یاخدااسترس گرفتم یه لحظه کمرم تیرزدالان خوب شدم حالمواصلانمیتونم توصیف کنم قلبم مثه گنجک تن تن میزنه میترسم از زایمان از اینکه هنوز آماده نیستم سیسمونی پسرم وسط خونس هنوزکمدش حاضرنیس ساکشونبستم وسایلاشونشستم هنو۲۵روزمونده حالا من خیلی کاردارم امروزچهارپتوخیس کردم بشورم توحیاط خدایاخودت کمکم کن

عزیزم پتو ها رو بشوری خب میزایی... خودت نشور کیفتم اماده بزار ک مبادا یهو لازم شع بمونی

کف اتاقش موکت یاهرچی میخوای بنداز وسیله هاش ببرتواتاقش بعدامیچینی

عزیزم ساکت رواماده کن بعدم خواهرشوهرت وشوهرت بشورن ارامشت حفظ کن راست میگه این دوستمون امکان داره بهت فشاربیادکیسه ابت بترکه

وای پتورو بشوری شبش میری زایشگاه اصلاخودت نشور

عزیزم اول همین الان ساکت زایمانتو ببند ...بعدم استرس نداشته باش کم کم شروع کن بچین دیگ هرچی هم کمو کسره میخری دیگ چرا نچیدی هنوز زیرلفظی میخای خخخخ مبارکت باشه ان شالله به خوشی استفاده کنی ان شالله به سلامتی....منک هیچی جز لباس و حوله و چیزای ضروری نخریدم اتاق نداره بچم راحتم خخخخ

مبارک باشه عزيزم.
خودت پتو رو نشوری واست خطر داره

نترس نیروی کمکی بگیر
بچه هم اومد طوری نیست کار انجام میشه بلاخره

خودت نشور عزیزم کمر دردت بدتر میشه، میدادی خشکشویی، به خودت فشار نیار اصلا، من هنوز یه جفت جورابم نخریدم واسه بچم سخت نگیر اصلا

اینم وسایلاش