۱۳ پاسخ

نه والا نمیفهمه بهش بگم فلان کار نکن دقیقا همون کار انجام میده

ما قشنگ توضیح میدیم میفهمه
در قالب داستان هم که عالیه و قشنگ براش جا میوفته
یه سری داستان هارو خودم می‌سازم یه سری هم میخرم مثل مجموعه می می نی

بچه تا ۷ سال نرو و نکن و نریز و هرچیز منفی رو اینجوری برداشت می‌کنه که اون کارو انجام بده

شاهان میفهمه،خیلیاشم رعایت میکنه اما خوب یه وقتاییم غیر ارادی از دستش در میره یه کارایی
مثه همین الان،هی با دمپاییش میکوبید رو مبل و میخورد به من،قهر کردم رفتم دور نشستم،اومد معذرتخواهی کرد و‌دیگه نزد🥺

قشنگ متوجه میشن کار بدیه برا اینکه حرص آدم رو در بیارن بدتر همونکارو تکرار میکنن

امروز دادوبیداد داشتیم سرهمین هی میپرید رومن منم حوصله نداشتم هی گفتم برو نرف آخر دعوامون شد

آرع گوش میده دیگ تکرارنمیکنه من از18ماهگی بهش آموزش دارم

دخترمن متوجه میشه و بمن میگه میکنم ب توچه

دخترمن یه گوشش در یه گوشش دروازه

دخترمن انجام میده بعدمیگه ببخشید

هزاربار میگمش‌بازم‌لج میبره

اره میگم ولی وقتی بخواد لج کنه انگار نشنیده

دختر من متوجه میشه و انجام میده😅
قشنگ میگه دلم میخواد بکنم
حالا اگه بگم بکن میگه نه نمیخوام

سوال های مرتبط

مامان Amir hossen مامان Amir hossen ۳ سالگی
مامانا بچه های شما میتونن پازل درست کنن ؟ من تا حالا هر دفه رفتم لوازم تحریری پازل مناسب سنش بگیرم نداشتن ، همش تکه هاش سی تایی یا بیشتر بود ، تو این سن باید بتونه پازل درست کنه ، مثلا مکعب و مربع و دایره و همه شکلا و حروفا رو از در بیارم میتونه جاش بزاره ولی الان یه پازل سی تکه براش خریدم ۶ تیکه اش رو دراوردم بقیه اش رو چسبوندم که در نیان اصلاسمتش نمیره که بخواد یاد بگیره علاقه نشون نمیده ، بخدا از همین الان استرس سنجش پیش دبستانیشو دارم ، تازه صحبت کردنش راه افتاده همه چی میگه رنگا رو میشناسه ، تا ده میشمره ، حروف انگلیسی رو از رو میخونه شعر چند تا بلده ولی بگی بخون نمیخونه خودش یه گوشه میشینه میخونه ، دست شوییش رو خودش میره دست شویی انجام میده ولی خودم باید بشورمش ، خودش غذا میخوره ولی لباس پوشیدن همکاری نمیکنه یادش بدم ، همش با خودم میگم یه سال و نه ماه دیگه باید بره پیش ولی این اصلا نمیشینه وقتی میبرمش مهد ، خدایا به من ارتمش بده خیلی استرسیم
مامان پسرم مامان پسرم ۴ سالگی
خانما شما جای من بودید چیکار میکردبن
من و خواهرزادم پسرامون 6ماه فاصله داره اون شب پسر من مریض بود اسم داره سرما خوردگیا شدید میشه پسر خواهرم هم مریض بود پسر من متاسفانه اون روز اخلاق نداشت پسر خواهرمو اذیت میکرد چند باری زد منم هر دفعه سرش داد مبزدم حتی خواستم به اتاق بندازم که خواهرم نذاشت خواهرم هم نازشو میکشید که مریضه تا شب شد شوهرم رفت ماشینو روشن کنه گرم شه منم رفتم اماده شم پسرم بچه ی خواهرمو پاشو له میکنه اون روز نمیدونم چرا لجباز شده بود
پدرم بی اعصاب اومد اتاق کشون کشون پسرمو اورد خواست لگد بزنه که مامانم نذاشت لگد هاش خورد به مامانم سر منم داد زد شما بلد نیستی بچتو کتک بزنی ادب کنی من میزنمش منم ناخواسته داد زدم دستتو به بچه بزنی ببین چیکار میکنم تو حق نداری به بچم دست بزنی گریه مردم اومدم گفتم دیگه نمیام این خونه که بچمو چشمتون نمیبینه
من اصلا تا حالا کتک نزدم بچمو
الان مادرم خیلی ناراحته خواهرمم میگه به خاطر مامان باز بیا