۱۰ پاسخ

با افکارات وسواسات ازخودت خیلی دورش کردی اون بچه گم شده دنبال یه پناه میگرده فک میکنی نمیفهمه چه فکرایی دربارش میکنی چه حسی بهش داری؟ اون همه چیزو میفهمه
همه چیز

پسر من هم جدیدن همینجوری شده نمیزار لباس هاش را دربیاری باید به زور در بیارین در هم بیارین کلی گریه می کنه

محبت مادر یه چیز دیگست هرچقدرم بابا ها مهربون باشن بچه اگه محبت از مادر نگیره در آینده و بزرگسالی به مشکل میخوره
چند روزی دعواش نکن .زیاد بغلش کن. حداقل روزی ۳ ساعت باهاش بازی کن بعدش ببین فقط به تو می‌چسبه

بچتون از خستگی کلافس ک همش جیغ میزنه یا درد داره جای بدنش دوما اخر شبا یک ساعت قبل عوض کن تا صبح جاش خشکه آخه خانمی ساعت ۴ وقت تعویضه ی پتو بیشتر مینداختی روش تا صبح بخوابه صبح عوضش میکردی اخر شبا بهش ماست شیرین بده بکوب میخواب تا صبح

عزیزم خودت در طب روز زیاد بوسش و نوازشش کن. زیاد باهاش بازی کن و وقت بگذرون بذار بیاد سمتت. آرومترو می شه. لجبازیش کمتر می شه عزیزم

حق بده من خودم بااینکه مادرم گاهی باگریه های پسرم اعصابم خراب میشه غر میزنم داد میزنم پسرمنم خیلی وابسته باباشه کافیه یه لحظه ازچشمش دور بشه گریه جیغ داد وهوار بابا بابا
اگه همیشه شبا اونجوریه ببر دکتر برا خوابش دارو بده

میدونم سخته ولی سعی کن بفهمی بچه چشه ک نمیخابه شب خب ادم کلافه میشه سعی کن رفعش کنی روز نخابون اصلا نزار بخابه بعدم ب شوهرت گلاب گل گاوزبون این چیزابده اعصابش اروم ترباشه . بچه رو هم کمتر بده دسش تا خسته نشه ازش ‌

خدایی حق بده اونم خسته ست نیاز داره بخوابه
شبا موقع خواب ببر اتاق جدا بخوابه ک چشمش ب باباش نیوفته اینجوری هم بشه

عزیییزم 🥲
پسر منم نمیخابه دیوونم کرده
سه ساعنه دارم براش کتاب میخونم

وای عزیزدلم 😞😞😞

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۲ سالگی
بچم خیلی اذیتم میکنه از خیلی اونورتر اصلا هر روز قرص سردرد میخورم خیلییییی جیغ میزنه خیلی گریه میکنه سر هرچیزی باورتون میشه غروب شده من ناشتام هنوز نمیزاره هیچکاری بکنم😔پدرمو درآورده روزی صدبار اشکمو درمیاره غذا ک نمیخوره خودشم مدام گریه و بهونه میگیره،یکسره ام بهونه باباش رو میگیره یهو میبینی خوابیم با جیغ بیدار میشه میره پشت در ۷ صبح دنبال باباش میگرده چشمش رو ک باز میکنه گوله گوله اشک میریزه میگه بابا،باباش اومد خونه ولی همینطوری پدر دراورد بدتر اذیت میشم وقتی میاد،پسرمو برده بودم حموم باباش برد حیاط آب بازی کرد کل لباسش سرتا پا خیس شد هرچقد گفتم آب نده انگار به دیوار میگم حالا میترسم مریض بشه چون از حموم آورده بودم شوهرمم خیلی بی فکره بچه مریض میشه عین خیالش نیست میره حیاط میخوابه پدر من درمیاد هر چقد میگم اینکارو نکن بدتر دعوا راه میندازه،حالا بچم خیس شده میخوام بیارم لباس عوض کنم مگه بچم میاد همینجوری گریه میکرد نذاشت تا یک ساعت لباس عوض کنم، باباش کارهای ممنوع میده بازی کنه اینم باباشو دوس داره از من متنفره
مامان امیر مامان امیر ۲ سالگی
براتون پیش اومده بچتون رو دعوا کنید؟ بچه من خیلی اذیتم میکنه گاهی دعواش میکنم بعدش عذاب وجدان میگیرم، از یه طرفی تز این رفتارش ناراحتم ک خیلی به باباش وابسته اس اصلا منو دوس نداره انگار ازم متنفره با اینکه باباش هم گاهی دعواش میکنه،باباش خونه بودنی من بیشتر اذیت میشم هی میچسبه بهش باباشم هی سر من غر میزنه،مثلا از خواب بیدار میشه نمیاد سمت من با گریه میره پشت در گریه میکنه باباشو میخواد بهش میگم شب میاد همینجوری بهونه میگیره،باباش بره بیرون چنان گریه میکنه ولی من صدبارم جلو چشمش برم مهم نیست براش،باباش از بیرون میاد میدوعه بغلش ولی من برم بیام اصلا نگاهم نمیکنه میدونم بچه اس ولی واقعا دلم از این کارش میگیره چرا نباید بچم منو دوس داشته باشه😔حتی نوزاد هم بود بغلش باباش آروم میشد بغل من نه😒نصف شبم تو خواب گریه میکنه با انگشت باباشو نشون میده ک بره بغلش،این همه زحمتشو میکشم قربون صدقه اش میرم ولی انگار نه انگار،حتی میگم بیا بازی کنیم دوس نداره😒اگه باباش سرکار نمیرفت این اصلا سمت من نمیومد، بهم حق بدین حق دارم ناراحت باشم،از الان این همه وابسته اس فردا روز ک بزرگ بشه باباش با خودش ببره فوتبال دیگه کلا منو یادش میره😔آخه باباش مربیه هی میگه بزرگ بشه هر روز با خودم میبرمش،از طرفی دوس ندارم مدام پیش باباش باشه چون اصلا دوس ندارم اخلاقش مثل اون بشه