۸ پاسخ

یه چندبار وااااقعا توجه نکنین
گوش ندین به حرفش هرچقدر گریه کرد
شاید از سرش بیفته
خوشش میاد اینطوری وقتی انجام بدین و توجه کنین

پسر منم نسبت به من همینطوره و کلی اخلاقای حرص در آر دیگه هم داره مثلا شب تا صبح موهام تو دستشه و با تمام توانش میکشه و میکنه ناخن و گاز میگیره به حدی که تمام بدنم کبودی های بد پیدا کرده چند روز پیش با توپ سنگین زد تو چشمم از اون روز همش دکترم یک چشمم در حال کور شدنه بوه و خواهر و برادرم هم سنشن تمام صورتشون رد ناخونای پسر منه. دیگه واقعا خجالت میکشم ازشون به هر روشی هم بگی باهاش برخورد کردیم بی فایدست در ضمن خیلیییی هم باهوشه ولی نمیدونم این اخلاقاش برای چیه

بچه منم جدیدا خیلی بهونه های الکی میاره. بعضی‌وقتها دیگه موندم چیکار کنم. تاجای که میشه باهاش بازی می‌کنم. بیرون از خونه میبرم . کسی اصلا دعواش نمیکنه . میبرمش خونه داداشم تا پسر دایش بازی کنه
خوندم یک جا به خاطر مستقل شدنشون هست

پسرم ۶ سالشه کلاس اولی هست
از اول که مث شما این اخلاقا؛داشت .
من که تو این ۶ سال آرزو به دلم مونده ۱ دونه پارچ آب بیارم رو سفره یعنی یک اخلاقای گندی داره .قابلمه باید مال من باشه هیچ‌کس نخوره برا هیچکی نریزی من گشنه گشنه ام ..اصلا میگی تو عمرش نخورده ..دست به هرچی‌میزنی منم میخام ..بابام میخاد دوغ بخوره باید به منم بدی ..خوب نشد که نشد مهمانی که نمیرم مهمانی ام نمی‌گیرم

آخ دقیقا پسر منم. ولی فقط وقتی باباش خونه اس به من گیر میده میگه کنارمون نیا....
مامانم میگه از حسادت میخواد باباش یا مامانش فقط برای خودش باشن... اصلا نباید به کاراش بها بدی

بهش توجه نکن همین چون میدونه به حرفش گوش میدی انجام میده

دختر منم دقیقا از دو سالگی این مدل شد

تازگیا اینجور شده؟

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا اومدم غر بزنم اومدم ناله کنم خواهشا بیاید دلداریم بدید
ناشکری نمیکنم بابت وجود دخترم لحظه لحظه خداروشکر میکنم ولی واقعا بریدم از صبح تا شب به حدی که استفراغ کنه به حدی که دیگه گلوش پاره بشه گریه میکنه بالشت رو رو تخت جابه جا کنی گریه میکنه پاتو اونوری بذاری گریه میکنه کنترل رو دست بزنی گریه میکنه هرچی هرچی که فکرشو بکنی میشه تبدیل به بهونه برای گریه کردن غذا که ابدا دیگه نمیخوره از صبح که بیدار میشه فقط گریه و غذا صفر خواب صففففر تا صرح صدبار پامیشه گریه میکنه خوابه ولی انگار فقط چشماش رو بسته میگه دوتا دستت رو بده من بغل کنم یا بغلم کن راه ببر اینقدر میخوام باهاش بازی کنم طرح اب بازی میریزم بازی با نی با گوش پاک کن با برنج با لیوانای کاغذی فقط ۵ دقیقه ساکته باز گریه واقعا دیگه توی درموندگی کاملم حرفم زیاد نمیزنه تازه میتونه چندتا کلمه بگه از صبح تا شب فقط نه نه نه نه اخه من چیکار کنم هر روزم میبرمش بیرون یا پیش بچه ها یا پارک و یا خونه مادرشوهر و عمو و دوست و رفیق واقعا امروز دیگه به نقطه اخر رسوند از گریه و بدغذایی منو ... شبا به باباش میگه تو برو اونور بخواب به منم میگه تو برو اونور بشین نخوابی برمیگرده نگاه میکنه اگه چشام بسته باشه گریه و زاری و نهههه نهههه