پارت ۴
از ساعت ۹ تا ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه یه ماما میومد فقط معاینه می‌کرد ب دانشجوهه اطلاع میداد گفت اصن پیشرفت نمیکنه تا ۱۰ و ۲۰ ۴ سانت بودم ازم ک ناامید شد کارشناس و دکتر اومدن برای زدن امپول ک کاش نمیومدن الان کمرم تیر میکشه دارم مینویسم
خلاصه دستور عمل دادن ک چطوری بشینم هر طور هم درد گرفت کج نشم و صب کنم تو کمرم زدن ایپدروال را. همون لحظه ک تو کمرم زدن آخرین دردم بود انگار خیلی خودم نگه داشتم تا اومدم دراز کشیدم گفتم کی درد تموم میشه من ک درد دارم پتو سرم داشتن می‌کشیدن گفتن همین آخری بوده حتما باز دیدن درد دارم تعجب کردن راستی اتاق هم پر دانشجو شده بود ک تزریق ببینن احساس کردم داره میاد گفتم اومد خندید ماما گفت ن بابا زوده بخواب خودمون بیدارت میکنیم اینقد از خودشون مطمئن بودن ک الان زایمانم نیس چون ۴ بودم یهو دیدن زور میزنن اومد با تعجب گفت فول شده

منم لایک کن ببینم عزیزم

خوش ب حالت.من کیسه ابم هفت یا هشت صبح پاره شد یه سانت بودم سرم فشار زدن بهم تا هشت شب درد کشیدم و کلا یه سانت باز شدم سرجمع دوسانت.اخرش برن عملم کردن چون وزن بچه رو سونو غلط زده بود

منم واسه زایمان قبلیم همینطور شدم، از دو فینگر آزاد یهو فول شدم، داد میزدن زپر نزنی تا ست پهن کنیم😂

خداروشکر

کدوم بیمارستان بودی کلم وبرای ایپدروال ازقبل هماهنگکردع بودی یانه چجوری اخه برامن نزدن گفتن متخصص نیست بایدفبلامیگفتی