تجربه زایمان۴
وزنش هم طبق آخرین سونو ۳و۱۰۰ بود و ۲و۹۰۰بود نی نیم.خیلی اختلاف نداشت.
خیلیا اینجا میان از درد سوند یا ماساژ شکم بعد سزارین و راه رفتن بعد سزارین میپرسن که من بعد کشیدن دردای طبیعی میگم که دردای بعد سزارین برام هیچ بودن.
راه رفتن بعد سزارین البته خودش یه چالشه و خیلی سخت بود و شیر دادن به بچه هم سخته تو این شرایط .
۴،۵بارم شکممو فشار دادن فقط که یه جوری گذروندم همشو

یکی از مزیتای طبیعی همینه که خودت میتونی بیشتر کاراتو انجام بدی وراحت به نی نی شیر بدی اما بعد سز حتما باید چند نفر دورت باشن و کمکت بدن.حتی شیر دادن هم به تنهایی سخته.
من یه ذره سرمو میارم پایین تا به نی نیم شیر بدم،گردن درد میگیرم بعدش و دنده هام هم درد میکنه که گویا از عوارض بی حسیه.
ولی بازم خداروشکر میکنم که نی نیم به سلامتی به دنیا اومد و فکر کردن به همین ،همه سختیارو میشوره میبره برام🥰
ببخشید طولانی شد،امیدوارم واقعا هر کس بهترین نوع زایمان رو تجربه کنه و فرقی نمیکنه چه سزارین چه طبیعی، اونی که برا بدنش بهتره رو بره.⁦❤️⁩

من مامان و خواهرم هر دو سخت زا بودن و منم همینطور بودم انگار😬

۱ پاسخ

همه اینایی ک گفتی تجربه کردم

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۶ ماهگی
خانما بیاین یذره از سزارین بگم براتون
اول اینو بگم که اینا تجربه منه و نیاین بگین نه من اینطور نیستم و فلان.من نمیگم که همه این شکلی میشن فقط میگم که سزارین ممکنه بدون درد و راحت باشه ممکن هم هست خیلی بد و دردناک باشه.هر دو احتمال رو در نظر بگیرید.به سزارین به چشم یه عمل ساده نگاه نکنید.انشالله که برا شما راحت باشه ولی احتمال سخت بودنش رو هم در نظر بگیرید.
روز دومیه که سزارین شدم از لحظه ای که بی حسی زدن برام درد دارم تا الان.نشستن و بلند شدن برام عذابه.شیر دادن سخته با این وضعیت.خیلی شرایط بدی دارم.با اینکه پمپ درد داشتم ولی اصلا رو دردم تاثیر نداشت.
سزارین واقعا عمل سنگینیه.انواع دردها رو بعدش ممکنه تجربه کنید.اصلا قصدم ترسوندن نیست فقط خواستم آگاهی بدم.
همونطور که همه طبیعی ها سخت نیستن و‌مممکنه یکی راحت زایمان کنه،همه سزارین ها هم مثل هم نیستن و ممکنه از دردش به غلط کردن بیفتین دور از جون همه تون.
سزارین دومم بود هم خود عملم سخت بود هم بعدش.
تصمیم با خودتونه.
اینم بگم من تا۶سانت درد طبیعی رو‌کشیدم و تا حدودی میدونم دردش چجوریع و نظرم اینه که خدا بهترین کسیه که صلاح بنده هاشو میدونه.وقتی درد داده تحملشم میده.
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
پارت ۹ زایمان 🤍
بعد از تموم شدن اون ۱ ساعت تماس پوستی نی نی رو بردن واسه قد و وزن و بخیه های منم دیگه اخراش بود و منم که کلی عرق کرده بودم بابت زورای آخر و حسابی لِه و لَورده افتاده بودم رو تخت اما حالم خیلی خوب بود 😌☺️ بعد اومدن یه پوشک از همین ساده ها بهم دادن گفتن بزار لای پات و بیا پایین از رو تخت و بشین رو ویلچر و لباسمو عوض کردن و بعد رفتیم یه اتاق دیگه گف برو رو تخت دراز بکش رفتم رو تخت صدای شوهرمو شنیدم داشت میومد سمت اتاق اومد چشاش پر اشک بود منم با دیدنش شروع کردم گریه کردن اونم شروع کرد بغلم کرد و همون لحظه پرستار نی نی مونو اورد و شوهرم حسابی ذوق کرده بود و ازم تشکر میکرد خیلی حس قشنگی بود بعدم سریع گوشیشو دراورد و اولین عکس سلفی ۳ نفرمونو گرفتیم با پسرمون💙☺️
خیلی پر حرفی کردم براتون ببخشید خواستم خوبِ خوب هرچی که تجربه کرده بودم رو براتون با جزئیات بنویسم... ببینید من تو اوج دردام با خودم گفتم چه غلطی کردم اومدم طبیعی آخه مگه من آدم طبیعیم ؟؟؟ من باید میدونستم تاب تحمل ندارم چرا نرفتم سزارین؟ حتی شوهرمم که داشت دردکشیدنامو میدید گف باید میرفتی سزارین
آماااااااا .... 😅 حالا که از اون دردا گذشتم و تموم شدن بازم میگم اگه برگردم عقب یا اگه بازم بچه دار شدیم به خواست خدا طبیعی رو انتخاب میکنم به خاطر هزار و یک برتری که نسبت به سزارین داره البته که اینم بگم تو اوج دردا همش میترسیدم این دردا رو تحمل کردم یهو نفرستن منو سزارین و نتونم طبیعی زایمان کنم و اونطوری خیلی بدتر میشد هم درد طبیعی رو میکشیدی هم سزارین رو ... که خب به لطف خدای بزرگ نی نی من به روش طبیعی به دنیا اومد و من بعد از زایمان دیگه دردی نداشتم و خیلی راحت کارامو میکنم.👌👌
مامان محمد آرسام مامان محمد آرسام ۱ ماهگی
#تجربه زایمان پارت سوم
رفتیم بیمارستان و تا رسیدم بیمارستان دیدم دکتر خودم داره میره انگار عمل داشته قبلش
منو دید و اومد معاینه کرد گفت همراهیش بره کارای بستریش رو بکنه
به پرستار ها هم گفت سریع بستری شه هشت سانت بازه😶
دیگه لباس دادن پوشیدم و بردنم سمت تخت ها
کیسه اب و پاره کرد🤦🏻‍♀️
تو سرم فک کنم آمپول فشار بود تزریق میکرد چون تا تزریق میکرد یه درد بدی میومد سراغم
هی فشار داد شکمم و گفت زور بزن
منم هرچی زور میزدم نمیشد
با اینکه سرش و میگفتن می‌بینیم ولی نمیتونستم زور بزنم
بردنم تو یه اتاق دیگه که از این تخت های معاینه داشت
اونجا نمیدونم چیشد و چم شد که مثل دیوونه ها شدم ترسیدم ینی
لنگ و لقد میزدم به همه جا😂😂
حتی پام یبار خورد به دکتر 😂😂
دیگه تیغ و اورد و زد و بعدشم بچه اومد 🥲 و دردا رفتن
بچه رو گذاشت رو شکمم
واییی که اون لحظه شیرین ترین لحظه بود 🥺
بعدشم یه بیهوشی تزریق کرد که بخیه بزنه
بیدار که شدم دیدم به فاصله پنجاه متر تقریباً اون طرف تر یه بچه لخت رو تخته 😑 نی نی من بود
ما ساک لباس هم برنداشته بودیم🤦🏻‍♀️😂
که اون فاصله زایمان من شوهرم رفته بود دنبال مامانم و رفته بودم ساک بچه رو برداشته بودن و اومدن
و نی نی من همون جا یکم سرما خورده بود
انگار نمیتونستن یه چیزی رو بچه بندازن😑
خلاصه که بعدش رفتیم رو تخت اولی و به بچه شیر دادم و بعد تایم ریکاوری رفتیم تو بخش
انشاالله که همتون به سلامتی نی نی هاتون رو بغل کنید
با این که طبیعی اون لحظه درد داره اما بازم بهتر از سزارین هست که بعدش به سختی باید به بچه شیر بدی کاری انجام بدی
تخت کناری من سزارین بود و واقعا خداروشکر کردم که تونستم طبیعی زایمان کنم بازم😁