مامانا بیاید به من بگید جای من بودید به هم میریختید یا نه؟!
بچه من که دنیا اومد من کارمو ول کردم نشستم خونه بچمو نگه دارم مامانمم اصلا کمک نمیکرد فقط ده روز موند خونمون و رفت که رفت با اینکه بچه من خیلییییی اذیت میکرد خودم خیلی مشکل تو زندگیم بود اصلا براش مهم نبود اصلا نمیومد کمک خونشون هم میرفتم فقط یه غذا میپخت میزاشت جلوم اصلا بچمو نگه نمیداشت .
حالا الان بچه داداشم دنیا اومده هر یه روز درمیون یا میرن خونش بچه رو نگه میدارن زن داداشم کا خونشو برسه یا بچشو میارن خونشون که زنداداشم استراحت کنه.
خدایی من خیلی به هم میریزم چطور اصلا به من کمک نکرد... در حالی که شرایط من فاجعه بود ، شرایط زنداداش من خیلی بهتر از منه...
هر دفعه زنگ میزنه میگه بچشو اوردن نگه دارن کلا روز من خراب میشه یکی دو روز به هم میریزم...
واقعا موندم چیکار کنم
به مامانم گفتم فقط به من نگو بچه اونو نگه میداری من به هم میریزم...
کلی شروع کرد منت تک تک کارایی که تو اون 24 سال که خونشون بودم کرده رو سرم گذاشت

۱۲ پاسخ

اگه واقعا چنین کاری میکردن با من در حالیکه توان و شرایط کمک داشتند و دریغ میکردن من ارتباطم رو کم و به حداقل میرسوندم. تماساشونم اغلب بی پاسخ میذاشتم. درسته از کسی حتی مادر انتظاری نیست اما بشرطی که در قبال بقیه خواهر برادرا هم همینطور باشن.

دقیقا مادر منم همینه، میگه بچه تو بچه مردمه بچه پسرم بچه خودمون

خدای من 🙁🙁🙁🙁🙁 الهی خدا به همه ارامش بده عزیزم غصه نخور خداروشکر کن سالمی تشکیل خانواده دادی و خانواده کوچیک خودتپ داری هر چند سخته ولی رفت و امدها رو قطع کن یا کم کن قبلش حرفاتو بزن بهشون

عزیزم من برادر زاده م قبل بچه ی من دنیا اومد
تمام مدت خونه ی مامانم اینا بود
باردار بودم رفتم دو سه روز موندم چه ها نکرد با من
دردم گرفت تک و تنها خونه بودم
واسه زایمانم دستش درد نکنه اومد و موند
۳ روز موند و رفت دو باره اومد یکی دو روز موند و تمام
فقط بچه رو عوض میکرد
حتی غذا هم خودم می‌پختم
بعدم که خواستم برگردم سرکار بهم گفت من بچه ت رو نگه نمیدارما منم بچم رو بروم مهد بی منت
تو چشمم نگاه کرد گفت برادرزاده م رو بیشتر دوست داره
جای من بودی چیکار میکردی 😂

کاشکی مامان منم ی دلی داشت مثل مامان شما

از شانس بگو خواهر

منم دلم خونه کلا خانوادمو ترک کردم ما چهارتا بچه ایم پدرو مادرم فقط به یکیمون توجه میکردن از زمان کودکی تا الانم یک موردشو میگم دیگه خودت بگیر ببین من بدبخت تر و بی کستر از توام که به خواهرم خیلی توجه میکنن سه تا خونه به نامش کردن هر چی طلا داشتن دادن بهش بعد منی که خونه پدری بودم هنوز ازدواج نکرده بودم حتی بهم پول کرایه اتوبوس نمیدادن چقدر پیاده میرفتم این ور اون ور دنبال کار میگشتم ....اصلا نباید به چنین پدرومادری که فقط اسمش هست برات فکر کنی بسپورشون به خدا و اینکه حتما حرفاتو بهشون بزن تمومش کن نشه غده برات

امان ازین فرق گذشتنها که دل منم خونه💔

آره خب حق داری
شاید اونا میزنن به در پررویی و خودشون کمک می‌خوان و شما خودت مستقیم نمیخواستی و اونا فک میکردن نیازی به کمکشون نداری
یا اینکه خیلی حساس بودی رو بچت و میترسیدن مسئولیتش رو قبول کنن

خواهر بهش زنگ نزن
زندگی خودتم زهر نکن

خیلی ناراحت کننده اس تفاوت گذاشتن والدین بین بچه ها منم خودم این حس کردم گاها و فوقالعاده از والدینم دلم شکسته و شاید نفرینم کرده باشم ، اما دوست گل خود مامامت چی میگه وقتی میگی چرا این همه تفاوت میزارید

بگو منم بچتم چ فرقی میکنم منم از همون ن.طفه و همون رحمی ک داداش اومده اومدم بیرون

سوال های مرتبط

مامان گلسا مامان گلسا ۴ سالگی
مامان پسرم مامان پسرم ۴ سالگی
خانما شما جای من بودید چیکار میکردبن
من و خواهرزادم پسرامون 6ماه فاصله داره اون شب پسر من مریض بود اسم داره سرما خوردگیا شدید میشه پسر خواهرم هم مریض بود پسر من متاسفانه اون روز اخلاق نداشت پسر خواهرمو اذیت میکرد چند باری زد منم هر دفعه سرش داد مبزدم حتی خواستم به اتاق بندازم که خواهرم نذاشت خواهرم هم نازشو میکشید که مریضه تا شب شد شوهرم رفت ماشینو روشن کنه گرم شه منم رفتم اماده شم پسرم بچه ی خواهرمو پاشو له میکنه اون روز نمیدونم چرا لجباز شده بود
پدرم بی اعصاب اومد اتاق کشون کشون پسرمو اورد خواست لگد بزنه که مامانم نذاشت لگد هاش خورد به مامانم سر منم داد زد شما بلد نیستی بچتو کتک بزنی ادب کنی من میزنمش منم ناخواسته داد زدم دستتو به بچه بزنی ببین چیکار میکنم تو حق نداری به بچم دست بزنی گریه مردم اومدم گفتم دیگه نمیام این خونه که بچمو چشمتون نمیبینه
من اصلا تا حالا کتک نزدم بچمو
الان مادرم خیلی ناراحته خواهرمم میگه به خاطر مامان باز بیا
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام یه دونه داداش بیشتر ندارم تا بود حسرت داشتیم ازدواج کنه خوب ازدواج کرد با کی با یه زن مطلقه که ۵ و ۶ سال زندگی کرده بود و یه دوقلو بارش هم رفته بود گفت اینو خوشم اومده ازش می خوام دوسال دوست بودن ولی ما نمی دونستیم مامانم دیدش پسندیدش ما هم برخلاف میلمون قبول کردیم گفتیم فقط با هم خوب باشن و دختر خوبی باشه اشکال نداره بعد حسرت داشتیم بچه دار بشن هزار تا امید و آرزو دیگه به هر زور و ضربی حامله شد از اخلاق خاص و حساسیت بیش از حدش هم خبر داشتیم گفتیم دیگا آخرش که چی باید بچه دار بشن خوب حالا که بچه دار شده یه جور دیگه داره اذیت می کنه گفتیم ما اومدیم دیگه دو سه بار دیگه وقتشه تو بیای به داداشم گفته بود من اونجا بیا نیستم تا ۴ و ۵ ماه مامانم ناراحت هیچی دیگه با اینکه ناراحت شدیم ولی به خاطر بچه اونم اولین نوه ی پسری پا شدیم رفتیم مامانم بهش گفت به خدا دیگه رومون نمیشه بیایم زحمت بدیم به پدر و مادرت سری بعد تو بیا گفت نه من تا ۴۰ روز هیچ جا نمیرم من گفتم باشه حالا بعد ۴۰ روزم میبینیم میای یا نه هیچی گذشت بچه دست به دست چرخید تا رسید به من به محض اینکه خواستم بغلش کنم گفت راحله لطفا دستاتو بشور 😐گفتم من به بچه ست نمی زنم فقط با تشکش بغلش می کنم به خدا ۵ دقیقه نشد بچه بغلم بود یهو اومد ازم گرفت گفت می خوام آروغ بچه رو بگیرم پیش خودم گفتم این بچه که الان شیر نخورد این اداها چیه بعدش بهمون گفت من بچم از همه کس مهم تره اصلا هم برامون مهم نیست طرفم ناراحت بشه یا نه هیچی من و مامانم و خواهرم هاج و واج موندیم ما با دوسه تا بچه خواهرم که حاملس پشت ماشین نشیت رفتیم اونجا اینم دست مزدمون 😥حسرت عمه بودنم به دلمون گذاشت
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا با شرح حالی که از خودم می خوام بزارم دلم می خواد راهنماییم کنید و بگید اگر جای من بودید چی کار می کردید من وزنم بالاست و دلم می خواد لاغر کنم دقیقا از زمانی که دوقلوها به دنیا اومدن تا الان همیشه ی خدا اسیر بودم چون واقعا با دوتا بچه ی کوچیک کاری نمی تونستم بکنم الان که یه کم بزرگتر شدن دلم می خواد کمی برای خودم وقت بزارم حداقل ۳ روز در هفته
برم پیاده روی از طرفی مشغلم زیاده دیگه بیشتر از این به بچه هام باید برسم می خوام کلاس خلاقیت و مهد و گفتار درمانی و اینا بزارم تا هر چه زودتر راه بیافتن که اونم کله هفته رو وقتمو میگیره و باید همش در تکاپو باشم بعد همه بهم‌میگن تو واقعا با دوتا بچه سختته که تازه بخوای پیاده روی هم بری چون بعدشم که‌میام شام پختن و رسیرگی به بچه هارو دارم نمی دونم رژیم به تنهایی بگیرم تاثیری هم داره ؟؟من خودم بیشتر پیاده روی روم اثر داره ولی زور بزنم شاید در هفته ۳ روزشو بتونم‌برم شایدم کمتر شوهرمم از اون طرف اصلا اصلا کمک نمی کنه تا الان تنهایی بزرگشون کردم حالا شما جای من باشید چی کار می کنید؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
سلام مامانا شما در طول چطور برنامه ریزی می کنید ؟؟آیا واسه خودتون وقت میزارید یا نه ؟؟مثلا در حده یه پیاده روی یا ورزش برید؟؟من مشغلم زیاده از صبح تا بعد ازظهر به کارهای خونه و ناهار و شام و بچه ها باید برسم بعد از ظهر در هفته دوبار باید ببرم گفتار درمانی و بعدشم تمرین با جوجه هام دوروز در هفته هم سر به خانواده هامون بزنیم ما بقی روز ها هم به خرید و کارهای بیرون از خونه و دکتر بردن و بچه ها یا هر کاره دیگه ای که داشته باشیم باید برسیم تازه خیلی وقتا روزهای فرد که بچه هامو می برم گفتار درمانی بعدش دوباره میریم به کارهای عقب موندمون می رسیم تا بیایم خونه ساعت ۸ شده کارهای بیرون از خونه هم من و شوهرم با هم انجام میدیم از خرید و هرچی که بگی خیلی دلم می خواد در روز یک ساعت برا خودم وقت بزارم مثلا برم یه پیاده روی جایی بادی به کلم بخوره ولی واقعا نمی تونم یه وقتایی نصف کارهامم می مونه چون تمرین کردن با بچه ها هم طاقت فرساست و خیلی وقتا لجباز میشن و همکاری نمی کنند الان اگه شما در شرایط من بودید چی کار می کردید ؟؟الویت اولتون بچه هاتون بود ؟،خصوصا بچه هایی مثل بچه های من که نیاز به درمان دارن ؟؟یا نه همش به فکر خودتون بودید؟
مامان سارا مامان سارا ۳ سالگی
خیلی خیلی خیلی مهم



به قرآن بچه هاتون رو همیشه به سوزه قرآن بیمه کنید هر کی میگه چشم زخم حقیقت نداره دروغ محضه
من اعتقاد نداشتم اصلا باور داشتم که چشم زخم تو قرآن اومده ولی میگفتم حالا کی مارو چشم میزنه
چند روزه همه میبینن تو گهواره چ چیزایی میگم که همه در عجبن هم گهواره هم خانم مدیر دخترم هم مشاوره ها
جندین مشاوره رفتم
دخترم خود ب خود یهو از من بدش اومد.دقیقا دو هفته قبل یه مهمون غریب واسم اومد کل خونمون رو گشت یکم مشکوک بود همش ب دخترم نگاه می‌کرد خشکله و کدوم مدرسه است حتی به من گفت فک نمیکردم اینقدر خشکل و جوون باشی و فلان اصلا هم به دل نگرفتم
تا اینکه دیشب به مادرشوهرم گفتم دخترم از من بدش میاد دوستم نداره گقت چشمه خندم گرفت
خودش دخترمو برداشت برد پیش شیخ بزرگ شهرمون دعای قرآن روش خوند
دخترم اصلا خوب شد
از دیشب بهم محبت میکنه نمیگه ازت بدم میاد
خدایا چشم زخم در این حد
کسایی که اطلاعی ندارن میتونن پیام های قبلیم که مال چند روز پیشه ببینن