مامانا دلم خيلي گرفته نميدونم چرا همش پشت هم ناراحتي و دل شكستگي پيش مياد برام ..من يه برادر كوچيكتر دارم اولي هم خودمم داداشم ٢٣سالشه مجرده ..كار نداره ٣سال قبل مادرم كه ارث مادرش بهش رسيد اپارتمان ميخره به اسم خودش ولي مثلا گفتن كه داداشم ازدواج كرد ميدن به اون ..منم حرفي نزدم ..در صورتيكه من مجرد بودم سركار ميرفتم هم كمكشون بودم ..ولي هميشه عزيز اون بود ..بعد پارسال شنيدم كه خونه رو اجاره دادن اجاره شم داداشم ميگيره!ناراحتي و سر شكستگي من ازينم هست كه ننه بابام اين كاراي بزرك رو يواشكي ميكنن ..من شنيدم بهشون گفتم بايد خودتون بگيرين حالا بزارين واس اينده ش يا اگه به اين ميدين من چي ؟!نوه تون چي!بازم ندادن.كوتاه اومدم .حالا مستأجره ميخاست بلند شه من شوهرم اداره برقه قبض برق رو ديديم كه به اسم داداشم بود!!ما رو داري شديم يخ!يعني خونه رو زدن به اسمش!شوهرم گفت بزار مطمئن شيم !ولي خب قبض به اسم مالكه .اصلا موندم چيكار كنم

تصویر
۱۷ پاسخ

من اصلاً حرفاتونوقبول ندارم پدرومادرنباید بین بچه فرق بذاره اگه ب پسرخونه داده اگرب دخترم جهیزیه داده باشه قابل قبوله

شمادارین خودتون میگین ک دخترهمیشه باید ب کم قانع باشه اصلنم اینجورنیس هرکی ب حق خودش
مادرشم اشتباه میکنه پسرشوآماده خورمیکنه

من خیلی ناراحت شدم یعنی چی آدم هرچی داره بده به پسر؟؟دختر و پسر فرقی نداره اصلا برعکسشم خوب نیست از اونور بوم بیوفتی چون دیدم بعضی خانواده ها اینجور میکنن مثلا به دخترت بدی به پسر ندی اصلا نباید فرق گذاشت من با احترام به نظر دوستان ولی قبول ندارم اینکه گفتن بدن به داداشت و به شما ندن ارث باید درست و حسابی تقسیم بشه و فرق گذاشتن نباشه،چطور مال دنیا ارزش نداره واسه مامان گلسا اما واسه داداشش ارزش داره

مال خودش بوده مادرت دوست داشته بده به برادرت شما اصلا نباید دخالت کنید و چشم داشت داشته باشید سربلندی برادرت سربلندی شما هم هست به نظرم عنوان کردن این مسائل پیش همسرت خوب نیس
مامان منم یه خونه داره داده دست مستاجر اما همیشه همه جا گفته واسه برادرامه برای آینده اوناس ما دخترا هم اصلا ناراحت نیستیم چون آسایش برادرامون آسایش ماهم هست
به نظرم شماهم همینطور فکر کن و اصلا خودت رو ناراحت نکن

بنظر من نباید فرقی گذاشت بین دختر و پسر هر کسی طبق قانون خدا و پیغمبر سهم خودشو ببره اگه خواهر خودش بخشید اون قضیه فرق داره در غیر اون صورت حرامه و اونم خیری ازش نمیبینه البته دور از جون برادر شما .خودت پیش خانوادت این مسله رو حل کن وشوهرتو نسبت بخودت و خانوادت تحریک نکن.بعضی هستن اینجا اونقد شوهراشون پولدارن و پول گذاشتن زیر دستشون نظرات اشتباه میدن .لطفا سطحی قضاوت نکنید.

عزیزم درسته ب تو ارث میرسه. ولی مال خودش دوست داره بخشیده ب اونا عیب نداره پدر و مادر. زنده باشن نفسشون برای ما دخترا همه چیز ارث چیه شوهرمون داشته باشه بسه

همیشه باید از خدا بخواهیم بهمون کمک کنه مال دنیا ارزش ندارد بخدا فقط از خدا سلامتی بخواهیم بنظرم به شوهرت اصلا ربطی ندارد اجازه دخالت بهش نده چ معنی داره بنده خدا دوست داره مالش رو بده به پسرش
لایک برای مادرت

مامانمم ارث داره گفتم فروختی نمیخام بده ب داداشم.داداشمم همسن داداش شماس

اووووو عزیزم تا دلت بخواد این تفاوتا تو خانواده منم هست فرقی که مامان و بابام بین من و خواهرم و با داداشام میزارن من آخره این راهو رفتم هیچی نگو چون خودتو کوچیک میکنی هیچ فایده ای نداره ! چیزی عوض نمیشه خودشون اینطوری میخوان

من ارزومه ارزوی قلبی این روزامه داداشم خونه بخره

حق بل پدر مادرتون هستش

چرا هر چی درخواست میدم قبول نمیکنی

خب واس شما هم جهیزیه وسیسمونی واینا گرفتن احتمالا بعد پسرشونه خب چه اشکالی داره منم یه داداش دارم فقط مامانم واسس خونه و ماشین گرفت هنوز مجرده
ما خونه گرفتنی یا ماشین خریدنی خیلی دلشون خواست کمک کنن اما چون واس داداشم خونه گرفتن زیر قرض بودن حتی یه میلیون هم کمک نکردن منم اصلا ازشون انتظار نداشتم و ناراحت نشدم همین ک هستن واسم کافیه پشتم بهشون گرمه

چون از اول توقع نداشتی دگه همینجوری عادت کردن ....

نظر منو بخاین پدر مادر باید توی زندگی هم ب پسر کمک کنن هم ب دختر.ب هردو اگه مال و اموالی دارن درست و حسابی تقسیم کنن.
هی خواهر .منم مث شما.توی زندگی بدجور گیر کردم حالا شوهرمم کار میکنه ولی باز ب سختی میگذره اما دریغ از پدرم ک کمکی کرده باشه

پدر مادر منم فرق میزارن بین دختر پسر در صورتی ک من تنها دخترشون هستم زوم کردن تمام رو داداش آخری با اینکه درامدش از همه ما بیشتر حتی بابام خودش و زنش کار میکنن ولی اصلا خرج نمیکنم همش میدن طلا کل خرجای بزرگش از بابام کش میرن همش هم زیر سر زنش هست همه بی احترامی هم به کل خانواده میکنه ولی بازم چسبیدن بهش
منو اون دوتا برادر دیگم خیلی ناراحتیم ولی صدامون در نمیاد

مامانت ب شما جهیزیه داده؟

منم از تفاوت ناراحت میشم ولی خب اون پسره باید واسش کاری کنن. ولی شما دختری باید برات جهیزیه بدن بقیه چیزها با شوهره .حالا ارث که ندادن فقط خونه بوده دیگه‌.به نظرم هرکی این دوره باید روی پای خودش وایسته .توقعی ازهیچ کس نیست.

سوال های مرتبط

مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
سلام به همه ،چطورین؟ یه سوال دارم شاید به نظرتون خنده دارباشه ولی من این روزا واقعا خسته ودرگیرم(همش به خاطر بچه داری نیستا) و مغزم کارنمیکنه🙄،این عکس آشپزخونه من وقتی که تمیزه، بعدشوهرم به من گیرمیدی هیچ چیزی نباید روی سطح اپن و زیرپنجره باشه، من روی اون قسمت کانترزیرپنجره قرص آهنو شیرافزا وقطره کولیک بچه رو میذاشتم که جمع کردم، الان گیرداده فلاسک آب و قوطی شیرخشک هم اینجا نذار😑😐، به نطر شما کجا بذارم؟ اصلا لازمه اینارو هم بردارم؟ بعدحالا فک نکنین شوهرم چقدرمرتب و منظمه ها، لباساشو درمیاره پرت میکنه کف اتاق ، یهو پیراهنش روی اپن هست وسایلشو همش گم میکنه چون اصلا براش مهم نیست چی رو کجا میذاره و خیلی کارای دیگه، ولی خب دیده اطرافیانم بهم گیر میدن که وسایل اصافه رو جمع کن اینم بهم گیرمیده(من چون خودم اصلا نمیتونم با بچه ها بازی کنم(نمیدونم چرا نمیتونم😔) اسباب بازی هارو زیادجمع نکردم به امیداینکه بچه سرگرم بمونه واسه همین به هم ریختگی توی خونه من زیاده اما همه چیز تمیزه یعنی ازشستشو چیزی کم نمیذارم
مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
۱-خانوما سلام میخوام خودتون رو جای من تصور کنید چندلحظه، من خیلی دوست داشتم به بچه م شیرمادربدم چون اون اولی خیلی بدخواب بودمیگفتم به این یکی بعدسه ماهگی شبا شیرخشک میدم که یه کم بخوابه،بچه که به دنیااومدمتوجه شدیم گریه ریسه ای میره وخیلی برام سخت بودوواقعاچندباری منوترسونده تا الان ازبس یهونفسش میره پایین،من خیلی خیلی شیرداشتم تا ده روزگی بچه از تب و دردشیرنمیتونستم دستاموحرکت بدم مثه مجسمه شده بودم وخب بچه از روز اول توی بیمارستان هم سینه رو نمیگرفت طوری که پرستارابردن معدشو تخلیه کردن دوباره آوردن یه کمی شیرخوردخلاصه توهمون گیروداردردشیربودم که شیرم تبدیل به آب خالی شد یهو یه ۲۴ ساعت بچه گریه کردبردیم دکترگفت گشنه ست وباخوردن شیرخششک بچه واقعا آروم شدوخوابید با خودم گفتم چندروزی شیرخشک میدم وقطع میکنم اوایل بین شیرخشک دادنا به هرسختی بودخودمم شیرمیدادم تا اینکه کم کم از یه پیمونه شیرخشک رفتیم به دوتا و بچه بازم گریه میکرددرواقع بازم گشنه بود اینجا تقریبا یک ماهه بود بعدچندروز بردیم ختنه و نخ بخیه ش زودافتادوزخم بچه واشد از اون طرف رادمهر خیلی به من میچسبید وهمش میترسید بدون من بمونه روزای سختی بود مثه همه روزای سخت مامانای دیگه خلاصه گذشت وگذشت تا اینکه بچه شیرمنوهی کمترخورد و حدودا سه هفته پیش یه ۴۸ ساعت اصلا نخورد دوباره تقلا کردم ندرونیازکردم و خلاصه به هرزحمتی شده دوباردرروز بهش شیرمیدادم تا اینکه دوباره از دیشب شیرنمیخوره این وسطاهردوبچه مریص هم شدن و کوچیکه الان آنتی بیوتیک میخوره