هر روز میگم امروز مامان خوبی میشم ولی فشار زندگی کلا داغونم کرده اعصاب نمونده بچمو باز دعوا کردم خیلی گریه کرد،شوهرم هر روز ک میخواد بره غروبا سرکار دو ساعت زودتر میره بره قهوه خونه و این منو خیلی عصبی کرده یعنی بمیرمم بیخیال نمیشه و حتما باید زود بره گفتم امروز نرو بزار بچه باهات باشه یکم بازی کنه گناه داره حوصلش سر میره قبول نکرد بچم انقد پشتش گریه کرد هلاک شد عین خیالش نبود خیلی ناراحتم هرچقد هم میگم فایده نداره اگه بیشتر بگم دعوا بزرگ راه میندازه خیلی خودخواهه،یه بار درد سنگ صفرام گرفته بود داشتم میمردم بهم گفت الکی میگی من نرم منو تو اون حال رها کرد رفت تازه باهام دعوا هم کرد چرا باید شوهر من انقد گاو و نفهم باشه😭 از یه طرفم بچم غذا رو میبینه شروع میکنه به زار زدن انقد گریه میکنه منو مجبور میکنه دعواش کنم امروز انقد گریه کرد بالا آورد منم حسابی سرش داد زدم،وقتی میبینه غذا میارم فقط گریه میکنه به زور ۳ قاشق چایخوری با گریه بهش میدم نمیخوره ک نمیخوره،تازگیا شیرم میارم عق میزنه نمیخوره خسته شدم از این وضعیت 😔

۱۱ پاسخ

عزیزم بیخیال همسرت شو فقط برای خودت وفرزندت زندگی کن او وقتی میرم قهوه خونه توهم با بچه برو پیاده روی خیابان گردی یا پارک همونجا هم به بچه غذا بده روحیه خودت را خراب نکن راه مارا پیش مرو ما خیلی اشتباه کردیم ای کاش یکی بود بهمون میگفتن.که مردا ارزش ندارن خودتون را به خاطر شون اسیر کنید

مامان جان حق داری واقعا خیلی سخته ولی عزیزم چرا پیگیر نیستی مشکلت را ریشه ای حل کنی. منظورم همسرت نیست.
آلرژی بچه رو پیگیری کن. اون طفلی داره بهش الرژن میرسه و حالش بده. پیگیر باش ببین به چی حساسیت داره. ببر تهران دکتر. کرج هیچ فایده ای نداره.
شما فرض کن مشکل گوارشی داری بعد یه نفر بگه غذا بخور و بالا بیاری باز یه نفر قاشق غذا بکنه توی دهنت... گریه نمیکنی؟ تازه اون یک نفر سرت هم داد بزنه که بخور....
بهتر نیست اول اون مشکل گوارشی حل بشه بعد شربت اشتهااور بدی. در ضمن تا وقتی پسرت مشکل الرژی داره هر شربت اشتهااوری هم بدی افاقه نمیکنه.
پس بجای داغون کردن خودت و بچت برو یه دکتر درست و حسابی. ازمایش کالپروتکتین بده ببین اگر التهای روده بالاست حتما ببر تست الرژی بگیر ببین طفلی به چی حساسه.

منم تقریبا همینم تا شوهرم میگه میخوام برم بیرون دنیا تو سرم خراب میشه اونم میگه یعنی من بشینم خونه همش .ماها چون حبس شدیم اینجوری شدیم تصمیم دارم کلاسی باشگاهی برم واقعا دیوونه میشم دیگه چون بچم هم همش چسبیده بهم

عزیزم حق با توعه و شرایطتت سخته ولی بیا با کوچولوی بیگناهت بیشتر راه بیا باید غذا خوردن به صورت ی کار موردعلاقه و با کلی بازی و اینا همراه بشه تا بچه علاقه ب غذا پیدا کنه نه بیزاری تنوع غذایی داشته باش ببین از چی خوشش میاد و با چه روشی بعضی همراه با اسباب بازیشون غذا میخورن بعضی بچه ها با دست بهتر غذا میخورن شایدم بافت غذا براش قابل هضم نیس به همه اینا توجه کن نهایتا نشد ببر یه دکتر خوب
و از همه مهمتر ب روح و روان خودت اهمیت بده تو باید ی مادر صبور باشی و شاد

ببین مامان امیر همه ی ما خانوما تو زندگیمون مشکل داریم هیچ کس بی مشکل نیس این یع واقعیته ولی همونطور ک مامان هلیا گف بچه تقصیری نداره و باید ب اون برسی منم از سر کار میام شوهر دستور میده خونه زندگیش باید برق بزنه حتی خودمم زیبا باشم بدون خستگی ولی سعی میکنم ب دخترمم برسم اولا کم می‌آوردم اما الان میگم من خواستم این بچه بیاد تو این دنیا پس باید بهش برسم دو سه روز بود دخترم لب ب غذا نمیزد باورت میشه دکتر بردم داروهاشو دقیق دادم بعد میبرمش بیرون سوار سه چرخش میکردم ایقد بازی بازی ک اون دو لقمه مثلا تخم مرغ بزاره من تو دهنش کنم و الان بهتره خداروشکر از خوی افتاده امیدوارم خداوند ب همه ی ما کمک کنه

ببین عزیرم در رابطه با بچه بازور ودعوا غذا خوردنش درست نمی‌شه طفل معصوم غذا گرسنگی یادش نمیمونه این سن ولی داد زدنای مادرش یادش میمونه با آرامش براش بیار بخوره
وی چکاپببر شاید مشکلی باشه وبامکمل حل شه

حتی دو دقیقه بیشتر نمیمونه من یه چیزی بخورم میدونه بچم گریه میکنه ولی عین خیالش نیست هر چقد من اذیت بشم

عزیزم ببین ببر بیرون پارکی جایی دلش میگیره گناه داره بچه

حق داری عزیزم ناراحتی ولی نخوردن بچت بخاطر حال روحی بد خودت و دعواهاتونه

بیاگروهمون روبیکا همدمت بشیم

الهی بگردم... شوهر همراه نباشه خیلی سخته واقعا اعصاب واسه ادم نمیمونه
حق داری بخدا... بچه ها گناهی ندارن ولی فشار عصبی اونقدر زیاده که گاهی ادم کنترلشو از دست میده

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۲ سالگی
سلام من دیگه خسته شدم چیکار کنم بچم اشتهاش باز بشه،غذا رو میبینه جوری گریه میکنه نفسش میره انقد ک از غذا بدش میاد رفته بودم پیش بند بخرم براش خواستم امتحان کنم یه جوری گریه کرد مغازه دار ترسید فکر کرد میخوام غذا بدم پیش بند میبندم،امروز از صبح یه قطره شیر نخورده بود تا ۳ ظهر گفتم بیارم غذا بخوره انقد گریه کرد گوشی تلوزیون اصلا سرش گرم نمیشه،بردم حیاط ابو باز کردم بازی کنه ولی فقط گریه کرد ک غذا نخوره خودمم باهاش گریه کردم،شیرم ۹۰ تا بیشتر نخورد از صبح فقط ۹۰ شیر خورده از اولش همین جور بی اشتها بود ولی الان شدیدتر شده،از یکسالگی دیگه وزن نگرفت دو کیلو بیشتر کم کرده، دیشب همسایمون میگه چرا امیرعباس لاغر شده واقعا دیگه کم اوردم،امروز نشستم زار زدم از دستش،دغدغه ام شده غذای این بچه،حتی یه ذره میخوام آب هندوانه بدم اونم باید حواسشو پرت کنم گوشی نشون بدم تا ۱۰ سی‌سی بخوره،فقط کسی منو درک میکنه ک بچه اینشکلی داشته باشه،اونایی ک بچه خوش غذا دارن روزی هزار بار خدارو شکر کنن،خودشم به هیچ عنوان چیزی نمیخوره فقط پرت میکنه و تف میکنه چون بلد نیست بافت دار بخوره،توروخدا دعا کنید تین بچه درست بشه من دیگه کم آوردم از دستش،۲۴ ساعت بهش شیرم ندم بازم نمیخواد،مولتی سانستول پلاس زینک میدم اصلا اثر نداره دیگه نمیتونم چیکار کنم خودم تا ۴ بعدازظهر ناشتا بودم میخواستم اول به بچه غذا بدم ولی نخورد هر روز غذای جدا درست میکنم دو ساعت وقت میذارم تا بهش بدم اگه دو قاشق بخوره یا نخوره باورتون میشه ۲ قاشق کوچیک بیشتر یک ساعت طول میکشه بخوره خسته ام میکنه مگه میشه بچه هیچی نخوره آخه