سلام خانمها یه سوال دارم من سنندج زندگی میکنم شوهرم می خواد ۲ماه پاییز یعنی مهرو آبان بره عراق برای کار منم از اونجایی که نمیرم خو نی مادرشوهر باید برم خونی مادرم اصلا دوس ندارم برم ولی مادرم نمیاره تو خونه تنها باشم و شوهرمم همین طور میگه نصفه شب خدای نکرده دخترم مریص شه چیکار میکنی و ..... باید برم خونی مادرم چیکار کنم تو سنندج که کار نیست مجبوره بره واسه فقط ۲ ماه کار برگرده دیگه نمیره
به نظرتون دخترم به باباش خیلی وابسته س اگر شوهرم بره دخترم باباشو فراموش میکنه یا وقتی برگرده مثل سابقه بغلش میره کسی چنین تجربه ای داره 😞😞

سلام خوب میره تصویری حرف بزنین دخترت ببینه اقای من چند وقتیه اومده پایگاه سنندج روزی چندبار تصویری حرف میزنیم دخترم که گوشی نمیده به ما همش خودش حرف میزنه باباش میگه بوس بفرست مامانو بوس کن همه رو انجام میده اصلا فراموش نمیکنه اما برا خودت وبچت دوری سخته.الان من توجای غریب کسی رو هم ندارم تنها با بچه هام موندم اقام هم سنندج هس

اگه کارنیست چکار میکنین خوب برین یه شهر دیگه

مکانیکی

تاکسی بدرد نمیخوره اونجا

بعد من هر روز عکسش نشون میدم شوهرم هر روز تصویری زنگ میزنه یا فیلم میگیره صحبت میکنه میفرسته تا نشون دخترم بدم دخترمم مدام نگاه میکنه میگ بابا بابا حالا جدیدن یاد گرفته اسمشو میگ امین امین🤣😂

ن چرا فراموش کنه شوهر منم کارش یه شهر دیگس حداقل ۴۰ روز تا ۶۰ روز میمونه مرخصی بهش نمیدن وقتی میاد دخترم می‌ره بغلش دیگ اصلا درنمیاد از بغلش غذا لباس رفتن بیرون و...همه چیزش با شوهرمه ک اصلا دخترم ولش نمیکنه حتی جوری ک هر کاری میکنم نمیاد بخوابونمش دراز میکشه رو سینه شوهرم میخوابه