۱۳ پاسخ

خوب بود خداروشکر

اصلا از دوران بارداری چیزی یادم نمیاد انقدر که دوران تلخی بود سه ماهه باردار بودم تازه ویارم کم شده بود که ساعت ۹ شب تلفن همسرم زنگ خورد و گفتن خواهرم تصادف کرده وضربه مغزی شده دیگه انگار منم مردم باهاش

بارداری بشدت سخت و خسته کننده داشتم یادم میاد حالم بد میشع

عالی بود واسه من..عاشق دوران بارداری و زایمانم..تازه من طبیعی هم میزام..فکر نکنم کسی مثل من باشه😀

منکه ویار لعنتی نابودم کرد هیچ غذایی نمیتونستم درست کنم و بخورم درحد ی خیار و گوجه فقط میخوردم تا آخرای شش ماهگی که بهتر شدم وااااای خیلی سخته واقعا

خیلی سخت از امپول های انوکساپارین تا اسپرین و شیاف و هزار جور دارو خودمو ب ۳۶ هفته رسوندم از درد بالای استخوان شرمگاهیم ک نگم بهتره پاره شدم

بارداری رو من خیلی دوست داشتم
دلم تنگ شده برای بار داریم🥹

سختتتتتتتتتتتتتتتتتت سختتتتتتتتت دیابت بارداری هر چی بارداری🥲و مشکلات شخصی

نه خوب بود

من استراحت نداشتم،پسرم لج میکردمیگفت بایدبلندشی حق نداری بخوابی،میپریدروشکمم،هیچی متوجه نمیشد،شب تاصبح گریه میکردمنم کلی شیاف وامپول زدم داغون شدم

من که ای وی اف کردم خداروشکر خیلی خوب بود فقط دو هفته اول که عمل کردم استراحت داشتم ...اذیت نشدم ..دوقلوهم باردار شدم ...ولی الان که بدنیا اومدن الان هشت ماهشون پدرم دراومده 😃😃

توبارداری خوردم زمین جفتم اومددردهانه رحمم روگرفت واستراحت مطلق شدم،چه مطلقی بایه بچه ۳ساله بهانه گیرلجباز توشهرغریب دست تنها،فقط خدامیدونه چه روزایی روگذروندم،فکرشم عذابه برام

ازسخت هم بدتربودم من

سوال های مرتبط