۱-خانوما سلام میخوام خودتون رو جای من تصور کنید چندلحظه، من خیلی دوست داشتم به بچه م شیرمادربدم چون اون اولی خیلی بدخواب بودمیگفتم به این یکی بعدسه ماهگی شبا شیرخشک میدم که یه کم بخوابه،بچه که به دنیااومدمتوجه شدیم گریه ریسه ای میره وخیلی برام سخت بودوواقعاچندباری منوترسونده تا الان ازبس یهونفسش میره پایین،من خیلی خیلی شیرداشتم تا ده روزگی بچه از تب و دردشیرنمیتونستم دستاموحرکت بدم مثه مجسمه شده بودم وخب بچه از روز اول توی بیمارستان هم سینه رو نمیگرفت طوری که پرستارابردن معدشو تخلیه کردن دوباره آوردن یه کمی شیرخوردخلاصه توهمون گیروداردردشیربودم که شیرم تبدیل به آب خالی شد یهو یه ۲۴ ساعت بچه گریه کردبردیم دکترگفت گشنه ست وباخوردن شیرخششک بچه واقعا آروم شدوخوابید با خودم گفتم چندروزی شیرخشک میدم وقطع میکنم اوایل بین شیرخشک دادنا به هرسختی بودخودمم شیرمیدادم تا اینکه کم کم از یه پیمونه شیرخشک رفتیم به دوتا و بچه بازم گریه میکرددرواقع بازم گشنه بود اینجا تقریبا یک ماهه بود بعدچندروز بردیم ختنه و نخ بخیه ش زودافتادوزخم بچه واشد از اون طرف رادمهر خیلی به من میچسبید وهمش میترسید بدون من بمونه روزای سختی بود مثه همه روزای سخت مامانای دیگه خلاصه گذشت وگذشت تا اینکه بچه شیرمنوهی کمترخورد و حدودا سه هفته پیش یه ۴۸ ساعت اصلا نخورد دوباره تقلا کردم ندرونیازکردم و خلاصه به هرزحمتی شده دوباردرروز بهش شیرمیدادم تا اینکه دوباره از دیشب شیرنمیخوره این وسطاهردوبچه مریص هم شدن و کوچیکه الان آنتی بیوتیک میخوره

۹ پاسخ

بنظر من شیر مادر دادن به بچه یا شیرخشک دادن، چنان فرقی نداره که بخاطرش اینطوری هم خودتون رو اذیت میکنید و هم اون بچه رو. فقط بهش شیرخشک بدید، این طوری راحت تر میتونید با دو تا بچه کارهاتون رو هندل کنید و بچه ی بزرگترتون هم حسودی نمیکنه که یکی بهتون آویزه. در مورد دوست داشتن یا نداشتن هم، عزیزم، من به ارسلانم از روز اول شیرخشک دادم، این الان یعنی دوسش ندارم؟!!! این بچه تکه ای از جون و قلبمه، اگه فکر کردید چون خودش هم شیرمادر نخورده پس نسبت بهم بی مهره باید بگم نه، بدون من همش یه چیزی گم کرده. شوهر من ۳۵ سالشه، با شیرخشک بزرگ شده، مادرش جونشه. واقعا احساسات مادر و فرزند ربطی به شیردادن یا ندادن نداره، شما حساس شدی، این فکرها میاد به ذهنت. اون بچه الان خیلی کوچیکه، شما نمیتونی تشخیص بدی که دوست داره یا نداره، مسلما اون شیشه رو هم بیشتر از شما دوست نداره، فقط نیازش اون شیشه ست چون گشنه شه، مثل خودمون که وقتی گرسنه مون میشه، اخلاق هامون خرکي میشه، اون بچه هم همینطوره. الکی یه موضوع به این سادگی رو برای خودتون بزرگ نکنید و بخاطرش گریه نکنید، بچه هاتون قبل از شیر و غذا، به یه مادر پرانرژی و قوی نیاز دارند، شما مهم ترین نقش رو تو آینده، روحیات و اعتماد بنفس این بچه ها دارید، اون بچه فوقش میخواد دوسال شیر بخوره، واقعا مهم نیست که شیر مادر بخوره یا شیرخشک، ولی براش مهمه که مادر خوش انرژی و قوی داشته باشه.

اینقدر به خودت سختی نده...

تو مامان دوتا بچه ای قوی باش این روزام میگذره

دختر چرا اینقدر به خودت سخت میگیری بچه داری اونم دوتا پشت هم به اندازه کافی سخت هست
منم تصمیم داشتم حتما شیر خودمو بدم ولی یک روز کامل درگیر عمل پ بیهوشی بودم اصلا بچه رو ندیدم،روز دوم و سوم هم که تو مراقبت ویژه بودم تا ده روز اصلأ نباید شیر میدادم بعدشم بچه نگرفت با شیر خشک کنار اومده بود من بغلش میکنم بهش شیشه میدم دستشو میگیرم باهاش حرف میزنم فقط جای سینم شیشه دهنشه،منم شیر زیاد داشتم یه سره دستمال میذاشتم که همش لباسم کثیف نشه ولی دیگه نمیتونم خودمو مقصر بدونم که

من دخترم ۵ ماهه بود که کرونا سویه دلتا رو گرفتم . اینقدر حالم خراب بودم که گفتم زنده نمی مونم ۳ هفته مثل جنازه افتاده بودم . همسرم هم نبود و من پیش مامانم بودم که همگی درگیر بودیم . دیگه شیری نداشتم که به دخترم بدم از طرفی شیر خشک هم نمی خورد . مجبور بودم با قطره چکان بهش بدم . تا اینکه مامانم به شیشه عادتش داد. وقتی شرایط اقتضا میکنه چرا باید حس بدی داشت . مادری که شیر میده و مادری که شیر خشک میده هر دو به یک اندازه برای بچه زحمت می کشند .

توی خواب سینه خودتو بده بهش تا عادت کنه

عزیزم شیرتو با شیر دوش بدوش بریز تو شیشه شیر بده بخوره

افسرده شدی برو پی درمان

۲-حالا من قد همه ی عالم غم ددرم واقعا دلم نمیخواداین بچه شیرمنوول کنه ازطرفی نیم کیلو وزنش کمه وبهداشت بهم گفت شیرخشکش رو قطع نکن، دوباره از دیشب کارم شده گریه نه جرات دارم یهو شیرخشکشو قطع کنم چون خیلی شدیدگریه میکنه ریسه میره وسیاه میشه،نه میتونم با شیرمادرنخوردنش کناربیام اینقدم شیرمنو نخورده داره کم میشه،واقعا حس میکنم این بچه توبغل من آرامش نمیگیره فقط عاشق اون شیشه ست نمیدونم برم شیردوش برقی بخرم شیرخودمو با اون بگیرم شاید تا دوسه ماه دیگه هم بتونم هرروز یه شیرکمی از خودم بهش بدم یا نه
حالا گریه که میکنم شوهرم باهام دعوامیکنه پدرمادرمم همینطور😔میگم خب برام مهم بود سخته باهاش کناربیام😔تازه فک میکنم رادمهرو به خاطراینکه بهش شیردادم بیشتردوست دارم واین منودیوونه میکنه😭جای من باشید یه مسئله ای براتون مهم باشه براش گریه نمیکنید؟خودم کم غصه دارم ایناهم هی به من میگن بی عقل،ازطرفی با قرص اورژانسی هم پریودشدم یه هفته ست بعد خوردن اون قرص نابودم اصلا  به نظرتون چیکارکنم؟ شیرشو یهو قطع کنم مثلا صبح تا ظهر کلا ندم، آنتی بیوتیک هم میخوره دکترگفته نباید معده ش خالی بمونه، همش میگم این بچه منونمیخوادچون وقتی توی شکمم بود اون اوایل من نمیخواستمش چون یهوبرامون مشکل پیش اومده بود😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۳ سالگی
مامان رادمهرورادوین مامان رادمهرورادوین ۳ سالگی
سلام به همه ،چطورین؟ یه سوال دارم شاید به نظرتون خنده دارباشه ولی من این روزا واقعا خسته ودرگیرم(همش به خاطر بچه داری نیستا) و مغزم کارنمیکنه🙄،این عکس آشپزخونه من وقتی که تمیزه، بعدشوهرم به من گیرمیدی هیچ چیزی نباید روی سطح اپن و زیرپنجره باشه، من روی اون قسمت کانترزیرپنجره قرص آهنو شیرافزا وقطره کولیک بچه رو میذاشتم که جمع کردم، الان گیرداده فلاسک آب و قوطی شیرخشک هم اینجا نذار😑😐، به نطر شما کجا بذارم؟ اصلا لازمه اینارو هم بردارم؟ بعدحالا فک نکنین شوهرم چقدرمرتب و منظمه ها، لباساشو درمیاره پرت میکنه کف اتاق ، یهو پیراهنش روی اپن هست وسایلشو همش گم میکنه چون اصلا براش مهم نیست چی رو کجا میذاره و خیلی کارای دیگه، ولی خب دیده اطرافیانم بهم گیر میدن که وسایل اصافه رو جمع کن اینم بهم گیرمیده(من چون خودم اصلا نمیتونم با بچه ها بازی کنم(نمیدونم چرا نمیتونم😔) اسباب بازی هارو زیادجمع نکردم به امیداینکه بچه سرگرم بمونه واسه همین به هم ریختگی توی خونه من زیاده اما همه چیز تمیزه یعنی ازشستشو چیزی کم نمیذارم