۱۴ پاسخ

من از همون اول از شیر دادن بدم میومد نمیدونم چرا

والا برا من خیلی خوب بود زایمان کردم اومدم رو تخت تمیز نشستم خودم بچمو شیر دادم بعدشم خوابید منم کنارش خوابیدم
بهترین خواب عمرم بود بعد کلی درد سختی و کنار دخترم🥺❤️

چون تجربه اول بود و نوک نداشتم زردی گرفت تادوماه هم شیرمن هم شیرخشک یهو شیرخشک نخورد🫤🫤الان چجوری ازشیربگیرم میچسبه ها😁

من ک بچم ۳۳ هفته دنیا اومد خودم رفتم ای سیو بچه رو هم ۲۰ روز بردن ان آی سیو نزدیکای مرخص شدنش گفتن بیا شیر بده ولی دیگه شیرم داشت خشک میشد آوردیم خونه یه سینه ام شیر داشت دیگه کافی نبود شیرخشک میدادم سینه هم میدادم ولی بالا میاورد منم دیگه شیر خودمو ندادم البته بعدش فهمیدم کلا به پروتئین گاوی حساسیت داره شیرخشک مخصوص خورد
درسته شیر نمیخورد اونجام خیلی کم بهش شیر میدادن ۵ روز هم کلا بهش شیر ندادن ولی من با عشق هر روز شیر میدوشیدم میبردم براش و ببینمش
کلی شیرم مونده بود یخچالشون ریختم دور
خداروشکر پسرم سالم کنارمه چه روزای پر چالش و پر استرسی بود خداروشکر بخیر گذشت

من اولین بار خجالت میکشیدم
سینه مو دربیارم

ولی الانم بگو😂😂😂

من بچه هام دوقلو هستن دوتاشونو انداختن رو سینه هام همزمان شیر بخورن😆 شوهرمم هی ذوق میکرد و سعی میکرد از پرستارا یاد بگیره چطور بچه ها سینمو بگیرن تلاشش ستودنی بود واقعا😂 ولی خب من در کل آدم شیرده نبودم و تا دوماه تونستم شیر بدم الان خیلی پشیمونم چون شیر خیلی خوبی داشتم البته خودم سرگیجه میگرفتم و ضعیف بودم ولی همش به خودم میگم کاش تحمل میکردم و شیر خودمو میخوردن

ولی برای من از اولش تجربه قشنگی بود
تو اتاق آوردنش شیر بدم همسرم و مادرش میذاشتن رو سینه ام اونهم خیلی قشنگ میخورد ....

مرسی که نظر دادید چقدر جالی بود نظراتتون

من گفتم مگه شیر دارم الان🤣🤣🤣🤣

منو بگو نمی‌دونم چرا سینم مثل مار پوست انداخته بود بچم یک عالمه پوست خورد از اونورم نوک نداشت دو نفر سینمو می‌کشیدن بچه هم هی گریه میکرد چیزی نداشتم که بدم نمیزاشتن شیر خشک بدم آخر سر به شوهرم گفتم یواشکی خرید آورد دادم آخرم شیرخشکی شد خیلی تلاش کردم نشد البته الآنم ناراحت نیستم چون من نمی‌توانستم با این اوضاع کمرم شیر بدم

من بیهوشی کامل بودم پرستار بچمو اورد زیر سینم داشت میک میزد فهمیدم ولی تو یه حال وهوایه دیگه بودم

منکه چیزی حالیم نبود 🤣🤣 فقط صدارو میشنیدم ولی پرستاره امده سینمو چنان فشار داد که شیر بیاد انگار بهم برق وصل کردن از نوک سینه .زنیکه بیشعور نگفت یهو فشار داد 😅😂🙄

چون حالم خب نبود واسه فشارم بستری بودم دوروز اول ندیدمش بعدم درد زیاد داشتم میگفتم نمیرم شیر بدم چون پسرم بستری یود چون نارس بود دفعه اول وقتی چشم هاش دیدم جونم رفت براش با این مرخص کردن برم خونه خودم نرفتم پیش موندم

فکر کنید از اتاق عمل اومدم بیرون یه کلاه نداشتم موهام با کش بسته بود سر لخت بودم لباس عملم که میدونید جای سینه هاش چاک داشت برای شیر دهی نمیدونستم موهامو بپوشونم یا اون قسمت رو شوهرمم که از اوناییکه بگه موهاتو بزار تو شالت از اوناست حالا فکر کنید یه مرده اومده بالا سرم میگه شوهرت دختر دوست یا پسر دوست من ازش شیرینی بگیرم خسیسه شوهرت یا پول خرج کن از این ورم زیر انداز یکبار مصرف رو پرستار خنگ گم کرده بود شوهرم رفته بود زیرانداز بخره پرستاره دنبال زیرانداز بود بچمم آورده بودن میگفتن بیار شیر بده پیش مرده.واقعا دیگه شرایط از این بهتر نمیشد😁😆😅🤣😂

سوال های مرتبط