اون قسمت آخر، واقعا دیوانه ای چرا خودزنی میکنی، بزن بشکون بترکون، گریه کن، داد بزن ولی خودت رو نزن
بابا برو شمال خوش بگذرون
جنبه ی مثبتو ببین
واقعا چه شوهر بیشعوری داری اون وقت برادرشوهر و جاری نمیگن بهش به بچه خودت برس،خدا به دادت برسه عزیزم واقعا سخته گیر آدم نفهم بیافتی
غصه نخور ما هم اینجوری بودیم یکسری سر بچه برادرشوهرم زندگیمونم بهم ریخت الحمدلله خونشون رو بردن کرمان دیگه نمیبینمشون منم اومدم کرج اول همدان بودم یکسره مادرشوهرم زنگ میزد بیاید بیاید میرفتیم این بچش هی پلاس بود پایین سرویسمون میکرد هیچکسم حق نداشت بهش بگه آروم باش
وای خیلی سخته عزیزم خدا بهت صبر و تحمل بده منم به مدت ده روز خونه مامانم بودم بچم پنج شیش بار برا شیر بیدار میشد منم دست تنها همش پستونک بشور بیااا بده بغلش کن بچرخونش شاید باورت نشه کلااا سردرد بودم روزا اومدم خونه خودم فک کردم میگرن گرفتم تا چند روز بعدش خوب شدم
مادر شوهرت نیومده باهاشون؟یکم کمکت کنه
ینی بچه خودشو بغل نمیکنه بچه برادرشو بغل میکنه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.