من چند ماهه دارم قرص جلوگیری میخورم به خاطر کیست. به طرز وحشتناکی بی اعصاب شدم. دو ماه پیش اسباب کشی داشتیم و من پسرمو خیلی مجبور بودم بزارم پیش مامان یا مادرشوهرم برای کارای خونه. از موقع اسباب کشی یهو پسرم بدقلق شد. دیگه پیش هیچ کس نمیمونه میریم خونه مادرشوهرم همه ش میکه مامان تو نری در حالیکه همیشه با رضایت خودش گذاشتمش نه قایمکی و زوری. الانم یه سری مشکلات دارم که خیلی باید دکتر برم هردفعه می ذارم با گریه س. و همیشه همه میگن پنج دقیقه بعد رفتنت کاملا آروم و اوکی میشه
حالا جدا از این رفتا به شدت خودمختار شده. مثلا قبلا میگفت فللن کار کنیم با ذلیل براش توضیح میدادم به راحتی قبول میکرد. الان ده بار با زبون خوش بگم و دلیل و منطق و قربون صدقه جواب نمیده. و دقیقا به خاطر این قرصا اعصابم نمیمشه در نهایت عصبانی میشم یا داد میزنم. یا پامیشم میرم از پیشش. بعد گریه میکنه میفته دنبالم هی میگه مامان دوستت دارم. اصلا نمیدونم چرا اینجوری شده دق میکنم میبینم اینطوری نکران میشه از ناراحتی من. یا از نبودم. میاد میچسبه میگه بغلم کن آنقدر بوسم میکنه. نمیدونم چرا رفتارش اینطوری شده تحمل دوری من عصبانیت من ناراحتی منو نداره. و بدتر اینکه دیگه حرف منطقی تو گوشش نمیره. من هیچ وقت تهدیدش نکردن بگم میرم تنهات می ذارن. هیچ وقت قایمکی و بی خدافظی نذاشتمش برم. همه س نیترسم در آینده هم همین باشه

۴ پاسخ

مامان اهورا جان ی سوال بی ربط از پوشک گرفتن و ب کجا رسوندی ؟ بی خیال شدی یا دستشویی میبری؟

دختر منم قبلنا بدون من خونه مامانم میموند
حتی شده خودمم خونه مامانم بودم شب ک میخاستیم بیایم خونه گریه میکرد ک پیش مامانم بمونه و میموند
ولی الان انقد بهم میچسبه ک نگو
حتی وقتی میخایم دوتایی بریم بیرون همش باید بغلش کنم
حتی وقتی با همسرم هم میرم بیرون همش بغل خودم ،گریه میکنه بغل باباش نمیره
جایی برم همش رو پاهام میشینه
خلاصه داستان داریم...

دقیقا چون مدتی تنها مونده خونه مادرت و مادر شوهرت اینجوری شده الان منم اسباب کشی دارم پیش مامانم میزارمش قبلا خیلی دوست داشت بره اونجا روزای اولم خیلی خوب بود ولی الان بزور میره ولی بعدش اوکی میشه ولی میگم برو خونه مامان جون میگه اگه برم الهام میخوام اسم منه الهام 😄

ال دی رو قطع کن خیلی ضرر داره خیلی

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 


پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش

دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو
پسرم دوسال و نیمه است از پوشک باز کرده بودم خیلی خوب همکاری میکرد دوتاشم می‌گفت هم جیش هم پی پی 

یک ماه پیش من نبودم خونه مهمون اومده بود این جلوی مهمونا پی پی کرده بود تو شلوارش دیگه از اون موقع به بعد نگفت تنبیه کردم تشویق کردم جایزه دادم دعوا کردم اصلا هیچ جوری درست نشد الان جیششم می‌کنه تو شلوارش 
دیگه دارم روانی میشم اصلا نه جیش و میگه نه پی پی رو 

دت
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
وای بابای من یه وقتا یه جوری میره رو اعصابم ها. همیشه سعی میکنم زیاد اینحا نیام. الان بدترم شده انقدر به پسرم گیر میده کلافه شدم
پسرم الان دوماهی حرف گوش نکن و خودمختار شده که طبیعی و اقتضای سن. تا قبلش خیلی با منطق و دلیل حرف گوش میداد الان نه. قبلا راحت پیش مامان و مادرشوهرم میموند الان نمیمونه. روزی نیست من نیام اینجا بابام غر نزنه. این پسر بزرگ بشه به حرفت نمیکنه. اینو چسبوندی به خودت ازت جدا نمیشه ، حرف گوش نمبده و .... خیلی پسرمو دوست داره ها ولی حوصله نداره غر میزنه هی، امشب اومدیم به خدا بعد یه هفته پسرم نشسته بود یهویی تو چاییش قند انداخت آب شد خوشش اومد تا حالا ندیده بود هی قند انداخت چای خودشم بود. بعد نشستن با مامانم بازی کردن با همون با قاشق. بابام هی غر زد نکن میربزی حالا فرششون تیره س و کلا کثیفم هست منتظر من اهورا رو از پوشک بگیرم بعدش بشورن
هی گفت نکن میریزه نکن میریزه آخرم دعواش کرد اشک بچه رو دراورد. بعد مامانم ناراحت میشه چرا میرب خونه مادرشوهرت اینحا نمیای. خوب من خودم اعصاب ندارم خود مامانمم هی سر تربیتش باهام بحث میکنه کلافه میشم
« درد و دل »
مامان آراد☆ مامان آراد☆ ۳ سالگی
سلام مامان های گل خسته نباشید
من فکر میکنم پسرم باهوشه به شما میگم نظر بدید ببینم همه بچها همین طوری هستن یا نه پسرم از یک‌سالگلی کلمه های دو یا سه حرفی می‌گفت و از یازده ماهگی راه رفت از 16 ماهگی هشت تا رنگ رو بلد بود و از 18 ماهگی جمله می‌گفت سوال می‌پرسید از دوسالگی تمام رنگها رو بلده مثل طلایی نقره یی مسی یعنی هر رنگی ببینه درستشو میگه یک سال یازدهش بود از پوشک گرفتم خودش می‌گفت جیش دارم بعد از یک هفته قشنگ می‌گفت پی پی دارم تا به الان کلا دوبار شب به خودش جیش کرده جمله های زیادی میگه ازش هر سوالی می‌پرسیم فکر میکنه و درست جواب میده تا ده بلده بشماره یکجوری رفتار می‌کنه انگار 7 یا 8 سالشه احساسات رو درست تشخیص میده و اگه ناراحت باشی یا گریه کنی یا بخندی یا عصبانی باشی ازت می‌پرسه مثلاً میگه چرا ناراحتی یا با من قهر کردی یا از من ناراحتی و خیلی احساساتیه همیشه بغل می‌کنه بوسم‌میکنه اینکار ها رو از دوسالگی میکرده‌ فامیلامون همه میگن خیلی زرنگه در ضمن پازل های 4تا 8 تکه یی هم یاد داره حل کنه منم گفتم اگه هوشش بالاس ببر یک جایی ازش تست هوش بگیرن نظرتون چیه و اینکه کجا ها تست هوش میگیرن ؟