وای بابای من یه وقتا یه جوری میره رو اعصابم ها. همیشه سعی میکنم زیاد اینحا نیام. الان بدترم شده انقدر به پسرم گیر میده کلافه شدم
پسرم الان دوماهی حرف گوش نکن و خودمختار شده که طبیعی و اقتضای سن. تا قبلش خیلی با منطق و دلیل حرف گوش میداد الان نه. قبلا راحت پیش مامان و مادرشوهرم میموند الان نمیمونه. روزی نیست من نیام اینجا بابام غر نزنه. این پسر بزرگ بشه به حرفت نمیکنه. اینو چسبوندی به خودت ازت جدا نمیشه ، حرف گوش نمبده و .... خیلی پسرمو دوست داره ها ولی حوصله نداره غر میزنه هی، امشب اومدیم به خدا بعد یه هفته پسرم نشسته بود یهویی تو چاییش قند انداخت آب شد خوشش اومد تا حالا ندیده بود هی قند انداخت چای خودشم بود. بعد نشستن با مامانم بازی کردن با همون با قاشق. بابام هی غر زد نکن میربزی حالا فرششون تیره س و کلا کثیفم هست منتظر من اهورا رو از پوشک بگیرم بعدش بشورن
هی گفت نکن میریزه نکن میریزه آخرم دعواش کرد اشک بچه رو دراورد. بعد مامانم ناراحت میشه چرا میرب خونه مادرشوهرت اینحا نمیای. خوب من خودم اعصاب ندارم خود مامانمم هی سر تربیتش باهام بحث میکنه کلافه میشم
« درد و دل »

۱۴ پاسخ

عزیزم باید بهشون حق بدیم دیگه سن و سالی ازشون گذشته حوصله ندارن پدر و مادر منم همینن ولی من ناراحت نمیشم چون بچه های این نسل با بچه های قدیم فرق دارن و همینطور نوع تربیت براشون درک این موضوع سخته پس باید باهاشون کنار بیایم دیگه
تازه من یوقتایی مادرم میگه بچهاتو جمع کن برو تو رو خدا خسته شدیم تا یه هفته ام نیا ولی من فرداش دوباره میرم🤣🤣
همش میگم شاید خدایی نکرده فردایی دیگه نباشه حسرت به دل نمونیم

وقتی از مادر و پدر شانس نداشته باشی همین میشه

منم مثل خودتم. 🥹🥹🥹🥹🥹🥹

مامان منم خیلی مهربونه ولی سری آخر که رفتم خونشون دخترم خیلی رفتارش عوض شده بود و خونه رو بهم میریخت و گوش حرف نمیکرد. و مامانم ناراحت شده بود و پشت سرم گفته بود بچه رو لوس کردن. من خیلی ناراحت شدم ولی بیخیال شدم آخرش. سن شون بالاست درک‌نمیکنن

خوب بابای منم همینه تمیز و وسواسیه اما بیخیالی طی کن میگن دیگه اتفاقا اگه مادر شوهر بگه باید ناراحت شی پدر مادره خوده ادم اشگالی ندارن

وای منم پسرم جدیدا اینجوری شده خیلی اذیت میکنه لج میکنه

من این مشکلو ندارم چون دوتا داداش همسن بچه ام دارم.دیر به دیر میرم.۲،۳ماه یه بار یه روز و برمیگردم

بچه منم عین بچه توئه پدرمادرخودمو همسرمم سنشون بالاست و حوصله بچه ندارن منم درک میکنم و بهشون گفتم بچه اوج شیطونی و لجبازی زیاد نمتونم بیام اگرم برم سریع برمیگردم خونه م

اول از همه خیلی نرید خونه اونها تا احترامتون حفظ شه
دوم از همه وقتی میبینی اینجوری و ناراحت میشی بگو بهشون وقتی دیدی فایده نداره گمتر برو
تو متوجه بشن

سنشون بالاس کم حوصلن نرو زیاد


پدرشوهرمنم این شکلیه عاشق بچهاس ولی کم حوصله

اره بخاطرسن شونه دختر من ی بار مخالفت نمیکرد
الان همش دنبال بهونس گریه کنه قهرکنه
ولجبااااز
منک مادرشم گاهی حوصله ندارم

عزیزم منم همینم خانواده ی شوهرم بیشتراحترام میذارن.وهمش میگن این بچه چقدراذیتت کرده ولی خانواده ی خودم هی سرم میزنن که توبدتربیتش کردی اماچه میشه گفت ،منم ازتوحرص می خورم اماچیزی نمیگم یه باربامامانم بحث کردم فرداش مریض شدبه غلط کردن افتادم

بابای منم ب همه چی غر میزنه
حتی بچه بپر کنه
و در کل به همه چی
من میگم خدا کمک حال مادرم باشه
ولی حرفهای بابام اصلا من از این گوش میشنوم واین گوش میره بیرون
چون سنی ازش گذشته و هر روز داروی اعصاب میخوره نخوره با سایه هم دعوا داره

عین هو مثل من امروز پیش شوهرم بابام باهام دعوا کرد اشکم درآورد شوهرمم گفت حق نداری هرروز بری خونه بابات هفته ای یه بار میری

گلم ب دل نگیر اشکالی نداره

مامان اهورا جان یه مشورتی داشتم. من باشگاه ثبت نام کردم. به نظر شما اشکالی نداره پسر۴سالموببرم باشگاه بشینه باگوشی بازی کنه من ورزش مو بکنم؟ ورزش گروهیه خانما با تاپ شلوارکن

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۲ سالگی
خانوما من آرین بردم گفتار درمانی جلسه اولش بود کلا تایم کلاس ۳۵دقیقه بود که ده دقیقه اول همش سوال پرسید از من از نوع کلامش غذا خوردنش رفتاراش همرو گفتم آرین هم رفتیم تو اول ترسید بعد گفت نه من دکتر نیستم دوست مامانم نشست هی به من میگفت مامان بسه بریم دکتر گفت حرف میزنه که 😒گفتم حرف میزنه فقط جمله نمیگه.. بعد ماشین و موتور اورد گفت آرین این مال کیه مال من میخواست ببینه من میگه آرین هم هی تلاش میکرد ازش بگیره هی میگفت بگو مال کیه اینم فقط حواسش به موتور بود گفت بشین روی صندلی بدم رفت نشست باز نداد آرین دیگه کلافه شده بود هی میگفت ما کیه موتور مال من من.... بعد گفت دستمو ناز کن تا بدم آرین ناز کرد آخر نداد بچه کلافه شد شروع کرد به گریه و جیغ... گفت همیشه اینجوری بی قراره گفتم نه خب شما حالت لج بازی می کنید کلافه میشه گفت نه می میخوام دستور پذیری داشته باشه از اول که نمیشه به حرفش گوش کنم دیگه نمیشینه گوش کنه چی میگم😏 ... گفت درکل پسرت همه چیش خوبه فقط باید رو دستور پذیریشکار کنیم و جمله بندی یادش بدیم..
گفت باز چهارشنبه بیارش ولی من میخوام همون هفته ای یبار ببرم
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
من چند ماهه دارم قرص جلوگیری میخورم به خاطر کیست. به طرز وحشتناکی بی اعصاب شدم. دو ماه پیش اسباب کشی داشتیم و من پسرمو خیلی مجبور بودم بزارم پیش مامان یا مادرشوهرم برای کارای خونه. از موقع اسباب کشی یهو پسرم بدقلق شد. دیگه پیش هیچ کس نمیمونه میریم خونه مادرشوهرم همه ش میکه مامان تو نری در حالیکه همیشه با رضایت خودش گذاشتمش نه قایمکی و زوری. الانم یه سری مشکلات دارم که خیلی باید دکتر برم هردفعه می ذارم با گریه س. و همیشه همه میگن پنج دقیقه بعد رفتنت کاملا آروم و اوکی میشه
حالا جدا از این رفتا به شدت خودمختار شده. مثلا قبلا میگفت فللن کار کنیم با ذلیل براش توضیح میدادم به راحتی قبول میکرد. الان ده بار با زبون خوش بگم و دلیل و منطق و قربون صدقه جواب نمیده. و دقیقا به خاطر این قرصا اعصابم نمیمشه در نهایت عصبانی میشم یا داد میزنم. یا پامیشم میرم از پیشش. بعد گریه میکنه میفته دنبالم هی میگه مامان دوستت دارم. اصلا نمیدونم چرا اینجوری شده دق میکنم میبینم اینطوری نکران میشه از ناراحتی من. یا از نبودم. میاد میچسبه میگه بغلم کن آنقدر بوسم میکنه. نمیدونم چرا رفتارش اینطوری شده تحمل دوری من عصبانیت من ناراحتی منو نداره. و بدتر اینکه دیگه حرف منطقی تو گوشش نمیره. من هیچ وقت تهدیدش نکردن بگم میرم تنهات می ذارن. هیچ وقت قایمکی و بی خدافظی نذاشتمش برم. همه س نیترسم در آینده هم همین باشه
مامان آقای کوچک مامان آقای کوچک ۳ سالگی
بچه ها من واقعا خستم حالم از خودم از همه از همه چی بهم میخوره دلم میخواد برم یه جای خیلی دور تنهای تنها باشم چشمم هیچ آدمی رو نبینه
پسرم از صبح که پا میشه همش غر میزنه نق مییزنه گریه می‌کنه .امروز قراره نصاب بیاد خونمون کل آشپزخونه بهم ریخته بود داشتم تمیز میکردم آنقدر جیغ زده نق زده که حس میکنم سرم میخواد بترکه هرچی باهاش آروم حرف میزنم گوش نمی‌ده آنقدر ادامه میده تا کفری شم سرش داد بزنم ولی وقتی یکی خونمونه یا میریم خونه ی کسی آنقدر آرومه بازی می‌کنه که همه میگن چرا صداش در نمیاد یه ذره ام خودش تنهایی بازی نمیکنه .همش باهام لج بازی می‌کنه انگار موقع خوابش خیلی اذیت می‌کنه بیشتر اوقات یک ساعت تمام رو پام دهنم کف می‌کنه بس که شعر و قصه میخونم آرومم واینمیسته که همش وول میخوره یه وری می‌خوابه هی میگم درست بخواب لج می‌کنه از کوچیک ترین چیزم می‌ترسه یه بچه حتی کوچیک تر از خودش بیاد سمتش می‌ترسه از موتور از صدای جارو برقی و... اصلا نمیتونه از خودش دفاع کنه اگه کسی یه اسباب بازی ازش بگیره همینجوری وایمیسته نگاه می‌کنه بعد برای من همش جیغ میزنه لگد میزنه چیز پرت می‌کنه ولی فقط با من الان دارم از پوشک میگیرمم هی لج می‌کنه بهش تو دستشویی میگم بشین شعر میخونم و برچسب میزنم باز همش وایمیسته چیکار کنم خستم بعضی وقتا سر خوابش امروز یه بارم سر دستشویی کتکش زدم ولی خیلی خودم ناراحت میشم چیکار کنم؟خستم خیلی