یه دختر بچه تقریبا ۵ ساله ماشین اسباب بازی که مال خودش نبود به دخترم نمی‌داد میگفت میخوام بازی کنم نمیدم نکن دست نزن
هِی ماشین رو می چرخوند دورتر که دخترم دست نزنه دخترم هِی می‌رفت سمتش،من این صحنه رو می دیدم هیچی نمیگفتم چون میخواستم دخترم خودش حرف بزنه و یه جورایی دفاع کنه از خودش،در آخر دخترم آروم بهش گفت با من دوست میشی؟
بگما توی دلم آتیش بود
یا قبلش میخواست یه بازی شروع کنه که همون دختر بدون اینکه حرفی بزنه اومد ازش گرفت من باز هیچی نگفتم که دخترم خودش حرف بزنه که نزد
و اون روز توی پارک یه پسر بچه تقریبا ۴سال و خورده ای دست دخترمو فشار داد دخترم نگاش کرد من با ملایمت گفتم نه دستشو فشار نده
اما خب بگم مثلا کسی دست به موهاش بزنه میگه دست نزن
یا اینکه یه جز پارک جای دیگه می برمش همش میخواد بهم بچسبه،می بيني همه به بازی این میگه تو هم بیا دستمو میگیره بهم می چسبه میاد توی بغلم،من تشویقش میکنم به بازی با بقیه اما روحیه ام از درون داغون میشه یه جور ظاهر سازی میکنم جلوش،اما میام خونه غمگینم..
بنظرتون در کل کار من درسته؟
شما باشید چ عکس العملی نشون می‌دید؟

۷ پاسخ

من فقط جرررررررررررررررررر میدم

خوش بحالت طاقت میاری

من در قالب بازی یاد دادم پسرم ک از حقش دفاع کنه
یه‌مقدار جسارت و زیرکی ژنی و ارثیه
محیز هم باید غنی باشه
ادرینا اضطراب داره چون شما مضطربید
فشار خونه رو ب حداقل برسونید کمتر دعواش کنید
تنبیه جسمی ب هیچ عنوان نباید باشه
کسی ک دست دختر شما رو فشار میده خودتون الگو باشید براش محکم ولی با لحن ملایم بگید نه اصلا این کارو نکن
حق نداری بزنی ، وسیله ای ک عمومی باشه بعد از چن دقیقه از بچه میخوام ک با بچه منم شریک بشه وگرنه ازشون‌میخوام بدن ب پسر منم بازی کنه
پسرمم میبینه من خواستم و کار درست رو کردم ازشون میگیره

من میریم شهر بازی به اون دختر و دختر خودم میگم نوبتی باید بازی کنید وقتی اون یکم بازی کرد با خنده بهش میگم خب دختر خانوم نوبت دختر کنه اسباب بازی بهش بده یا وقتی یکی سوار تاب شده نمیزاره دخترم سوار بشه میگم خب تو یکم بازی کردی حالا بیا پایین نوبت دختر منه
دخترم یاد دادم از خودش دفاع کنه اگه هم نکرد اون لحظه خودم با لبخند به اون بچه میفهمونم که مثلا اسباب بازی بده دخترم یا دخترم اذیت نکنه

بچن دیگه عب نداره دختر منم همینه

منم دخترم بردم پارک بعضی پدر مادرا چقد بچشون لوس بی ادب بار میارن ی دختر پسر 8یا9ساله ب دختر من فحش میدادن میگفتن تو کوتاهی دخترمم گریه میکرد خ دلم سوخت پدرمادراحمقشم نگاه میکردن

من قبل رفتن ب هرجایی میگم اگه اذیت شدی یا این اتفاقات افتاد باید این واکنش هارو نشون بدی

میون بازی یا دعواشون قاطی نکن خودتو تاراهشو بلد شه یکی دوبار اینجوریه اخر جوابشو میده دخترمنم اینجوری بود تازه داره یاد میگیره ازخودش دفاع کنه ودوست پیدا کنه یه مدت طول میکشه چون اپارتمان نشینی یکم خجالتی کرده همشونو

سوال های مرتبط

مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
بالاخره به همسایمون گفتم که بچه هامون خونه همدیگه نرن
نمیدونم کار خوبی کردم یا نه چون هم خانمه آدم خوبیه دخترشم دوس دارم ولی بعضی کاراش رو اعصابمه، و اینکه دخترم دوست دیگه ای نداره و تنها میمونه
کاراش که میگم رو اعصابمه اینه که وقتی میاد خونمون هر پنج دقیقه یه بار میگه خاله آب میخوام هر دو دقیقه میگه خاله اخ دهنم خون اومد خاله اخ دستم درد گرفت و... یه لحظه نمیذاره آرامش داشته باشم
یا مثلا همین که وارد خونمون میشه میگه خاله چی داری بخوریم
چند روز پیش اومد گیلاس یکم داشتیم دادم خوردنش، دو روز بعدش اومد همین رسید گفت خاله گیلاس بیار بخوریم گفتم تموم شد گفت میوه چی داری گفتم نداریم گفت غذا چی گفتم رو گازه هنوز نپخته گفت یخچالتونو باز کن ببینم چی دارید😐 این چیزا تو وجود من قفله، من تو خونه مادرشوهرمم از گشنگی بخوام بمیرمم نمیگم چی دارید
یا مثلا میاد خونمون میره رو میز و صندلی دخترم میشینه دخترمم رو زمین میشینه گریه میکنه
چند روز پیش رفتیم مسجد دوتایی رفتن مهرای سنگی مسجدو اوردن بازی کنن همشو برداشت نذاشت دخترم بازی کنه نصفشون کردم نصفشو دادم دخترم نصفشم به دختر همسایه گفتم اینجوری بازی کنید باز مهرای دخترمو ازش گرفت گفت میخوام برج بسازم گفتم خب یکی تو بذار یکی دختر من باز نذاشت دخترم بذاره دخترمم گریه می کرد منم اوردمش خونه، یکسره حرف میزنه خونمون که میاد یک ثانیه نمی تونه یه جا بشینه
یه سال از دختر من بزرگتره مادرش نوشتن اعداد رو بهش یاد داده ولی من نمیخوام دخترم تو سن کم با آموزش مستقیم چیزی یاد بگیره
هروقت میاد با حالت تحقیر به دخترم میگه من فلان چیزو بلدم تو هم بلدی دخترم با حالت خجالت میگه نه
مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 مامان همتا 👨‍👩‍👧💟 ۴ سالگی