۹ پاسخ

سلام پسر منم حدودا دو سه ماه پیش اینطوری بود زیاد دست میزد ولی الان از سرش افتاده

کاملا بی توجه باش
انگار ن انگار ک می بينی
هیچ واکنشی نشون نده ک حساس بشه

فقط سرگرمش کن
تابلو هم نگو بیا بازی کنیم
نامحسوس عمل کن
یه مدت کوتاه ک حواسش پرت بشه
ب طور ناخودآگاه ترکه عادت میکنه
بازی هایی ک با دسته
توپ بازی
نقاشی
خمیر بازی
گواش
آبرنگ

من از 2-3 سالگیش بهش گفتم دست نزن و نزار کسی دست بزنه عیبه زشته ن میزاره کسی دست بزنه ب التش و باسنش ن خودش دست میزنه گهگاه تو حموم دست میزنه با صابون میشوره ولی تو حالت عادی ن
توام زیاد توجه نکن انگار ن انگار دیدی و اینا

پسر منم میکفت دارم با چربی هام بازی میکنم خداروشکر محل ندادم سریع کار میدادم دستش فراموش کرده

پسر منم وقتی بیکار میشه یعنی کاری نداره نه نقاشی نه بازی و ...یه وقتایی از روی شلوار دست میزنه .دکتر گفت بی توجه باش یه دوره داره و بعد میگذره

این یه دورس فقط باید بی اعتنا باشی و مشغولش کنی ایهان اینجور بود مدام ور میرفت یا اینه با چیزی مثل گیره فشارش میداد منم سریع با چیزای خوردی مشغولش میکردم با به بازی میگرفتمش

اونموقه وقتی اذیته حتماببردستشویی آب بگیربدنش ببین درس میش

محمد هم همین کارو می‌کنه همه هم میگن طبیعیه

چجوری کلمه بیدار شده رو میدونه

سوال های مرتبط

مامان مهدیار و ارمیا مامان مهدیار و ارمیا ۵ سالگی
سلام یه سوال ذهن منو درگیر کرده مانده بودم اینجا بپرسم یا ن خیلی خودم ناراحتم کلافه شدم اینقدر فکر کردم دوروزه پیش رفته بودم خونه پسر خالم پسرم یا بچه پسرخاله ک‌ یکسال از پسر من برگتره داشتن تو حیاط بازی می‌کردن ما هم داشتم حرف می‌زدیم بعدش گفتم برم ببینم بچها چکار میکنن دیدم پسر پسر خالم پشت پسرم وایستاده و شلوار پسر منو کشیده پایین من برموقعه رسیدم یعنی اولش بود دعوا کردم و پسر خودمو دعوا کردم و آوردم بعد از چند دقیقه آمدم خونم دیگ ب مادرش ک میشه دختر خالم چیزی نگفتم از پسرم پرسیدم گفتم اون ب من گفت این کارو کنیم من نگفتم و نمی‌دونستم منم پسرمو‌ چندتا زدم اینقدر ک ناراحت بودم فقط اولین بار بود این کارو دیدم من برام سواله ماندم چکار کنم از سرش بپره ب باباش هم نگفتم چون خیلی حساسه همیشه میگه جایی میری مراقبش باش با کسی بازی می‌کنه حواست باشه کار بد ب بچه یاد ندن منم بخدا ماندم چکار کنم میترسم دیگ هم ب خودم قول دادم حواسم بیشتر بهش باشه چکار کنم الان من کمک کنید دارم دیوانه میشم
مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۴ سالگی
سلام دیشب ما با خانوادمو یکی از داییام شام دعوت بودیم خونه خواهرم .پسر خواهرم ۴ماه از فرهان کوچیکتره.پسر داییم ۴ماه بزرگتر.این پسر داییم نمی‌دونم چرا انقد تخسه خیلی رو عصابمه فرهانو اذیت می‌کنه .وقتی ۳نفری یجا باشن فرهانو تو بازی راه نمیده پسر خواهرمم یاد میده ک با فرهان بازی نکن گوشی بازی میکنن برای اینکه فرهانو اذیت کنه گوشیو نشون نمی ده بهش قایم می‌کنه .هر دفه ام تو هر مهمونی تکرار می‌کنه.فرهانم هی میوفته دنبالشون هی سعی می‌کنه بره پیششون هی میگه ببینم گوشیو ببینم بازیو .اونا ک راه نمیدن یهو میزنه زیر گریه .ینی دیشب منو همسرم و مامانم و بابام و داداشم وهمه عصابمون خورد شد دیشب اصلا نتونسم بخوابم از عصبانیت سر درد گرفتم .هرچی با فرهان حرف میزنم ک وقتی اونا اینطوری میکنن تو محل نزار بیا بشین گوشی بازی کن بازی جدید نصب کن کارتون ببین محل نزار نشونشون نده باز گوش نمیده.یادش می‌ره کلا .احساس میکنم مقصر منم خیلی مامانی بار اومده .الان مامانم زنگ زده بود ک چون تنهاس اینطوریه اونا خواهر برادر بزرگتر دارن.اشکالی ندارع درست میشه .منم گفتم از این ب بعد ب همه بگو وقتی دایی اینارو دعوت میکنن مارو نگن.بخدا دیشب فشارم رفته بود بالا میخواستم سکته کنم از عصبانیت .ب بچه اشون ی تذکر نمیدن ک این کار زشته نباید انجام بده .شما باشید چیکار میکنید؟؟؟