مامان ها بچه های شماهم شده باپدرشون لج بیفتن پدرش دست به موهاش میکشه میگه من وزد گریه وزاری یابوسش می کنه میگه من وزد یامیگه مامان من دختر بدی هستم میگم نه یکی یدونه مامان کی گفته میگه بابا یک لحضه با پدرش بدون من باشه یه دفه صدای شیون میاد میگمدچی شده میگه بابا من وزد به شوهرم که میگم میگه من کاریش ندارم

بچه ها تو این سن قشنگ یاد میگیرن چطوری بازی بدن پدر و مادرو
از توجه زیادی که بهش داشتین پی برده و میخواد شما و پدرش رو کنترل کنه و توحه بیشتر بخره
یه مدت نسبت به چیزایی که درباره باباش میگه بی تفاوت باش اصلا هیچ جوابی نده درست میشه
دختر منم گاهی وقتا از اینکارا میکنه میاد وسط بازیشون چوقولی باباشو میکنه که بابا فلان کارو کرد یا چرا فلان کارو نکرد میگم من نمیدونم بازیتون چی بوده برو به خودش بگو
اگه بزنه به گریه زاری هم میگم اگه بازیت با بابات تموم شده من اینجا کارش دارم بگم بیاد
یا مثلا میگه تو بهش بگو اینطوری بازی کنه میگم من تو بازی نبودم خودت برو بگو
در کل وقتی داره چیزی از باباش میگه احساسیش نکن که زود بغلش کنی و یا بخوای حلش کنی و ... بگو من در جریان بازیتون نیستم خودتون با هم حلش کنید

یبار قایمکی نگاه کن ببین رفتار باباش باهاش چطوره تنهایی

عزیزم منم پسرم یه مدت اینجوری بود مثلا بازی میکرد باباش رو شوخی کشتی میگرفتن میخابوندش رو زمین جیغ میزذ منم میگفتم ولش کن اذیت داره میشه بعد دیدم باباش دستم بهش نمیزاره جیغ میکشه میگفت بابا گرفته منا احتمالا دفاع کردی ازش حالا فهیده حساسی روش

احساس می کنم با پدرش خیلی نارحت هستش نمیدونم چی کار کنم هرچی هم بشه میندازه کردن پدرش میگم این اسباب بازی دخترمامان چرا اینجوری شده میگه بابا کرده میگه بابا بهم میگه تو لوسی به شوهرم که میگم میگه نه من همچین حرفی نزدم

آره کاملا حرف میزنه

کامل بلده حرف بزنه؟ یعنی مثلا بعضی کلماتو اشتباهی جای هم نمیگه؟
آخه دختر من اوایل که حرف افتاده بود اینجوری بود. یعنی مثلا اخمم بهش میکردی میگفت منو زدی