۱۱ پاسخ

من غریب نیستم ولی انگار غریبم.خانوادم همه ی تعطیلی هارو میرن سفر.بقیه ی روزها هم تو خونه ی خودمم با بچه.

من شب ها میارمش دم در
روز ها هم دختر همسایمون رو میارم پیشش

کجایی اگه تهرانی بیا دوس شیم دختر منم تنه‌اش

منکه توشهر خودممم هیچ جا نمیرم فقط خونه پدرشوهرم اونجا بچه های برادرشوهر وخواهرشوهرم هستن باآنها بازی میکنه ازصبح پایینه میگه ننه تا شب اما من هفته ای یک روز میریم که اذیت نکنه

پسر منم همین بود فرستادمش مهد انقدر خالش خوب میشه میره مهد

دقیقا مث من😪😪😪😪هیچی گاهی با همسرم میریم بیرون وقتیم اون سرکاره میمونیم خونه تلویزیون میبینیم یا میریم حیاط من کار میکنم اونم با ماشین بازی

والا من ک خووووووب‌درکت میکنم‌ولی تو شهر خودمون ماشالا غریبه ها بیشتر خودمون میگردن‌و میپوشن و میخورن

من غریب نیستم اما انگار غریبترین آدم شهر که چه عرض کنم غریبترین آدم دنیام

منم دارم می‌سوزم ومیسازم مدام خودمو ودخترموسرگرم میکنم

منم همین مشکل رو دارم و متلسفانه مجبورم یه ساعت مشخصی با گوشی سرگرمش کنم.
متاسفانه یزد هیچ تفریحی نداره برای بچه ها.

یه همبازی میخواد
منم خیلی ناراحت میشدم تو شهر غریب بچم تنهاست خودمم حوصله نداشتم زیاد باهاش بازی کنم
تا اینکه یه دونه ناخواسته باردار شدم
ولی خیلی خوب شد برامون همبازی هستن اصلا دیگه تنها نیست باهم بازی میکنن کیف میکنن دیگه ناراحت نیستم

سوال های مرتبط