خانما شما جای من بودید چیکار میکردبن
من و خواهرزادم پسرامون 6ماه فاصله داره اون شب پسر من مریض بود اسم داره سرما خوردگیا شدید میشه پسر خواهرم هم مریض بود پسر من متاسفانه اون روز اخلاق نداشت پسر خواهرمو اذیت میکرد چند باری زد منم هر دفعه سرش داد مبزدم حتی خواستم به اتاق بندازم که خواهرم نذاشت خواهرم هم نازشو میکشید که مریضه تا شب شد شوهرم رفت ماشینو روشن کنه گرم شه منم رفتم اماده شم پسرم بچه ی خواهرمو پاشو له میکنه اون روز نمیدونم چرا لجباز شده بود
پدرم بی اعصاب اومد اتاق کشون کشون پسرمو اورد خواست لگد بزنه که مامانم نذاشت لگد هاش خورد به مامانم سر منم داد زد شما بلد نیستی بچتو کتک بزنی ادب کنی من میزنمش منم ناخواسته داد زدم دستتو به بچه بزنی ببین چیکار میکنم تو حق نداری به بچم دست بزنی گریه مردم اومدم گفتم دیگه نمیام این خونه که بچمو چشمتون نمیبینه
من اصلا تا حالا کتک نزدم بچمو
الان مادرم خیلی ناراحته خواهرمم میگه به خاطر مامان باز بیا

۹ پاسخ

خواهر من وقتی میبینی بچه ات بی حوصله هست بشین خونه ات

شما که همیشه اونجا نیستید مثل مهمون میرید ومیایید پدرتون نباید دم رفتن شما چنین رفتارزشتی رو میکرد بچس دیگه وقتی مریضه بهانه گیرمیشه بعدم خواهرتون چیزی نگفته نمیدونم چرا پدرتون باید بخواد به بچه لگد بزنه بیچاره مامانتون که اومده سپر بچتون بشه کتک خورده من جای شما باشم یه مدت نمیرم بعدش بخاطر مادرم میرم مگه میشه دختر از مادرش جدابشه آخه

به این زودی نرو اگه بری باز تکرار میشه عید برو یه سر بشین سریع بلند شو یه مدت سنگین باشی بهتره

بنظرم پدربزرگشه همیشه نازش کرده حالا یکبار حوصله نداشته دعواش کرده شما قطع رابطه نکنید مطمئنا خودشم الان ناراحته قدر پدر و مادراتونو بدونید اینو کسی داره بهتون میگه که یکساله باباشو از دست داده و در حسرت یکبار دیدن و بغل کردنشه

یا خدا یعنی واقعا میخاسته بچه مریض رو لگد بزنه که خورده به مادرت من اولش فکر کردم ادای زدن رو‌میخاسته در بیاره خوب کردی درسته پدر احترامش واجبه ولی ارزش بچه مونو نباید هیچوقت پایین بیاریم به مامانت هرروز زنگ بزن باهاش حرف بزن بگو هرموقع دلم آرووم شد میام مامانت میتونه خودش بیاد خونه تون شمارو ببینه خوب

خیلی کار خوبی کردی که نذاشتی اذیت کنه بچه رو. مامانت دلش تنگ‌میشه بیاد دیدنتون. ب

بخاطر مامانت برو‌.... منم بخاطر خیلی اخلاقای بابام ناراحتم اما برای دلتنگی مامانم میرم

خونمون پکیج خراب بود رفتم

من خیلی ناراحت میشم😔😔😔. تربیت بچه با پدرومادرشه.. بچه کوچیکه دیگه گاهی اذیت داره لجبازه گاهی اروم... در کل باباتون کارش اشتباه بود. خدا نکرده اون لگد ب بچه ات میخورد... چقدر روحیه بچه داغون میشد

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی😍 مامان توت فرنگی😍 ۴ سالگی
مامانا دلم گرفته. خواستم اینجا درد و دل کنم. چند وقتیه شیطنت و لجبازی پسرم خیلی زیاد شده، خیلی هم ب من وابسته اس. من افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر دارم و تحت نظر روانپزشکم و همسرم بیشتر اوقات سرکاره. جدیدا پسرم حتی نمیخواد من با تلفن هم. صحبت کنم. امروز اومدم خونه مامانم ک یکم حالم بهتر بشه،تا رسیدیم پای پسرم سر خورد و افتاد زمین و گریه کرد، منم خیلی ترسیدم. بعد خواهرم تو اتاق بود و پسرم با گریه رفت تو اتاق و ماشینشو برداشت و پرت کرد، ماشین لعنتی صاف خورد تو سر خواهرم! خواهرم برداشت ماشینای پسرمو پرت کرد و چند تا حرف بار پسرم کرد. منم گفتم خب حالا این بچه اس نمی‌فهمه تو چرا داری ماشینارو پرت میکنی و شروع کرد هر چی از دهنش در میومد و بمن گف ک بچت وحشیه و شعور نداره و هیچی یادش ندادی، منم گفتم با‌شه بذار ببینم تو بچتو چجوری تربیت میکنی،خلاصه یکی اون گف یکی من.... منم کیفمو برداشتم ک برگردم خونمون ک مامانم نذاشت، منم گریه هام بند نمیومد و ی لحظه نمیتونستم جلوی اشکمو بگیرم،خواهرم اومد تو گف چی شده، مامانم گف داره میره و این صداشو بلند کرد و گف مگه من چی گفتم! منم گفتم مگه تو حال و روز منو نمیدونی ک این رفتارو میکنی برگشت چند تا فحش هم ب همسرم داد ک دلیل حال بدت شوهر نفهمته. خلاصه دلم خیلی گرفته، تنها کسی ک باهاش درد و دل میکردم همین خواهرم بود ک اینجوری جوابمو داد! دلم خیلی گرفته، نمیدونم چیکار کنم اصلا، همینجوری اشک چشمام میاد پایین، از طرفی دلم نمیخواد پسرم ببینه، نمیخوام بفهمه من چقد آدم ضعیفیم، ولی انگار باید اونم بفهمه من چیم....
مامان النا مامان النا ۳ سالگی
مامانا بیاید به من بگید جای من بودید به هم میریختید یا نه؟!
بچه من که دنیا اومد من کارمو ول کردم نشستم خونه بچمو نگه دارم مامانمم اصلا کمک نمیکرد فقط ده روز موند خونمون و رفت که رفت با اینکه بچه من خیلییییی اذیت میکرد خودم خیلی مشکل تو زندگیم بود اصلا براش مهم نبود اصلا نمیومد کمک خونشون هم میرفتم فقط یه غذا میپخت میزاشت جلوم اصلا بچمو نگه نمیداشت .
حالا الان بچه داداشم دنیا اومده هر یه روز درمیون یا میرن خونش بچه رو نگه میدارن زن داداشم کا خونشو برسه یا بچشو میارن خونشون که زنداداشم استراحت کنه.
خدایی من خیلی به هم میریزم چطور اصلا به من کمک نکرد... در حالی که شرایط من فاجعه بود ، شرایط زنداداش من خیلی بهتر از منه...
هر دفعه زنگ میزنه میگه بچشو اوردن نگه دارن کلا روز من خراب میشه یکی دو روز به هم میریزم...
واقعا موندم چیکار کنم
به مامانم گفتم فقط به من نگو بچه اونو نگه میداری من به هم میریزم...
کلی شروع کرد منت تک تک کارایی که تو اون 24 سال که خونشون بودم کرده رو سرم گذاشت
مامان گلسا مامان گلسا ۴ سالگی