پنجشنبه میخوام برم خونه خودم خیلی میترسم نتونم از پس بچه بربیام
بیشتر از شبا میترسم میگم یموقع گریه کنه من بیدار نشم یا شیر بالابیاره نفهمم خیلی وحشت دارم
واقعا تنهایی خیلی سخته یا من الکی میترسم؟

منم وقتی۲۰روزم بود اومدم خونه بچم کولیک داشت نمیدونستم انقدر گریه میکرد شیرهم سیرنمیشد شب تا صبح بیداربود روز هم کلا ۳ساعت میخوابید دوروز خونه بودم دیگه نتونستم دوباره رفتم خونه مامانم،با اینکه خونه مادرشوهرم پایین بود نمیومد یه کمک نمیکرد خونمم ریخت و پاش بود نمیرسیدم شوهرم صبح میرفت غروب میومد خونمون هم موش اومده بود نمیدونستم چیکارکنم فامیل شوهرمم همش میگفتن بچه چقدر کوچیکه و فلان همه رو اعصابم بود تا افسردگی بعد زایمان گرفتم خونه که میام داغون میشم نهایت ۳روز به زور تحمل میکنم بعد میرم خونه مامانم،همش میگم کاش جای اینکه خونه مادرشوهرم نزدیکم باشه خونه مامانم نزدیکم بود حداقل خیلی کمک حال بودبرام🥲

سختی داره ولی عادت میکنی من تازه دوتا بچه دارم پنج روزم هست اومدم خونه خودم فقط شوهرم کمک میکنه سفره بندازه به دختر دوسالم برسه تایمی ک اونا خوابن من خونرو تمیز میکنم ظرف میشورم خیلی سخته شبا ک خودکار بیدار میشی ولی عادتدمیکنی میفتی رو روال نگران نباش خدابزرگه

منم میترسیدم،عزیزم یجوری عادت میکنی از بقیه هم بهتر میرسی به بچت نگران نباش

عزیزم انقد راحته که نگو
حتی راحت تر از وقتی که با مامانت نگه می‌داشتین
هر چه زودتر برو

مادرشوهرم بالا طبقه هستش یه کمک نمیکنه میگه بلد نیستم احمق

فرشته خوبی نینی خوبه زردیش خوب شد
من از اول تنها بودم تا الان از ۱۰ روزگیش که دیگه بستری نبود من خونه خودم تنهام رفلاکسم داره باورت میشه منم میترسم اوایل ۶ روزش که بود اوردمش خونه از دماغو دهنش شیر اومد بچه خف شد بر گردوندمش پشتشو محکم زدم و بینیشد با این بینی گیر تمیز کردم و گریشو در اوردم میگن گریه باید بکنه تا راه تنفسیش باز بشه. هنوز هنوزم که میشه میترسم اما خدا خیلی بزرگه خودش کمک میکنه. و اینکه واقعا من شب تا صبح نمیخوابم که بیداره بد ۱۰ حمومم خودم بردمش

عزیزم منم مثل شما بودم ولی خیلی راحته نگران نباش فقط هروقت بهش شیر دادی بچه رو به چپ یا راست بخوابون که اگه خدایی نکرده بالا آورد نپره گلوش

من از لحظه ای ک تو بیمارستان بهم گفتن خانوم پاشو راه برو تا همین الان خودم بودم و خودم
نگران نباش از پسش بر میای

من از روز اول از خود روزی که از بیمارستان اومدم تنهام فقط شوهرم 5روز کنارم بود شب من میگرفتمش صبح تا ظهرم اون تا من بخوابم فکر میکنی ما دیگ خواب نرمالی نخواهیم داشت من خودم به شدت خوابم سبک شده که با کوچک ترین صداش میپرم شیرم برا این که اورد بالا نگرانت نکنه همیشه وقتی خواستی خودت بخوابی به بغل بخوابونش یه چیزیم بزار پشتش که بر نگرده

ازپس بچه برمیام ب راحتی ولی کارای خونه خیلی سختمه بااین بخیه های تازه و..

من ک ۵روزه تنهام شوهرمم سرکاره روزا😃😃

منم از همین خیلی میترسم اما دیگه چه میشه کرد مجبوریم تحمل کنیم این روزا بگذره