سلام عزیزان ،راهنمایی میخاستم ،دخترم که نزدیک ۶سالشه خیلی می‌ترسه، وخیلی کنجکاوهمش سوال میپرسه ،الان که بجنوردزلزله اومده شنیده مدام میپرسه میگه اینجانمیاداگ شدیدبیادچی میشه نن نمیخام بمیرم و....هزارتاسوال دیگه وخیلی قانعه مثلا ماسال شرایطمون اوکی نبودبفرستم مهد خودش قانع شد فقط سوال میپرسه مثلا یه عکس ببینه تاتهش میپرسه کیه چیکاره بجه داره و.....خداببخشه منوبابچم اصلابازی نمیکنم 😭به خاطرحسین ،وهمش مشغول کارخونه و..هستم دیگه نامیمون شباازدردبدن واستخون همش قرص میخورم ویانبض یه ناحیه ازبدنم شروع میکنه به تندزدن که ازروپوستم مشخصه ،شرایطم اوکی نیس ۲۴سالمه عصبانیت شدیددارم که خودم دچارتنگی نفس واضطراب شدید نمیتونم ۶یچی خوشحالم نمیکنه هیچی نمیدونم چمه درحق بچم کوتاهی شده اونم عصبانی گاهی انقدغصه خورده بچه ۶ساله ۱۴ ونیم کیلویه ،بحثم اینجاست چیکارکنم کمترکنجکاوشه یعنی یه سوالایی میپرسه مغزم سوت میکشه واینکه غریبه ببینه خیلی خجالتی ووقتی خجالتش آب شه دیگه ول نمیکنه🥴چیکارکنم روحیم خوب نیست گاهی میزنمش کاراشتباه کنه و.....داغونم

۱۴ پاسخ

مشاوره ای که باهاش در تماس بودم خیلی کمکم کرد میگفت همونقد که فکر سلامتی خوب بودن امیرعلی بودی الان به فکر این دوتا بچه هات باش بهشون برس توجه کن نزار افسردگی بگیرن اون وقت عذاب وجدان میگیری که خودت باعث این حالشون شدی
باور کن دخترت هم اندازه تو ناراحته هرس میخوره نزار تو خودش بریزه.
اینا همش میگذره غصه خوردن چیزیی و حل نمیکنه بیشتر داغون میشی.

با کمک همسرت برنامه ریزی کن م دخترتو ببری بیرون وقت بگذرونی یا تو خونه ولی نزار فک کنه فقط داداشش مهمه براتون

حق داري خسته باشي ادم اهني نيستي كه …
براش كتاب بخر نقاشي كن باهاش به تموم سوالاش جواب بده بچت باهوشه اين كنجكاوي خيلي خوبه داره اطلاعات كسب ميكنه از همه چي

عزیز دلم تاپیک های قبلت رو خوندم. خیلی ناراحت شدم . ان شالله خدا به واسطه امام رضا به پسرت سلامتی کامل عنایت کنه. میدونم خیلی شرایط سختی داری و واقعا مشکله که بگم اما با دخترت مدارا کن. نذار بخاطر سختی هایی که تو زندگیت وجود داره اون ضعیف بار بیاد. با حرف زدن میخواد که با شما ارتباط بگیره چون باهاش کم حرف میزنی و بازی نمیکنی میخواد بیشتر باهات وقت بگذرونه برای همین راه دیگه ای بلد نیست. بخدا الان گریه م گرفته میدونم سخته با یه بچه مریض آدم حالی براش نمیمونه ولی خب دخترم حق زندگی داره اون الان درکی از مشکلات زندگی نداره و فقط اینو میدونه که بخاطر برادرش مامانشو کم داره سعی حتی اگر نمیتونی جسمی کنارش باشی حداقل باهاش هم صحبت باشی.

دخترمنم مثل دخترشماست.پنج سالشه بردمش دکترکودک.ولی تانگاهش کردفهمیدگفت این خیلی بیشترازسنش میفهمم.تامیتونیدبهش محبت کنیدمثلاوقتی داداشش داره گریه می‌کنه بغل میکنیدبه دخترتون مسئولیت بدید.مثلابگیدفاطمه جان بیااین سیب زمینی هاروبشور.که فک نکنه فقط داداشش ومیبینید...دخترمنم ازوقتی پسرم دنیااومداخلاقش بدشدومنم متاسفانه مثل شمابعضی وقتااصلاباهاش کنارنمیام.رفتاراش رومخمه

اصلا جلو دخترت گریه نکن .غر نزن ...به خاطر شرایط زندگی،اینطور شده .بعضی از بچه ها بیشتر از سنشون میفهمن .و این بعضی مواقع خیلی بده.سعی من بیشتر باهاش وقت بگذرونی و بهس روحیه بدی .

درکت میکنم ولی باید صبر داشته باشی

فقط قوی باش و به خاطر دخترت ادامه بده هرچی بگم ذره ای از درت کم نمیکنه ففط از خدا میخوام کمکت کنه

عزیزم هرچی بگی حق داری چون منم مریض داری کردم اونم ازبچه وآدم اصلا نمی تونه خوب باشه می تونی از همسرت کمک بگیری و یه مقدار به فکر خودت باشه تاتنهایی نمی تونی کاری ازپیش ببری اصلا عذاب وجدان نداشته باشه

ب نظرم همونقد ک درگیر پسرت هستی بخاطر شرایط خاصش ک انشاءا...خیلی زود سلامتیشو بدست میاره همونقد برای دخترت وقت بزار اینجوری درحق اون بچه هم ...گناه داره واقعا حسین هم خداشفامیده مطمئن باش

خب سوال پرسیدن طبیعیه و کنجکاون

چرا نفرستادیش پیش دبستانی

اولین کاری ک باید بکنی اینه ک حال خودتو خوب کنی
وقتی تو شاد باشی بچه ها هم شادن همه چیز بهتره ببین چکاری خوشحالت میکنه
خودتو موظف کن روزی حداقل ۱۰دقیقه باهاش نقاشی بکش یچیزی یادش بده اعداد و... بزن تو اینترنت نقاشیای ساده قشنگی میاد باهاش کار کن۱ روز براش وقت بزار شب که میخوای بخوابی اینقدر حس مفید بودن داری
بچه باهوشیه سوال میپرسه تو هم به خوبی جوابشو بده
بزار بچگی کنه متاسفانه دختر منم یجورایی شرایط بچه شما رو داشت و الان خیلی ناراحتم براش واقعا روی روحیش تاثیر بد گذاشته

و اگر همسرت وقت میکنه اون ببرتش بیرون و اون باهاش ارتباط قوی تری داشته باشه.

سوال های مرتبط