سوال های مرتبط

مامان سبحان و داداشیا مامان سبحان و داداشیا ۵ سالگی
سلام مامانایی که بچه شیربه شیر بزرگ کردین ومامانایی که بچشون از بدو تولد ناآروم و بی قرار بوده و خیلی گریه میکرده توروخدا بیاین یکم باهام حرف بزنین و امیدوارم کنین که این روزای سخت هم میگذرن و منم رنگ و روی آرامش و راحتی رو میبینم
از دست گریه های بچه سه ماهم دیگه روااااااانی شدم بخدا میشینم های های گریه میکنم و تا میتونم خودمو میزنم دودستی محکم میزنم تو سر خودم
شیر خوردنش و خوابوندش برام شده کابوس شده عذاب شده مکافات کم کمش برا هرسری خوابوندش یکساعت درگیرشم همین امشب از ساعت ده درگیرش بودیم با همسرم تا ساعت دوازده و نیم با بدبختی خوابوندمش همسرم بنده خدا صبح ساعت پنج باید بره سرکار گفتم تو بگیر بخواب خودم میخوابونمش یعنی جونم بالا اومد تا خوابید😭😭😭
نه شیر درست و حسابی میخوره نه خوابش درسته روپام میذارمش تکونش میدم جیغ میزنه و یه نفس گریه میکنه باید راه برم و رو دستام تکونش بدم که بیشتر اوقات اینم جواب نمیده و اگه همسرم خونه باشه باید بذاریمش توپتو و دو طرفشو بگیریم و تابش بدیم تا یکم آروم بشه