۲۱ پاسخ

اصلا بهش فکر نمیکنم
برام بی معنیه ک بگم پسرم تنها میمونه
والا شوهرم ی برادر و سه تا خواهر داره اصلا هیچی ب هیچی
اگه تنها باشه غمش کرده تا خواهر و برادر داشته باشه و رفت و آند نباشه

بزار بچت بزرگتر بشه اگه شیطونه بچت ..من اوردم بچه اولم خیلی اذیت میکنه

عزیزم الان فکرمیکنی نمیتونی ولی وقتی بارداربشی همش یه به دنیاامدنش فکرمیکنی وهمش تصورمیکنی ک دارن باهم بازی میکنن قندتودلت آب میشه

توان مالی جسمی روحی ندارمممم

خودم دوس دارم ولی فعلا شرایطش نیست

اصصلااااااااااااااااا

چراعزیزم من سه تاشودارم واقعاً گناه داره بچه تنهاباشه به خاطرخودخواهی ما

بی رودروایسی اگه حسین خیلی ازت انرژی میگیره و بد قلقه بهت بگم خیلی خیلی سخته و بهتره صبر کنی بچه یکم اروم بگیره چون ۳ تا۶ سال بچه ها خیلی بدقلق و ناسازگار میشن
الان دخترم نزدیکای ۵ ماهه ولی بیشتر وقتم رو پسرم داره میگیره تایم استراحتم خیلی کم شده

بله داریم بهش فکر می‌کنیم بخاطر پسرم همش میگه مامان میشه یه آبجی یا داداش برام بخری دوس داره همبازی داشته باشه بچم

من خیلی دوس دارم ی دختر داشته باشم جزو ارزوهامه ولی واقعا اصلا توان بچه ندارم همین یدونرم کلی اذیت میکنم کلیم اذیت میشم

من الان حاملم بچه دوم رو

من خودم عاشق دخترم برای وقتی پیر شدم واقعا ب دردم میخوره ولی توان و اعصاب صفر بعد اوضاع مالی فعلا خوب نیس اصلا دوستندارم مث زمان کوروش سختی بکشم دوستدارم اوضاع نرمال باشه

ولی بره مدرسه شاید بیارم ک بتونم ب اونم برسم
الان ک کوروش کل وقتم گرفته

همه دوس دارن دومی بیارن ولی واقعانم میترسم ازپسش برنیام چون دست تنهام خانوادم یه ساعت نگه دارن منت توسرم میزارن منم اونقدرظرفیت ندارم تحمل کنم هی میگم سال دیه

من دختر دومم الان یک سابشه،ولی واقعا خیلی خیلی سخته

من ک نه پولشو دارم نه اعصابشو پس رادوینو ب سلامتی بزرگکنم دامادش کنم حوصله داریا دوباره بچه بیاری

من اصلا تصورشم نمیکردم ولی الان پسرم ۲ونیم ماهشه😅😅
بااینکه بنظرخودم اصلا قدرتشو نداشتم

منم خیلی دوست دارم حداقل دوتا بچه داشته باشم ولی جسمی روحی روانی آمادگی ندارم من گذاشتم واسه موقعی که مهدیار هشت سالشه باشه یکی دیگه بیاریم

بله داریم بهش فکر می کنیم
خودم توان روحیشو ندارم ولی شاید به خاطر پسرم آوردم
همسرم هم خیلی اصرار نداره ولی تنهایی امیر والا ذهن ما رو درگیر کرده

من دیگه نه جسم سالم دارم بیارم نه روان سالم نه شوهر با مسئولیت.در نتیجه بچه دوم متنفیه.

اره فکر میکنیم. هم خودم هم همسرم

به خودم باشه نه دوست ندارم
ولی همسرم دوست داره
دخترمم همش میگه آبجی داداش میخوام

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ سالگی
اینکه ترس و استرس خیلی شدیدی دارم برای بچه‌ی بعدی طبیعیه ؟ شماهم مثل من مادرین بچه خیلی دوست دارم ولی نمیدونم چرا اصلا نمیتونم بهش فکر کنم دلشوره دارم حس میکنم همه چی یادم رفته و هیچ کاری بلد نیستم و اینکه نه‌ماه میخام باوجود یه بچه ی دیگه باردار باشم حس میکنم خیلی چیز عجیبیه و حس ضعف و تنهایی میکنم . نمیتونم از حسم بگم ولی من برای پسرم اونقد ذوق و شوق داشتم سر یکماه نشده از عروسیمون آمادگی کامل داشتم و فوری باردار شدم از ته دل بودم اونقد با شوق لباس بخر سیسمونی بخر اونقد تحقیق میکردم کل بارداریم میدونستم چی بخورم چی نخورم ازین دکتر ب اون دکتر کلی به خودم می‌رسیدم همه چی عااالی گذشت با وجود تموم سختی هاش چون واقعا بارداری سختی داشتم ماه آخر کهیر زد کل بدنم تو گرما حساسیت ب جفت داشتم چهار ماه اول شبیه معتادا بودم اونقد ک حالم بهم میخورد و بد بودم گوارشم خیلی بهم ریخته بود خیلی اذیت شدم واقعا از همه نظر . حتی اصلا نفهمیدم چجوری بچمو بزرگ کردم خیلی تنها بودم از اول و باسختی بزرگش کردم اونقد لیست غذاهاشو‌ می‌نوشتم و با ذوق درست میکردم ولی بخدا الان حس میکنم بلد نیستم هیچ کاری هیچی یادم نمیاد از اون دوران . شوهرم تا اسم بچه دیگ میاره واقعا کلافه میشم اصلا فکر میکنم نمیتونم دیگه ، شماعایی ک تجربه دارین بیان بگین واقعا چیکار کنم ک بتونم یروزی باهاش کنار بیام و بخام