۲۷ پاسخ

بنده بعد از ۵ سال انگار از زندان آزاد شدم.حس خیلی خوبی بود😁

والا من انگار بالااام آزاد شد دلم برا دخترم تنگ میشه اما دلم برا خودمم تنگ شد میخام برم کلاس شنا اوف قول میدم با تمام انرژی بپرم تو اب

عزیزم منم بردم دیگه توکل بر خداوند عالمین.. انشاءالله خدا حافظ و نگهدارشونه نگران نباش

من اومدم خونه ....اشکم در اومد ....همیشه شیطنت و شلوغ میکنن غر میزنیم ....ولی دلم براشون تنگ بود ....پیش خودم‌گفتم بجه همینه هز چی بزرگ تر شه تایم ملاقاتش با خانواده اش کم کم تر میشه.....یه رو میرن سربازی ،میرن دانشگاه،، خدا حفظشون کنه عاقبتشون به خیر باشه....

اتفاقا امروز خیلی بهم خوش گذشت🤣🤣

مثل من 😑😑😑😑

تنهایی موند ؟

من که رفت خندان
رغتم دنبالش غر میزد که زود اومدی داشتم بازی میکردم و…
البته امسال سال دومش
پارسال هم گذاشتم پیش۱

من امروز بردم.اوایل سخته بعد عادت میکنی.

منم عین توام خواهر باردارم هستم تابیاد دلم میترکه همش گریه میکنم

وااا ت ازون بچه تری ک 🤣🤣🤣
مربی تو رو آروم کنه یا اونو

امیر بردم🥹

بابا برو استراحت کن

یادمه من پسرموبردم بودم پیش دبستانی بچها گریه میکردم پسرم ب اونا دلداری داده بود ک شماها بزرگ شدین دیگه باید مستقل بشین مرد شدین معلمش می‌گفت کیف کردم از حرفای ک ب بچها میزد

ناراحتی نداره من ساعت هشت ونیم بردم یک ربع به 12رفتم دنبالش خوشحالم بود دخترم تازه از دم در داخل نزاشتن بریم بچه ها رو تحویل میگرفتن فقط

من رفم آوردمشون ناراحت چرا اومدی 😑صبی هم ایقد ذوق داشن خدافظی نکردن.... تا کارام کردم ظهر شد زود گذش گفتم کاش بیشتر بود 🤣اشک برا چی من کیف کردم

من صبح بردمش خیلی خوش گذشت بهمون
اشک و بغض به بچه احساس آرامش و نشاط بدید لطفا

دختر من فردا ظهر میره،جشن گرفتن براشون،از پس فردا هم باید بره دیگه،من از استرس خفه نشم خوبه

منم پسرم بردم پیش الان مدرسه ست خودم دارم برمی گردم خونه خداروشکر خوب بود خوشش اومده

مگ سه چار ساعت بیشتر هست؟؟سخت نگیر خوبه براشون پسر منم رفت

دختر منم امروز رفت اولش بغض کرده بود منم باهاش بغض کرده بودم و چشام پر اشک بود.یه حس خیلی بدی داشتم اصلا

درکت میکنم عزیزم ولی حواست باشه اضطرابتوبه بچه انتقال ندی جلوش گریه نکنی یاچیزی نگی که اونم حساس بشه

بچه هاتون چیا باخودشون میبرن مهد؟

طبیعی عزیزم ولی می‌ره سرگرم میشه خوبه ....گریه نکرد پشت سرت ؟

دخترم باسرویس رفت دلش نبود که بره،من ۹ ماهه باردارم،حالا با باباش می‌خواستیم بعدش بریم ،که مهمان رسید برام ومن نشد که برم باباش رفت،از صبح تا ظهر که برمیگشت خونه گریه کردم،🥴🥺🥰

من صبح بردم.. خودمم بغض کرده بودم ولی دخترم عین خیالش نبود

من صبح بردم گذاشتم نیم ساعت پیشش وایستادم رفتم مغازه سرکار دو ساعت بعدش رفتم دنبالش...خداروشکر خوب بود براش خوش گذشته بود بهش ..با پسرعموش بودن تنها نبود

سوال های مرتبط

مامان گل پسرا مامان گل پسرا هفته سی‌وهفتم بارداری