۱۱ پاسخ

این شوهرا خدا شاهده انگار خودشون میخوان بزان انقدر میترسن

برعکس شوهر من .کیسه آبم پاره شده بود ..من استرس داشتم که زود بریم بیمارستان اون اروم و ریلکس به منم میگفت نترس طوری نمیشه هنوز که درد نداری

لایکن بخونم

دقیقا مثل همسر من که استرس گرفته بود😂😂😂

چند هفته بودی

سلام عزیزم بسلامتی قدمش خیرباشه

چن هفته بودی

بقیششششش

بسلامتی مبارک باشه

من هم کیسه آبم پاره شد
اصلا پوشک بزرگ جواب نمیداد ...پارچ پارچ آب می‌ریخت
احساس کرده بودم ک شکمم نصف شده در این حد

آبریزش اینا هم داشتی کدوم بیماستان رفتی سزاین سخته

سوال های مرتبط

مامان هدیه خدا🥺هامین مامان هدیه خدا🥺هامین ۷ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی ۱
طول کشید ک بیام بگم چون ۵ روز بیمارستان بودم (اول بخاطر زود بدنیا اومدن بچع و بعدم بخاطر زردیش)
و تنهایی ب بچه رسیدم چون کسی نمیتونست جز خودم بهش برسه 🥲

نمیدونم از کجا بگم اما از اولش میگم

روز۱۴ فروردین من صبح از خواب پاشدم و رفتم درمونگاه گفتم سونو نوشت ک برم پیش دکترم رفتم سونو همه چی خوب بود مایع هم ۱۱ بود ناهار ک خوردم ی ترشح خاصی ازم اومد ک با همه ترشحا فرق میکرد انگار ب دلم افتاد ب شوهرم گفتم من امروز یجوریم رفتم حموم شیو کردم حتی نوار بهداشتی هم گذاشتم بعدظهر رفتم پیش دکترم گفتم ترشح دارم معاینه کن یوقت عفونت اینا بود برطرف کنم معاینه کرد گف یکمممممم عفونت داری قرار شد هفته بعدش برم ک نامه بدن بهم (۳۷هفته تمام)
شام دعوت شدم رفتم اونجا
ب ابجیم میگفتم من امروز زایمان میکنم اونم هی میگف ن بابا اینطور نگووو
اولش یکم خون دیدم بعد یهو حس کردم خیس آب شدم ی اب گرمی بود اومد بازم اهمیت ندادم گفتم بخاطر معاینس
اما بازم اومد ک دیگ شستم خبردار شد اره کیسع ابه
بی اختیار میرف ازم و گرم گرم بود این حس خیس شدنا اینا ک ما میگفتیم کیسه آبه تمام توهم بیش نبود