۷ پاسخ

اینا عادیه
چون یکیو الان به حز مادرشون شناختن و‌محبتشونو درک میکنن دخترمنم جدیدا باباشو‌دبگه ول نمیکنه
من همسرم که میره سرکار دخترم گریه میکنه سریع براش اهنگ میزارم یادش میره

آره بهترین کارو میکنی که خدافظی میکنه ،اصلا اینطوری که میگن مشغولش کنید یا ببرش توو اتاق تا باباش بره خوب نیس بذار همیشه خدافظی کنه برا روحیه و اعتمادبنفسش خوبه مطمئن باش.

اره عزیزم کاریه درستیه باید ببینه که بابا می‌ره بابا هم باید بگه من دارم میرم سرکار عصر برمی‌گردم شب برمیگردم همیشه میگن قاطع مهربان
منم دقیقا با دخترم همین کارو میکنیم تا چند دقیقه بعدش همش به در اشاره می‌کنه منم میگم آره بابا رفت سرکار🫠

دختر من هر بار با ..باباش بای بای می‌کنه و رفتن شو نگاه می‌کنه ولی ب محض اینکه از دیدش غیب میشه کلی گریه می‌کنه و مجبورم سرگرمش کنم ...بازم هر بار میبرمش دم در تا خدافظی کنه هنوز ک عادت نکرده .....دنبال بقیه گریه نمیشه فعلا ک خداروشکر ...طبقه بالای خونه پدر شوهرم میشینیم هر بار میان میگن بده ببریمش نمی‌دم میگم خودم میارمش ....اصلاااااا دوست ندارم دنبال اونا برا رفتن گریه کنه 🥴🥴🥴

والا من دوست دارم خداحافظیو یاد بگیرە واسە همین دقیقا من و دخترمم بدرقەش میکنیم یکم گریە میکنە دنبالش .ولی بهتر بدونە کە میرە . وقتیم میاد صدای در و کە میشنوە میخاد از پلە ها خودشو پرت کنە تا برسە بهش

والا صبح که میره سر کار بچه خوابه
ولی بعد از ظهر که میاد از شرکت جوجه بدو بدو میره استقبالش

دختر من تازگی گریه میکنه دنبال باباش ولی زود مشغولش میکنم یا میخوابونمش یادش بره

سوال های مرتبط

مامان آوش مامان آوش ۱۳ ماهگی
۵ روز دیگه تولدشه😍🥺
دوتا حس مختلف رو دارم تجربه میکنم
هم خوشحالم که یکسال شد من مادرم و تونستم تنهایی از پس همه چی بر بیام هم ناراحتم که چقدر زود داره بزرگ میشه 🥺

در آستانه ی یک‌سالگی
آوش من ماما میگه ،بابا میگه ،ددر میگه، آب میخواد میگه با ،
نانا میگه ،صدای هاپو در میاره از خودش 😍
عاشق رقصیدنه خیلی دوست داره تقریبا هروز با آهنگ می‌رقصه
بشکن میخواد بزنه نمیتونه اما تمام تلاشش و می‌کنه
با باباش بدو بدو می‌کنه کل خونرو متر می‌کنه عاشق بالا رفتن از وسایل و مبله😍
وقتی باباش میخواد بره سرکار ،جلو تر از اون می‌ره جلوی در وایمیسته و تند تند به من دست تکون میده و بای بای می‌کنه 🥺
این بچه انقدر زیبا می‌خنده که چشماشم باهاش می‌خنده
عاشق توپه ینی کلی اسباب بازی داره اما فقط توپ
از ده ماهگی شروع کرد توپ رو با پای چپ شوت کردن بابام همش میگه کجا دیدی بچه ی ۱۰ ماهه فوتبال بازی کنه ؟ 😂
به شدت عاشق توپه

آخ که دلم چقدر برای نوزادیش تنگ شده 🥺

تا میتونید از کوچولو بودن بچه ها لذت ببرید که زود بزرگ میشن
بمونه به یادگار از قبل تولد یک‌سالگی❤️🥺
مامان هامین مامان هامین ۱۳ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان یاسین مامان یاسین ۱۲ ماهگی
یاسین ۴ روزه که من مرخصی گرفتم همش چسبیده به من 🤕😩
یعنی اگه این چند روز سرکار بودم خیلی کمتر خسته میشدم
اصلا بغل هیچکی و حتی بغل باباش هم نمیره
اخه همسرمم آدمیه که همش داره باهاش بازی میکنه بغل میکنه بالا پایینش میندازه سواریش میده پیاده یا با کالسکه بیرونش میبره خیلی بیشتر از من حوصله خرجش میده
این چند روز دنبال خرید یا بیرون بودیم و همش آویزون من بود
جوری که دیگه از درد کمر و بخیه هام نمیتونم درست راه برم 🤕
حتی بیرون هم باشیم تو بغل باباش نمیره ، همسرمم طفلک میاد به زور از من بگیردش که من راحت باشم اینقدر خودشو پرت میکنه اینور اونور و گریه میکنه یا شروع میکنه عینک باباش رو در میاره میندازه اونور و چنگ میندازه تو صورت پدرش 😑 که مجبور میشم بگیرمش دوباره
تو کالسکه بند نمیشه ، ماشالله باشه سنگین هم هست دیگه واقعا توان ندارم بخوام بغلش کنم 🥲
نمی‌دونم چرا اصلا اینجوری شده
میشه بخاطر دندون اذیته که اینکارا میکنه ؟ چون وقتی هم بیداره کلا داره جیغ میزنه و بی قراره