۱۵ پاسخ

عوارض داره نزنید بهتره

از کجا خریدین و کجا تزریق کردین؟؟

سلتم عزیزم میشه جواب منو بدید ممنون میشم. من مرداد ماه مشهد بودم دکتر گف واسه بچه هام بزنم واکسن رو. اما امشب ک رفتم داروخونه ای گف واسه هردوتا بچت کامل رو بزن. آخه دکتر مشهد گف واسه دخترم نصفش بزنم تودومرحله. شهر خودمونم ک دکتر خوبی نداره برم بپرسم ازش

واکسن فرانسوی بود
آخه چندتا داروخونه رفتم گفتن نداریم فقط ی داروخونه گفت فرانسوی داریم

منم امروز برای پسرم زدم. پارسال ۲ دوز زدم. امسال ۱ دوز. راحت شدم.

میگن زنای باردارم باید بزنن
من میترسم 😩

یک دوز رو کامل زدین یا نصفشو؟؟

سلام منم امسال قصد دارم بزنم
وانیا مگه یکسالش نیست ؟ آخه شنیدم زیر ۲ سال نمیزنن

من خودم دو سه بار زدم... یه بار از دکتر پرسیدم واسه کیان مهر بزنم گفت اگه زیاد مریض میشه بزن .. دیگه منم نزدم ...

من خیلی دودلم .مهد هم میره
تاحالا نزدم ته دلم میترسم مسمومیت بگیره

عزیزم میشه از عوارض بعدش برامون بگی؟ من از تب‌ش میترسم چون امتحان هم دارم میترسم بیوفتم توی خونه و نتونم درسم رو بخونم🤦🏼‍♀️🥴🥴

سلام خانوادگی زدین ؟
عوارض بعدش چجور بود ؟

عوارض نداره من میخوام بزنم اش بعدشما چغد هزینه اش بود

انشاالله
من هنوز واکسن یسالگی المانو نزدم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️فردا دیگه بمیرمم میبرمش

ارادو میخام بفرستم مهد بنظرت بزنم براش؟
خطری نداره خیلی میترسم

سوال های مرتبط

مامان زندگیای مادر مامان زندگیای مادر ۴ سالگی
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت ۹۰
بچه داشت روز به روز بزرگتر می‌شد....
دیگه شروع کرده بود به خندیدن.....
بالاخره بچه جاریم به دنیا اومد...
با اینکه خیلی ازش خوشم نمی‌اومد و واقعاً دلم رو شکسته بود اما باز هم رفتم هم دیدن بچه‌اش و هم خودش.....
دیگه خونمون حسابی شلوغ شده بود سه تا بچه کوچیک داشتیم.....

مادر شوهرم خیلی خوشحال بود همش می‌گفت باورم نمیشه که خدا توی دو سال تمام آرزوهای منو برآورده کرد و هر سه تا پسرم صاحب بچه شدن.....
رابطه با بهنام خیلی خوب بود....
بهنام عکس ظاهرشو رفتارش خیلی قلب مهربون و نازکی داشت.....
گاهی می‌گفت سحر وقتی تو صورت هدیه نگاه می‌کنم خجالت می‌کشم حس می‌کنم کار خیلی بدی کردم....
اما وقتی آرامش می‌کردم می‌گفت نه سحر کار خوبی کردیم ما می‌تونیم دوباره بچه‌دار بشیم ولی اونا هیچ وقت نمی‌تونستن بچه‌دار بشن......
بچه‌هامون داشتن بزرگ و بزرگتر می‌شدن و خانواده ما هر روز داشت صمیمی‌تر از قبل می‌شد....
خیلی جالب بود خونه نه بحثی بود نه دعوایی مه سرشون تو کار خودشون بود و احترامات رو به جا می‌آوردن....
شیطون خانواده بهنام بود....