مامانا هستید یکم درد دل کنیم😭🥲 دختر من ۵۱ روزشه از ۱۵ روزگی بی قراری های شدید داشت در حدی که شیش تا ادم بزرگ نمیتونستیم این بچرو اروم کنیم اینقدر گریه میکرد کبود میشد چندین بار نفسش رفت و با گریه زاری زدیم پشتش تا برگشت اینقدر بی قرار بود بخدا از ۱۵ روزگی تاالان ۱۱ تا دکتر فوق تخصص گوارش و فوق تخصص اطفال بردمش بهم گفتن بچه رفلاکس شدید داره و فقط داروهای یه دکتر تونست یه مقدار دخترمو اروم کنه اما دو مدل قرص قوی که هرکی میشنوه شروع میکنه به سرزنش کردن من که وای خاک تو سرت به نوزادت این قرصای عجیب غریبو میدی من نوزادم رفلاکس داشت فقط شیرشو عوض کردم حتی داروخانه میرم قرصاشو بگیرم میگه اینهمه قرص برای نوازده !! منم مادرم میرم تث فکر غصه میخورم میگم نکنه ناخواسته دارم سلامت دخترمو به خطر میندازم چند بار قرصاشو قطع کرد فقط بچه بی قرار تر شد و عصبی تر دیگه بریدم بخدا هرکس میرسه یه چیز میگه نمیدونن من شبا با تن لرزه و اماده باش میخوابم که شیر اومد تو گلوی دخترم سرفه کرد سریع برعکسش کنم نفسش نگیره 😭همه میگن سخت میگیری بچه سالمتو داری با قرص نابود میکنی 😭دیگه نمیدونم چکار کنم بحدا

۹ پاسخ

نمیدونم چ حرفای بزنم ک آرومت کنه ولی درکت میکنم سعی کن زیاد به حرف بقیه گوش ندی یه مادر به اندازه کافی بی روحیه میشه ظعیف میشع کلافه میشه بقیه با حرفهاشون بیشتر این مادر رو خسته می‌کنند زیاد به حرفهای بقیه گوش نده عزیزم من حتی واس شستن لباس بچم هم حرف چرتو پرت شنیدم ک میسپارم به خدا خدا خودش جوابشو بده

عزیزم قطعا هیچکس از مادر برای بچه دلسوز تر نیست ب حرف دیگران اهمیت نده اصلا اون کاریو بکن که میدونی حال بچت باهاش خوبه هیچ مادری دوس نداره ب بچش دارو و قرص بده ولی وقتی میبینه بچش جلو چشماش‌داره زجر میکشه دیگه چاره ی نداره‌ جز اینکه یه کاری برای حال خوبش بکنه دخترمنم همینه بخداقسم پریشب دخترمن یه جور وحشتناکی بالا اورد که من از حال رفتم از ترس گفتم بچم یه چیزیش دیگه جوری ترسیدم و حالم بد شد که همه بیشتر نگران من بودن تا بچه
خواستم بگم همه بچه ها همینن الان بچه ای نیست دارو مصرف نکنه یا کولیک دارن یا رفلاکس یا مشکلات دیگه پس خودتو ناراحت و سرزنش نکن چاره ای نداریم جز تحمل و صبر و بسپاریم ب زمان تا این روزا بگذره

از مدفوع دخترت ازمایش پروتیین گاوی بگیر شاید حساسیت داره قرصای الکی به بچت نده حتما از بچت ازمایش پروتیین گاوی به شدت از تخم مرغ و ماهی و میگو و لبنیات و سویا گوشت گاو و گوساله و شتر و آجیل پرهیز کن

عزیزدلم هیچکس ب غیر تو نمیدونه چی براش خوبع باور کن کاردرستی میکنی اون بچه عذاب کمتری بکشع بهتره
کارخداس اینقدر ب حرف دیگران اهمیت نده اونا لحظه ای تحربه تورو نداشتن فقط میگن ک گفته باشن
باور کن منم دخترم سینمو قبول نکرد شیر خشک میخورع اگ بدونی تاهمین الان چیا ک نشنیدم
فقط شانس اوردم خانواده همسرم و همسرم و مامانم هوامو دارن.ولی فامیلا دوست اشنا فقط حرف میزنن
تهش بگو من‌اینجوری براش صلاح‌دیدم بهتر از ناراحتبشه

چه قرصی میدی ؟

عزیز دلم یفنی منم داغونم
اومدم شهرستان اروم بشم بدتر اونوریا حالمو گرفتن دیگه پامو نزاشتم اونور
همسرم بیاد سراغم برا ای ماه صفر
ی مشت خرافاتی دورم گرفتن حرف از چله بچه گفتن
من ب حرف کسی گوش ندادم مهم ارامش دخترم بود رفلاکس داره کولیک داره داروهاشو استفاده میکنم ب حرف وسیم نیستم بگن چرا میدی نمیدی مگه دارم برا مردم زندگی میکنم
ی ماهه شهرستانم برگشتن گفتن اومدم قهر
دیگه نمیگن دخترش بیقراره اومده اونو با کمک خانوادش بگیرن ببین چیا میکشم من
ب همسرم گفتم اومدیدتا اول تا اخر کوچه رو بگردیم تورو نشون بدم ک قهر نکردم

عزیزم اصلا لزومی نداره همه بدونن شما چه دارویی به بچت میدی نگو بهشون اگه از دکتری که بچتو بردی مطمئنی پس بهش اعتماد کن و دارو هارو بده ایشالا یکم بچه بزرگتر بشه همه این مشکلاتشم رفع میشه همه ما یا با کولیک درگیریم یا با رفلاکس یا آلرژی هیچکس اندازه مادر واسه بچش نگران نیست بقیه فقط الکی ادای دایه مهربان تر از مادر درمیارن اون زمان که بچه از درد و ناراحتی بیقراری میکنه شب تا صبح نمیخوابه بقیه کجان که ببینن ؟ مادر بیچارس که باید شب تا صبح بیدار بمونه زجر کشیدن بچشو نگاه کنه پس حرف بقیه برات مهم نباشه اون کاری که خودت صلاح میدونی واسه بچت انجام بده این روزام میگذره بچه آرامش پیدا میکنه خودتم همینطور نگران نباش

آلرژی نداره؟
دختران تا دوماهگی نمیذاشت من ۳ساعت بخوابم همش گریه میکرد
باید تو بغلم راش میبردم یا رو پام تکونش میدادم آروم شه

چی میدی بهش؟ دختر منم رفلاکس داره، تا شصت روزگی شیر که میخورد باید حتما سه چهار تا آروغ میزد، وگرنه خوابش نمیبرد، ینی خوابش میبرد برا ازوغ بیدار میشد دوبارره همین تا تموم بشه، چند بار جوری از دهن و دماغ بالا اورد که من کم مونده بود از حال برم، نکسیوم بیست یک‌چهارم صبح و شب، پنج قطره بییبی کر صبح و شب، شربت کامی کالم هشت ساعت دو سیسی، این نسخه متخصص نجاتم داد

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۴ ماهگی
یه تجربه بگم واسه مامانایی که بچه هاشون کولیک دارن.. پسر من از ۱۷ روزگی دلدرداش شروع شد حدود ۴۰ روزگی به اوجش رسید جوری که تمام تایم بیداریش گریه میکرد شبا از ساعت ۱۱ دیگه جوری گریه میکرد که نفسش حدود دو سه ثانیه قطع میشد و منم باهاش گریه میکردم حتی تو ماشین هم آروم نمیگرفت. الانم ۶۴ روزشه و همونطور که دکتر گفت از ۶۰ روزگی درداش کم میشن.. تو یخچالم حداقل ۱۰ تا شربت و قطره هست که همشو امتحان کردیم سه مدل گریپمیچر انواع قطره ها ماساژم که اونقدر گریه میکرد اصلا امان نمیداد ولی خب ماساژم دادیم روغنای مختلف.. البته دایمتیکون یکم از نفخش کم کرد که فقط مجاز بودیم ۱۰ روز بدیم. میخوام بگم فقط باید دوره ش بگذره واقعا کولیک درمان‌ نداره. زیاد غصه نخورین که مثل من شیرتون خشک نشه. یه احمقی هی میگفت حتما شیرت نفاخه منم از شدت عذاب وجدان شیرمو خیلی کم میدادم بهش و بعضی روزا اصلا ندادم. که الان در حسرتم که فقط ۱۰ دقیقه سینمو بگیره اما دیگه‌ نمیگیره.... در کل مثل من نباشین 😔❤️
مامان آینده ❤️ مامان آینده ❤️ ۱ ماهگی
امشب واسه چند ثانیه بچه م نفسش رفت سیاااه و کبود شد قلبم داشت وایمیساد مغزم درد گرفت نفسم بند اومد بعدش چقد گریه کردم 😔یه مادر واقعا نفسش به نفس بچه ش وصله اگه بچه م چیزیش میشد هیچ وقت خودمو نمیبخشیدم

(امروز بچه م از صبح تا شب هربار شیرمیخورد آروغ میزد چند دقیقه بعد بالا می‌آورد همه رو تا آخرین بار بعد مامانم گفت بسه دیگه بهش شیر نده تا معدش آروم شه بیا قنداق بده بچه مم داشت گریه میکرد گرسنه ش بود شیر میخواس من از مدل گریه ش میفهمم که گرسنشه بعد این مدرسه که یکم دیر بهش بدم زمین و زمان و به هم می‌ریزه از گریه .خلاصه مامانم نذاشت بهش بدم باهمون گریه داشت بهش قنداق میداد بچه م مزه مزه کرد دید شیر نیس گریه ش بیشتر شد با جیغ و حرص تااا یدفه نفسش بند اومد سیاااه سیاه شد انقد به پشت کمرش زد تا نفسش باز شد بمیرم براش😞 خیلی صحنه‌ی بدی بود خیلی )
دیگه ازاین به بعد به حرف هیچ کس گوش نمیدم فقط منتظرم برم خونه خودم هر جور دلم میخواد بچه مو بزرگ کنم