۲۲ پاسخ

عزیزم در اینکه مردا نمیفهمن چی میگن شکی نیست ..ولی شبا ک بچت خوابه میتونی بری بغلش بخوابی
روزا یه پیامک دوست دارم بهش بده
غذایی ک میحایید بخورید چیزی درست کن ک شوهرت دوست داره
مردا مثل بچه می‌مونن با زبون خام میشن .خامش کن با زبون چرب و نرم
خودتم قرص اهن و مولتی ویتامین رو بخور ک رو اعصابت خیلی تاثیر داره
اینارو کسی داره بهت میگه ک الان با شوهرش دعوا گرده😂😂😂😂ولی خب چاره چیه نمیشه ک جدا شد ازشون.
منظورم اینه هممون مثل هم هستیم

ناراحت نشو بچه اول اینطوریه اوضاع تک تکمون همینه
قدیما خونه ها به هم نزدیک بود کمکی داشتن تندتند بچه میاوردن الان خونه ها دور شده کسوکارمون پیشمون نیستن سخته
خودت درستش کن سخته اما میتونی عزیزم
تایم خاب بچه رو تنظیم کن وقتایی ک همسرت خونه س بخابه بعد برو پیش همسرت چایی میوه بخورید بغلش کن نوازشش کن
مرد جماعت ۴۰۰سالشم بشه بازم کمبود محبت دارن و همون پسربچه هستن
خودتو درگیر حرفی که تو دعوا زده نکن کارشیطونه دل سیاهی
مطمئن باش یه تار موتو با دنیا عوض نمیکنه

یکم تو قدم بردار شاید اونم اینو میخاد انشالله ک بهتر میشه .تو دعوا ک حلوا خیرات نمیکنن ب دل نگیر همینک بعدش پشیمون شده ینی حرف دلش نبوده

عزیزم همهههه مون بعد از به دنیا اومدن بچه هامون وضع مون همینه،یکی کمتر یکی بیشتر😭

من درکت میکنم و حالتو میفهمم. خسته نباشی عزیزم. ان شاءالله زود زود همه چی قشنگ تر از قبل میشه و زندگی شیرینی درکنار همسر و دخترت خواهی داشت

دخترم بیست روزش بود که بابام فوت شد. همه مشکلات دخترتو، دختر منم داشت. دعوا با شوهرمم داشتم تا هشت ماه. تازه الان که دخترم بهتر شده و خودمم یکم بهترم، اوضاع آروم شده. ما زنها و مادرها محکومیم به صبوری. با شوهرت صحبت کن. خدا بزرگه. توکل کن و صبر داشته باش

بهت ی راهی رو پیشنهاد میدم سعی کن تلاشتو کنی برای موفقیت.مردا سخت احساساتشونو بروز میدن سعی کن هرروز عاشقتر از دیروزت باشی با تمام وجودت بهش عشق بده تا بیادش بیاری روزای خوبتونو بمرور اونم میاد سمتت و عاشقانه کنارت زندگی میکنه .ناامید نشو

خب چه ربطی داره بچه هم مهمه دیگه بگو تو بیا بجای من یه هفته باهاش باش خودتو اگه فراموش نکردی هرچی خواستی بگو والا منم عین خودتم نمیرسم بخودم به خونه ام به شوهرم البته گاهی دلم میخواد رابطه اما وقتی شب میشه خوابم میبره از خستگی هرچند شوهرمن هفته ای یه بار میاد خونه ولی درک میکنه

منم سر بچه اولم همین مشکلو داشتم خیلی عذاب کشیدم انواع مریضی هارو گرفتم نمیگم الان خوبه...ولی زمان باید بگذره تا این مشکل حل بشه

اوووه همشون یجوری مشکل فهمیدن دارن خودت سعی کن مدیریت کنی انتظار فهم از اونو نداشته باش

خب از همسرتم کمک بخواه تا کارات یه مقدار کمتر بشه
البته منی که اینو دارم میگم خودم ۳تا بچه کوچیک دارم و شوهرمم صبح ساعت ۵ونیم میره ساعت ۸ شب میاد و دست به هیچی نمیزنه شامشو میخوره میخوابه خودم کار خونه و بچه ها رو تنهایی انجام میدم نه خانواده خودم تهرانن نه خانواده همسرمم کلا تهران غریبیم🥲الان که دارم فکر میکنم میگم چقدر من پوست کلفتم🤣🤣 ولی خب رابطه هفته ای یک بارمو دارم باهاش با اینکه تمام بدنم از خستگی درد میکنه

وقتای ازادتو بیشتر با شوهرت بزار خوشگل کن لباس بپوش تو پیشقدم شو

عزیزم کلا مردا حرف دهنشونو نمی‌فهمن زیاد جدی نگیر شوهر من چند شب پیش گفت نمیای گفتم ن بعد برگشت گفت خب خودت یکاری می‌کنی به کس دیگه نگاه کنم حالا مردیه که کلا اهل اینکارا نیست 😂😂🤣🤣چرت گفت بعد گرفت خوابید من نمی‌دونستم بخندم یا عصبی بشم 😂😂😂

ایشالا بعد یکسالگی دخترت کم کم بهتر میشی،وقتی دخترت خابه تو پیشقدم شو برای رابطه ۵۰ درصد صمیمیت از رابطس شبا کنار هم بخابین

منم هفت ماه پیش تو دعوا برگشت گفت بچه ها از اب گل در بیان برو دنبال زندگیت بعدش ازم خیلی عذر خواهی کرد ولی خیلی شکستم از حرفش منم همش تو دلم میگم فقط پدر دخترام باش حوصلشو ندارم اصلا ازش بدم اومده نمیتونم حرفشو فراموش کنم

منم اینجورم....

همه همینیم خودتو ناراحت نکن فقط سعی کن بهش نزدیک بشی نذار بینتون فاصله بیفته

اخ درکت میکنم با جون و دل❤️❤️❤️

عزییییییزم اولش بگم نگرااااان نباش چون همش میگذره ..
متاسفانه همینطور حداقل تا دو ونیم سالگی الی ۳ سالگی اکثرا یکم روابط بین مادر و پدر فاصله میوفته دقیقا برای همین چیزا ک اشاره کردی
مخصوصا بچه های اول چون مادر و پدر هیچ تجربه ای ندارن ..
و اینکه اقایون هم بخوان کمک کنن انقدر قلق بچه دستشون نیست هی ایراد گیری از طرف مادر میبینن ترجیح میدن کاری نکنن ..
و مامانا هم ک دقیقا ثانیه ثانیه وقتمون وقف بچه میشه کلا ..
(ک اشتباه میکنیم )
میخوام بهت بگم همه ی اینا تموم میشه از دو سالگی نهایت ۳ سالگی بچه
درسته لجبازی ها شروع میشه ولییی بچه حرف میزنه خواسته هاش رو میگه خوابش نظم میگیره خوراکش نظم میگیره
خلاصه زندگی روال عادی خودش رو میگیره عزیزم

عزیزم خانوادتون نزدیکتون نیستن مثلا هفته ای یک بار یا اصلا ماهی یک بار بچه رو بزاری پیششون با شوهرت چند ساعت برید دور دور رستورانی پیاده روی چیزی؟

شوهر من میگه ولی از ته دل نیست

فقط هم از خونه زندگی ایراد می گیره وسواس تمیزی داره انتظار داره همچی مثل قبل بچه تمیز و مرتب باشه

سوال های مرتبط

مامان آیین مامان آیین ۱۵ ماهگی
میخوام بازم مثل همیشه درد دل کنم
من دوره بارداری وحشتناکی داشتم،علاوه بر اون از خونه ای که داخلش زندگی میکردیم میترسیدم و چون همیشه تنها بودم این ترس ده برابر میشد،همش فکر میکردم خونه پر از جن هست ،که قبل زایمانم کوچ کردیم
جدای از اون وقتی آیین به دنیا امد کولیک شدید داشت تا چهار ماهگی منم تو شهر غریب تنها بودم
به هر حال افسردگی شدید گرفتم و بسیار هم عصبی شدم
خیلی خیلی عصبی
گاهی واقعا کنترل خودمو از دست میدم
تا حالا کوچکترین آسیبی به آیین نزدم ولی خب خیلی عصبی میشم وقتی بی قراره یا بی خوابه یا اذیت میکنه
از طرفی آیین اصلا منو نمیشناسه،وقتی میگن مامان کو اصلا به من نگاه نمیکنه،ده ساعت هم پیشم نباشه متوجه نمیشه و مدام همه اینو به روم میارن
همه حتی مادر و خواهر خودم همش میگن مهسا آیین تورو نمیشناسه
و من فکر میکنم به خاطر همین عصبانیتم هستش که از من بدش میاد
اصلا دوستم نداره
اصلا اصلا اصلا منو نمیشناسه و تحویل نمیگیره
و این بیشتر عصبی و هاراحت و افسرده م میکنه
حتی دیروز خواهرم میگه معلومه که نمیشناسه وقتی شیر بهش ندادی،در حالیکه تا هفت ماهکی شیر خورد،بعدش خشک شد اونم به خاطر یه فشار عصبی
تقصیر منم نبود
نمیدونم چکار کنم،دلم میخواد بمیرم راحت بشم
از طرفی به خاطر آیین رابطه م با همسرم افتضاح شده
نسیت به هم سرد و بی تفاوت شدیم
دوماهه هیچ رابطه ای بین ما نبوده
شوهرم از وقتی بی یی چکم مثبت شد حتی یک شب کنارم نخوابیده،اگر هم خوابیده گله کردم و ابراز ناراحتی کردم،خوابیده بعد وسط شب رفته پیش آیین خوابیده
واقعا خسته م
هر روز عوض این که حالم بهتر بشه بدتر میشم و هیچ کس هم مراعات نمیکنه حداقل زخم زبون بهم نزنن