سلام خواهرا.قسم دادن گناهه اما در راه خدا ب خاطر ثوابش به خاطر اینکه انشاالله خدا هر حاجتی دارین براورده کنه خواهرانه ب عنوان مشاور دکتر یا هر جور صلاح میدونین کمکم کنین.یه کاری کردم دوس دارم طناب دار بندازن گردنم و منو اعدام کنن.یعنی حق من اونه.من یه مادر بی لیاقت هستم.۳ماه پیش دخترمو از شیر و پوشک گرفتم.خودمم افسردگی دارم.من دخترمو ب شدت ترسوندم از چرخ گوشت میترسید قبلا.منم ب خاطر اینکه شبا بخوابه بهونه نیاد میاوردم چرخ گوشت رو نشونش میدادم میگفتم میاد میخورتت اگه نخوابی.از اون موقع دخترم روانی شده.من نفهمیدم جاهلی کردم اما گفتنش فایده نداره.بعدش کلی محبت کردم ۱ماهه خوب شده شبا خوب میخوابه.دیروز انباری رو تمیز میکردم اونجا قایم کرده بودم چرخ گوشتو یهو فک کنم دید.شب گفت میرم پیش مامان بزرگم.گفت میاد منو میخوره .محکم بغلم میکرد.تو تاریکی میگفت این چیه اون چیه.برم اتاق دیگه آروم خوابید.الان با چرخ گوشت رو ب رو کنم نشونش بدم بگم ببین هیچی نیس.یا باز قایم کنم.راه و روشش رو بلد نیستم.ب خاطر سلامتی بچه هاتون به خاطر خدا در راه خدا منو راهنماییم کنین.ممنونم خواهرا

۵ پاسخ

عزیزمممم اینقد خودتو سرزنش نکن درسته کارت خیلی اشتباه بوده ولی خب ما مادرا هم آدمیم یوقتایی کم میاریم 😞🥺
براش اسباب بازیشو بگیر بهش بده براش توضیح بده داستان بگو درموردش ک ترسش برطرف بشه
دورازجون بچه شما ولی اینجا چن مدت پیش من دیدم بچه رو از دریل ترسونده بوده باباش بعد ی روز کار داشتن هم ک روشن کرده بود بچه ایست قلبی کرده بود مادرش اینجا پیام گذاشت میگم ینی سعی کن ترسش بریزه

از زبون اون چرخ گوشت باهاش صحبت کن بچگونه کلمه های محبت امیز مثلا بگو ... بگو من خیلی ناراحتم چون اصلا هیچکس منو دوست نداره توهم منو دوست نداری منکه ترس ندارم بیادبعلم کن گریه نکنم جقدر دلم برات تنگ شده خلاصه که صحبت کن و تو تاریکی ی نور بنداز با دستات شکلک رو دیوار با زبون نرم در بیار حیوونای مهربون در بیار و خودش مشتاق تاریکی میشه و اینکه همیشه شبا ی چراق خوابی ووروشنایی کوچولو روشن بزار بمونه

فقط اول مراقب باش یهو نیای بزنیش برق اونجابخوای براش توضیح بدی واینکه اروم اروم هم بیار براش توضیح بده یافیلمشو توگوشی دانلودکن بگو ببین اینجوری باهاش غذادرست میکنن ترس نداره دیگه ولی بچهانبایدبهش دست بزنن

شوهر منم یه مدت بچمو میترسوند هاپو میاد میبرتت بچم از ترس اذیت نمیگرد یا میخوابید. چن روزه بهش یاددادم ترس نداره و چنین چیزی نیس تا دیشب شوهرم گف اذیت نکن هاپو میگم بیاد بچم گف هاپو کوچولو هس نمتونه منو بخوره من قوی هستم فداش بشم. توهم چرخ گوشت رو بیار براش توضیح بده بگو برا غذا درست کردنه نباید بچه ها دست بزنن اما همیجوری ترس نداره که بازش کن وسایراشو بش نشون بده بگو این چاقوشه این تیغکه برا گوشت خورد میکنه و‌.... بعد ببندش اونوقت بزار جلوش برو اشپزخونه اما حواست باشه به برق نزنه از دور نگاش کن. تا خوب ترسش بریزه بگو الکی میگفتم ترس داره اصلا ترس نداره و برا غذا درست کردنه

سلام گلم
ار چرخ گوشتی نشون بچت بده بگو ببین چیزی نیس من الکی بهت میگفتم بیارش وسط با چرخ گوشتی بازی کن بچه نترسه خدای نکرده تنها بچه باشه چرخ ببینه اتفاقی براش نیفته اصلا خوب نیس بچه رو از چیزی بترسونی فقط ازت حساب ببره

سوال های مرتبط

مامان آسنا مامان آسنا ۲ سالگی
سلام خواهرا.دیگه بریدم.خودم کردم که لعنت بر خودم باد..خدا منو بکشه.دیگه از دعا خسته شدم از اینکه نمیتونم بچه ام رو برگردونم مثل قبل خوش رفتارش کنم.خواهرا اینجا کسی هست خدا صداشو زود بشنوه نمیخوام قرص اعصاب بدم ب بچه ام.نمیخوام وابسته داروهای ارام بخش بشه.من ترسوندم دخترمو.از همون نوزادی از صدای چرخ گوشت وحشت داشت.هیچ وقتم ترسش نریخت.اومدم رفتم عروسی همزمان از شیر و پوشک هم گرفتمش.جیغ میزد بریم خونه منم میگفتم داد بزنی چرخ گوشت میاد میخورتت.روانیش کردم .الان شده ی دختر لجبازه .وسایل پرت میکنه اگه چیزی بهش ندم در حد مرگ خودشو میکوبه زمین جیغ و داد.شبا میگه مامان بزرگم بیاد بخوابونه.وقتی خوابه دست و پاش میپره تیک عصبی.بردم دکتر رسپریدون داد.اما من ندادم ترسیدم برا اعصابه.خواهرا من غلط کردم‌دخترم خیلی ناز و ساکت بود.از وقتی بردم اون جمع چند روز اونجا بودیم ومن همش سرش داد میزدم دیگه مثل قبل نیس.جای امیدی هست خوب شه.خستم بریدم.چیکار کنم خواهرا.غلط کردم.ازتون التماس میکنم بهم راهکار بدین.
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
من چند ماهه دارم قرص جلوگیری میخورم به خاطر کیست. به طرز وحشتناکی بی اعصاب شدم. دو ماه پیش اسباب کشی داشتیم و من پسرمو خیلی مجبور بودم بزارم پیش مامان یا مادرشوهرم برای کارای خونه. از موقع اسباب کشی یهو پسرم بدقلق شد. دیگه پیش هیچ کس نمیمونه میریم خونه مادرشوهرم همه ش میکه مامان تو نری در حالیکه همیشه با رضایت خودش گذاشتمش نه قایمکی و زوری. الانم یه سری مشکلات دارم که خیلی باید دکتر برم هردفعه می ذارم با گریه س. و همیشه همه میگن پنج دقیقه بعد رفتنت کاملا آروم و اوکی میشه
حالا جدا از این رفتا به شدت خودمختار شده. مثلا قبلا میگفت فللن کار کنیم با ذلیل براش توضیح میدادم به راحتی قبول میکرد. الان ده بار با زبون خوش بگم و دلیل و منطق و قربون صدقه جواب نمیده. و دقیقا به خاطر این قرصا اعصابم نمیمشه در نهایت عصبانی میشم یا داد میزنم. یا پامیشم میرم از پیشش. بعد گریه میکنه میفته دنبالم هی میگه مامان دوستت دارم. اصلا نمیدونم چرا اینجوری شده دق میکنم میبینم اینطوری نکران میشه از ناراحتی من. یا از نبودم. میاد میچسبه میگه بغلم کن آنقدر بوسم میکنه. نمیدونم چرا رفتارش اینطوری شده تحمل دوری من عصبانیت من ناراحتی منو نداره. و بدتر اینکه دیگه حرف منطقی تو گوشش نمیره. من هیچ وقت تهدیدش نکردن بگم میرم تنهات می ذارن. هیچ وقت قایمکی و بی خدافظی نذاشتمش برم. همه س نیترسم در آینده هم همین باشه
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 


پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 
دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 

دت