۲ پاسخ

نمیدونم خواهر باز شما خوبه 24 من 10 روز حموم 10 رفتم دل دردم شروع شد گفتن باید همین الان بستری بشی عمل کنی یعنی بخیه های سزارینم کشیدم دوباره رفتم اتاق عمل

منم دقیقا ده روز بعد زایمان این درد به جونم افتاد خیلیی اذیت شدم ۲۳ روز بعدش عمل کردم

سوال های مرتبط

مامان نادیا و یاسین مامان نادیا و یاسین ۲ ماهگی
به نظرتون اینهمه بدبیاری عادیه؟
بارداری سختی داشتم گفتم زایمان میکنم دیگه راحت میشم
زایمان کردم رفتوامد خونمون زیاد بود وتخت خوابمو تو پزیرایی اورده بودیم بعد ده روز که رفتو امدا تموم شد تختو برداشتیم ببریم اتاق خواب روی پاتختی که گل گذاشته بودم یه سنجاق قفلی پیدا کردم که باز بود خیلی سنجاق عجیبی بود یه جوری بود من تا حالا همچین سنجاقی ندیده بودم به دعا گرفتن اعتقادی نداشیم شوهرم سنجاقو انداخت رفت من میترسیدم دعا بگیرن ولی گفتم ولش ما که زندگیمون خوبه
چند روز بعدش من معده درد خیلی شدید گرفتم خیلی شدید که چند ساعت کشید و اصلا غیر قابل تحمل بود باز چند روز بعد همون معده درد اومد رفتیم دکتر سونو دادیم گفت سنگ صفرا داری باید زود تر عمل بشی منی که فقط ۲۶ روز بود سزارین شده بودم بازم عمل شدم خیلی از عمل میترسیدم برام سخت بود با یه بچه ۲۶ روزه که شیر خودمو میخورد بعد عمل چند روز کشید شیرم دوباره بیاد و من کلی گریه و دعا میکردم و خدارو التماس که بیاد یه هفته نشده بود از عمل صفرا که بازم همون معده درد اومد و من کسی خونه نبود تنهایی مردمو زنده شدم با اون درد
انگار این درد از صفرا نیست چون صفرا رو که برداشتیم رفتم دکتر داخلی یه مشت دارو داده ولی فک نکنم فایده کنن این درد خود به خود میاد و میره دردش در حد زایمان طبیعی هست بخدا
دختر بزرگم سرما خورد من از اون گرفتم الانم بچه کوچیکم از من گرفته وضعش خیلی بده همش سرفه خس خس میکنه نمیتونه نفس بکشه طفلی از ساعت ۷ نتونسته بخابه نفسش در نمیاد فقط ۳۷ روزشه خیلی خستم شاید اینا برا شما با تعریفای من چیزی نباشه ولی من همش کارم شده گریه از اون روز که سنجاق رو پیدا کردیم من یه بار نخندیدم همش مشکل پشت مشکل