مامانا من واقعا رد دادم
یونا از اول ک نی نی بود ۴ روزش بود اخم داشت واقعا میتونم عکسشو بذارم حتی عکسای نوزادیش ک اتلیه رقتیم اخم داره
کلا هم کم میخنده بیشتر برا باباش میخنده ولی ب اصطلاح حوش خنده نیس
من باز اومدم شهرستان داستانام شروع شد و ذهن درگیری خودم
من خواب یونا برام مهمه مهمه ک ب اندازه بخوابه چون اگه نخوابه کل روز در حال نق زدنه تا دوباره موقع حوابش شه
مثلا تو ماشین و جای شلوغ بیشتر از نیم ساعت نمیخوابه امروز ک تو راه بودیم از ساعت ۵صبح تا ۷ شب دو ساعت خوابید همش نق و گریه داشت
بعد همسرم پیرو تاپیک قبلی میکه نکنه بقیه درست میگن نکنه اینکه یونا کم میخنده بخاطر اینه ک کم آدم میبینه اینم بگم من هر روز نیم ساعت میبرمش بیرون دور میزنیم سفرم رفتیم تازگی شهرستانم دو بار اومدم تو ماهی ک گذشت چون الان ب نظرم بیشتر متوجه میشه تا وقتی دو ماهش بود
میگه نکنه داریم زیادی ایزولش میکنیم ک تایم خوابش برامون مهمه
مهمه ک شب باید ب موقع بخوابه
من تهران تنهام چکار کنم تنها کاری ک ازم بر میاد همینه م ببرمش بیرون
من گیج شدم دارم اشتباه میکنم؟کجای کارم اشتباهه
تقصیره منه ک یونا کم میخنده؟

۹ پاسخ

عزیزم از همه چی مهمتره روتین یوناس خوابش که تنظیم باشه همه چی روال میشه
از الان نگران اجتماعی شدنش نباش اون فقط نیاز داره مادرش کنارش باشه و لذت ببره و الان اوج وابستگیش به شماست پس قطعا لازم نیس آدمای دیگه رو ببینه
یه کم که بزرگتر میشه حتما کلاسای مادر و کودک و خانه های بازی برید بچه ها رو میبینه ارتباط میگیره

نه عزیزم اتفاقا خیلی مهمه که خوابش تنظیم باشه.پسر منم تا چند وقت پیش خیلی اخمو بود ولی الان می‌خنده مهم نیست که

نه بابا مشکلی نیست نگران نباش بعدا خوب میشه بعضی از بچه ها همین طورین

پسر بزرگم از همون اولش که دنیا اومد اخم داشت و اخمو بود همه میگفتن از اخماش معلومه پسره ، تازه همه جا هم میبردمش و جاهای شلوغ بوده..بزرگتر که شد خیلی خوب شد ماشاءالله خیلی اجتماعیه اما همچنان تو رفتارش جدی بودن هست و زیاد اهل شوخی نیست ، اینم ارثی هم میشه
اما نیکانم از اولش خندرو بوده مثل خودم
تایم خوابه بچه چقدر خوب باشه عالیه
کم کم خواب روزش کم میشه و خواب شب بیشتر

غلط کرده چه ربطی به تو داره

منم روی خواب بچم حساسم.اخه بقیه که نمیدونن .ما که مادرشیم دقیق حالاتشو میفهمیم .که کی خ‌وابش میاد کی سیر شده از خواب.
نق زدن و اذیتاش برای ماست وقتی که کم خوابیده.

ن بابا اتفاقا بچه ک خوابش تنظیم باشه بهتره
پسرمنم فقط خونمون راحت میخوابه
خیلی درگیر این بودم ک جایی نمیتونم برم و نق میزنه براخواب و...ولی دکترش گف تا۶ ماه اولیتت بچه باشه بذار هرطوری راحته باشه بعدش حالا ب سروصدا عادت بده

الان بچه من ب پسرای مردم میخنده تقصیر منه؟🤣🤣

ن عزیزم تقصیر تو نی

سوال های مرتبط

مامان معصومه🩷 مامان معصومه🩷 ۶ ماهگی
شوهرم دیگه شورش رو در آورده
اول ایند بگم ک ما چون خونه مون آپارتمانیه و طبقه پنجم هستیم پمپ آب استفاده میکنین چون آب فشار نداره. و این پمپ آب هر ۲، ۳ ماهی ب اصطلاح بادش کم میشه و فشار آب همش کم و زیاد میشه. باز پدر شوهرم میاد با تلمبه بادش میکنه ک درست شه. الان ۲، ۳ روزیه ک باز آب همش کم و زیاد میشه و قرار بود امروز عصر پدر شوهرم بیاد پمپ رو باد کنه.
حالا اصل ماجرا اینه ک ما امروز ناهار خونه مامانم بودیم هنوز نیم ساعتی از ناهار خوردنمون نگذشته بود ک شوهرم گف کم کم باید برم ک بابا میاد برای باد کردن پمپ من اولش نمیخاستم برم. ولی شوهرم زنگ زد ب مامانش گف شما هم با بابا میایین؟ مامانش هم گف آره
دیگه منم مجبور شدم ک برگردم خونه
وقتی رسیدیم دیدیم اونا زودتر از ما در خونه مون بودن😐
خلاصه ک من دخترم اذیت میکرد سوار آسانسور کردمش و چند بار تعارف زدم ب مادرشوهرم ک بیایین بالا. همش گف نه.
منم چون هوا سرد بود و میترسیدم دخترم سرما بخوره اومدم بالا خودم
وقتی رسیدم بالا درگیر دخترم شدم ک پوشکش رو کثیف کرده بود و اینا
بعدش چون دخترم بیدار بود و نمیتونستم بزارمش تنها و برم پایین، از طرفی هوا هم سرد بود ک بخام معصومه رو هم با خودم ببرم، زنگ زدم ب شوهرم گفتم ب مامانت بگو بیاد بالا ک من درگیر معصومم
دخترمم خابش میومد گریه میکرد همش
شوهرمم گف هر چی میگم ب حرف نمیکنه چیکار کنم. منم دیگه چیزی نگفتم قطع کردم.
ادامه ش تاپیک بعد چون طولانیه نمیاد همش
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۸ ماهگی
سلام خداقوت ب همه مامانا من اومدم از تجربم تو شیردهی ب یاسین بگم
خیلی دیره ولی واقعا تا الان فرصت نشده تعریف کنم
تا این درد اومد سراغم
من روز اول توبیمارستان اغوز داشتم و راحت دادم یاس خورد ولی شبش بخاطر درد زیاد و استراحت نکردن خیلی شیرم کم شد ک از یکی از مامانا ک شیر خشک برا بچش اورده بود ۳۰تا گرفتم و یاسین ی نفس خوردش
از فرداش ک اومدم خونه ب قدری شیرم زیاد بود ک قابل کنترل نبود .یاسین تا شروع میکرد ب میک زدن شیرم ۳تا فواره ای میشد تو دهنش و اونم نمیتونست اینقد تند بخوره و جیعععع میکشید من تو شیشه شیرش ۱۲۰تا میدوشیدم و باز میدیدم قطره ای شده میزاشتم سینمو دهنش تا دوتامیک میزد دوباره همین اوضاع بود و واقعا گریه میکرد تا کبود میشد چاره ای نیود مجبور میشدم بدوشم ۱۵۰یا۱۸۰تا از هر سینم میدوشیدم و باشیشه راحت میخورد. شبا هم اوضاع همین بود من خونه مامانم اینا بودم فکر کن ساعت ۳شب من داشتم میدوشیدم چون پد شیردهیم و لباسام و پتوم خیس شده بود و باز نصف شد فواره تو دهن یاسین و گریه های شدید ک همه رو از خواب بیدار میکرد. وقتی میرفتم حمام اصلا دست بهشون نمیزدم با این حال یادمه دوتا کاسه میگرفتم زیرشون میومدم بیرون ک ب خودم نریزه . شاید خنده دار باشه ولی من خونه گریه میکرد ک این همه شیر دارم و یاسین نمیخوره . اینقد شیرم چرب بود ک تا دوشیدنم تموم میشه شیر دوش و روی شیشه شیرش چربی سفت میشد و میزاشتم تو اب ولرم تا رقیق بشه. از بس گریه داشت و نااروم بود شیره خشک برام راحت تر بود درست میکردم بهش میدادم و شیرمم با شیر دوش دستی میدوشیدم و میریختم دور .همون دوماهی ک تکوتوک شیر خودمو خورد خیلی خوب قد و وزنش رشد کرد با اینه خیلی کم میخورد .ادامه تو کامنتها