۲ پاسخ

منم2 سالش بود پاره کردم دوروز بی قراری کرد کلا یادش رفت پسر من خیلی وابسته بود فکر نمیکردم به این راحتی بشه گرفت شکر خدا اذیت نداشت

دخترمنم وابسته پستونکه شبا از دهنش درمیارم میزارم بالاسرش نصف شب بیدارمیشم میبینم تو دهنشه😐نمدونم چجوری پیداش میکنه😂

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۲ سالگی
خانوما خیلی ببخشید من یه گوهی خوردم‌توش موندم‌ همسرم‌پیش دخترم گوشی نگاه کرد عادت کرد هی نگاه می‌کرد ولی من نمیدادم‌بهش زیاد بعد هی اینستا خواس اصلا دوس نداشتم بچه تو این سم گوشی بگیره دستش ولی انقد بعضی موقع گریه میکرد مجبور میشدم بدم ولی زودی قطع میکردم‌حالا اومدم خونه مادر شوهرم هم مهمونی همم خرید دختزمم اینجا از شیر گرفتم با شیر خوردن میخوابید پدر و برادر شوهرم سرکار میرن شب اول که از شیر گرفتم بخاطر اینکه صداش در نیاد گوشی دادم‌بعدش شبای دیگه هم بهونه آورد و مادر شوهرم هی گف بده خودمم ندم گوشی اون سه تارو میگیره شبا تو تاریکی هم برا چشمش خیلی ضرر داره همم که اصلا از لحاظ فرهنگی خوب نیس که نگاه کنه خیلی تو رفتاراش تاثیر گذاشته الان انقد نگاه کرد خیلیم گریه کرد با زور خوابوندم چه غلطی بکنم از سرش بره گوشی نخواد فقط میگم‌زود برم‌خونع میترسم بیشتر از اینم اذیت کنه اسباب بازی اینام دوتا خریدیم یکم سرگرم‌میشه و باز میگه گوشی
مامان هَمراز🧚🏻‍♀️⛄️ مامان هَمراز🧚🏻‍♀️⛄️ ۲ سالگی
حقیقتا فکر نمیکردم این روش جواب بده ولی داد . همراز این اواخر بشدت وابسته ی پستونک شده بود مخصوصا شبا بدونش نمیخوابید و خیلی وقتا تا خود صبح تو دهنش بود حتی اگه درش میاوردی میذاشتی اینطرف نصف شب قلت می‌خورد پیداش میکرد میذاشت دهنش. چند روز پیش تا از خواب بیدار شد پستونک تو دهنش بود گرفتمش یواشکی بردم گذاشتمش کمد و یکی از قبلیا رو با همون رنگ آوردم دادم دستش(اون یکیو نگه داشتم چون فکر نمیکردم این روش جواب بده و بعدش قطعا سراغ پستونک و میگیره)گفتم همراز بیا پستونک و دیگه بندازیم بره اَخِ 😂 خندید گفت باشه بغلش کردم رفتیم تراس گفتم بندازش اون پایین جوجو بیاد ببره انداختش پایین تو حیاط اومدیم خونه بهش توضیح دادم که مامان تو دیگه نی نی کوچولو نیستی بزرگ تر شدی نباید پستونک بخوری ..الکی گفتم انداختیم اونجا جوجو بیاد ببرتش برای شاهان(پسر دوستم که کوچیکه) گفتم شاهان پستونک نداره داره گریه میکنه و فکر می‌کنم گرفت چی میگم . بعد اون من هر ده دقیقه یکبار هی ازش میپرسیدم پستونک و چیکار کردیم؟ اونم توضیح میداد. هی یادش مینداختم تا یهو یادش نره و وقتی بهونشو گرفت و من توضیح دادم اذیت کنه مخصوصا شب موقع خواب.خلاصه این چند روزه دهن من سرویس شد از بس هی بهش یادآوری کردم .هر کی میومد خونمون همراز یدور توضیح میداد چه بلایی سر پستونک آورده😂شب اول یکم اذیت کرد دیر تر خوابید سرشو گرم کردم ولی گذشت و خوابید حتی نصف شبم بیدار نشد تا بهونه شو بگیره. روز بعد و شب بعدش بهتر بود.شبا که کلا سراغشو نمیگیره مثلا امروز چند ساعت پیش اومد گفت پستونک منم خندیدم گفتم مامان یادت رفت چیکار کردی ؟سرشو تکون داد رفت پی بازیش.. ادامه ی تاپیک پایین 👇🏻