سلام مامانا منم زایمان کردم
تجربه زایمان.. من نوبت سزارین داشتم برا 10مهر سنو دادم گفتن اب دور بچه زیاده 28بود نوبت اورد برای 7مهر منم دیگه اومدم خونه اماده شدم ک شنبه صب برم سزارین کنم روز سه شنبه صبح بلند شدم دبدم درد دارم فشار میگیره ول میکنه خیلی درد داشتم با شیافم اروم نمیشدم ک تا شنبه وایسم پیام به دکتر دادم گفت پنجشنبه بیا برا سزارین ویه سنو انجام بده روز چهارشنبه رفتم سنو دادم بازم اب دورش خیلی بالا بود صب ک پنجشنبه شد رفتم بیمارستان طبق سنوگرافی 37هفته و5روز بودم طبق سنو36و5روز بودم گفتن نمیشه نارسه دکتر میگفت باید حتما زایمان شی اب دورش بالایه خفه میشه رفتم بستری شدم زایمان کردم ساعت10 رفتم اتاق عمل ساعت10وربع بچه بدنیا اومد ساعت11ونیم بردنم بخش دیگه حالم خوب بود درد نداشتم ساعت 4بلند شدم راه رفتم زیاد سخت نبود ولی خیلی نفخ داشتم خیلی اذیتم شدم خیلی درد داشتم شب هیچی ارومم نمیکرد همه نوع دارو برام زدن ولی اثر نکرد

۵ پاسخ

مبارک باشه

اجی ب نظرت سونو انتی طبق چی حساب میکنن؟

مبارکه عزیزم .انشالله جوجه کوچولو رو بزودی بغل بگیری

مبارک باشه عزیزم ایشالله قدمش خیر باشع

دکترتون کی بود؟

مقالات مرتبط

بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | مراقبت های بعد...
عوارض بلند مدت سزارین
عوارض بلند مدت سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین

سوال های مرتبط

مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون
مشاهده ۲۵ پاسخ دیگر
مامان الوين 👶🏼 👣🧡 مامان الوين 👶🏼 👣🧡 ۵ ماهگی
سلام مامانا 🤰🏻😘
من ديروز رفتم سونوگرافي وزن بچه گفت ٢٨٠٠ خوبه بنظرتون ؟
امروزم خيلي درد و فشار دارم انقباض هاي نا منظم دارم
صبح رفتم بيمارستان وقت دكتر داشتم به دكترم سونو گرافيمو نشون دادم گفت خيلي اب دور بچه كم شده برام ٢تا سرم نوشت با ان اس تي
رفتم انجام دادم ان اس تي گفت خوبه ولي گفت ٢روز ديگه يعني پنجشنبه دوباره بيا بيمارستان ان اس تي بده و سونو تا شرايط اب دور جنين و ضربان قلبشو چك كنيم👶🏼
رحمم هم ١٠ روز پيش كه معاينه شدم ٢سانت باز بود
امروزم معاينه كرد ولي چون خيلي درد داشتم يادم رفت بپرسم چند سانتم
الان خيلي تحت فشارم استرس گرفتم به نظرتون تا پنجشنبه صبر كنم يا فردا برم بيمارستان ؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت 1#
دکتر برازایمان تاریخ 24تیرنامه داده بود رفتم ب 22تیر تغییرش دادم بعد اون گهگاهی درد میگرفت و ول میکرد تا اینکه رفتم بیمارستان و گفتن بیا همین امشب زایمان کن ولی چون دکترم نبود قبول نکردم جمعه شب بود گفتن پس برو یکشنبه دکترت شیفته بیا ک زایمان کنی ولی این دو روز اصلا تکون نخور چون امکان پارگی رحم هست منم شنبه با کلی استرس رفتم مطب پیش دکترم صدا قلب بچه رو گوش داد و گفت فردا صب با امادگی برا زایمان بیا بیمارستان نوار قلب بگیریم اگر خوب نبود عملت میکنیم اومدم خونه کارامو کردم صب زود بیدارشدم دوش گرفتم و راهی بیمارستان شدم خداراشکر هیچ استرسی هم نداشتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان مه لکاء مامان مه لکاء ۵ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)
من 37هفته نوبت سزارین داشتم برای اینکه فشار داشتم صبح رفتم بهداشت گفتن شکمت شله باید بری بیمارستان ان اس تی بدی خیلی نگران شدم شب ک شد رفتم بیمارستان برای ان اس تی ک گرفتن خداروشکر خوب بود دکترم اونجا بود نامه رو داد گف پسفردا صبح ساعت هشت بیا منم ساعت هشت صبح اماده شدم راهی بیمارستان شدم منو پذیرشم کردن لباسامو تنم کردم معاینم کردن ضربان نینی رو گرفتن فرستادنم زایشگاه اونجا انژیوکت وصلم کردن بعد رسید نوبت سوند ک ینی نگم چقد درد داشت خیلی خیلی اخه بی حس نبودم بشدت درد داشت سوندو ک وصل کردن تا نیم ساعت زایشگاه بودم تقریبن ساعت یازده بود منو بردن تو اتاق عمل ک اقای دکتر برای سوزن اسپینال یکم دیر کرد اونجا معتطل شدم خیلی استرس داشتم ترسیده بودم بعد دکتر اومد سوزنو زد سوزنه اصلن درد نداشت خانوم دکتر اومدن و شروع کردن ب عمل ک چار دیقه بعد نینی ب دنیا اومد شروع کرد ب گریه تا گریه کرد گفتم خدایا شکرت آوردن نشونم دادن بوسش کردم گرمای لپشو احساس کردم ی حس خیلی خوبی بود بعد بردنم ریکاوری اونجا لرز گرفتم تا نیم ساعت فقط لرزیدم نینیو اوردن یکم شیرش دادم هنوز درد نداشتم بی حس بودم بعد نینی رو بردن پیش باباش و مامان بزرگش منم بردن بخش ک تازه دردا شروع شد خیلی خیلی درد داشتم امپول مسکن زدم دوتا شیاف دیکلوفناک دوتا قرص نوافن اصلن اثری نداشت تموم شب درد کشیدم نخابیدم خابم نبرد بشدت برام سخت گذشت
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خیله خب خانما بریم برا تجربه زایمان من🥲
پارت 1
اول بگم ک بدن همه باهم فرق میکنه و همه مثل هم نیستن
پس فکر نکنید اگه من زایمانم سخت بود قراره مال شماها دقیقا مثل من باشه
من سه شنبه عصر معاینه تحریکی شدم چون ۳۸ هفته بودم و دو هفته هم بود همش درد زایمان داشتم ولی منظم و خیلی شدید نبودن برا همین فایده نداشت و زایمان نمیکردم
معاینه تحریکی ک شدم پیش ماما همراهم بعدش لکه بینی اومد سراغم
اول خونی بود و کم بود
ولی تا شب قهوه ای شدن و خیلی زیاد و دردای زیاد و شدید و منظم میگرفت و ول میکرد هر ده دقیقه منم رفتی یک ساعت پیاده روی و پله و دوش آبگرم و ورزش زیر دوش و اینجور کارا
دیگه ساعت ۵ صبح رفتم زایشگاه معاینه کردن از عصر ک معاینه شده بودم دوسانت پنجاه درصد بودم و بازم گفتن تغییری نکرده و برم خونه اگه دردام شدید شد برم زایشگاه
دیگه منم رفتم خونه و سعی کردم بخوابم
دیگه خوابیدم و دردام نصفه و نیمه شد ولی همچنان خونریزی قهوه ای رو داشتم
صب ک از خواب بیدار شدم دیگه ب جز یه درد پریودی دیگه درد خاصی نداشتم و بیخیالش شدم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان مامان امیر سارا مامان مامان امیر سارا ۶ ماهگی
سلام خانوما منم میخوام تجربه زایمان ام رو بگم ۲۵ رفتم بیمارستان که نوبت سزارین بگیرم وقتی رفتم گفت باید نوار قلب بدی وقتی نوار قلب دادم گفت نشون داده درد داری باید بری پیش ماما معاینت کنن رفتم دوباره گفت باید نوار قلب بدی وقتی دوباره نوار قلب دادم گفت تو باید زایمان کنی برام وقت دادن گفت شب سزارین میکنم دکتر گفت ساعت ۴ بستری شدم ساعت ۶ بدنیا اومد دخترم بعد دخترم رو گفتن نفس هاش تنده باید چند ساعت بره دستگاه وقتی بردن دستگاه منم بردن بخش فردا بعد از ظهر خودم مرخص شدم اما دختر حالش خوب نبود تو بخش ای سی یو بستری شد ۳ شب به دوشب تو بخش نوزادان بود بعد مرخص شد الان تازه دیروز خونه اومد دخترم خودمم خیلی درد کشیدم اینم از تجربه زایمان دومم که سزارین شدم الان بخیه هام خیلی درد داره
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آقا نیکان مامان آقا نیکان ۲ ماهگی
سلام خانما
من امروز زایمان کردم ۳۹ و ۳ روز داشتم

شنبه رفتم چکاپ گفتن اب دور جنین کم شده سریع برو بستری
چشم تون روز بد نبینه ، رفتم بیمارستان و انتخابم طبیعی بود
دو شبانه روز درد کشیدم تا رحمم شد ۱۰ فینگر
اما متاسفانه طبیعی نتونستم و در اخر با التماس ب دکتر سزارین شدم
که کاش از اول سز انتخاب کرده بودم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ..... مامان ..... ۱ ماهگی
خوب منم امروز تازه یکم بی کار شدم بیام تجربه زایمان سزارینو بزارم

با فشار بالا 15بستری شدم و سزارین اورژانسی شدم وقتی رفتم گفتن باید سرکلاژتو بکشیم که من با دستگاه معاینه میونه خوبی نداشتم و از بس جیغ داد کردم دکتر گفت تو اتاق عمل میکشم براات کارای بیمارستانو کردیم و من بستری شدم حالم اصلا خوب نبود از دو شب قبلشم بخاطر فشار بالا حالم بد میشدو خوابی نداشتم
رفتیم برا اتاق عمل زدن سند از بس حالم بد بود درد داشتم گفتم برام زمان بی حسی بزنید ولی گفت نمیشه و زدنش خیلی درد ناک بود برای من البته برا بعضیا شاید درد هم حسابش نمیکردن
و دکتر اومد سوزن بی حسی زد و بگم که سوزش واژن شدید داشتم از زمان که میخواست سرکلاژمو باز کنه و نشد و تکون برام با سند خیلی بد بود دکتر بی حسیم همین طور دستور میداد اینکارو کن اینجا بشین و منم اصلا بی حال بی جون بودم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ایلماه مامان ایلماه روزهای ابتدایی تولد
خب بلاخره اومدم تجربه زایمانمو بزارم البته بگم زایمان سوم طبیعی
پارت اول
خب من روز پنجشنبه یعنی ۳ابان نوبت دکتر داشتم ولی برا ۸.۸زایمانم بودشب قبلش که بخوام برم دکتر رفتم روغن کرچک گرفتم ولی درد و انقباض خیلی کمی داشتم یکساعت هم پیاده روی داشتم هفته قبلش معاینه رفتم دوسانت بودم دردام خیلی کم بود کل شکمم سفت میشد و زیر دلم درد می‌گرفت پاشدم رفتم دوقاشق روغن کرچک و با آب قاطی کردم خوردم 🤢🤢🤢انگاری روغن چرخ خورده بودم یکساعت بعد اثر کرد گلاب به روتون دلپیچه و ......گرفتم
مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت۱
روز پنجشنبه رفتم دکتر معاینه شدم گفت۴سانتی ولی من اصلا درد نداشتم دکتر گفت امروز فردا دردت میگیره ولی من اصلا درد نداشتم تا روز شنبه پیاده روی کردم ورزش کردم ولی اصلا دردم نگرفت صبح روز شنبه تکونای بچه کم شدرفتم بیمارستان گفتم دهانه رحمم بازه قبول نکردن دوباره معاینه‌م کردن دیدن ۴سانتم بعدش بستریم کردن اول کیسه آبمو ترکوندن ک درد نداشت پاره کردنش بعد اون دردام شروع شد ولی خیلی کم بعدش بهم آمپول فشار زدن ک دردام بیشتر و بیشتر میشد بعد برام گاز بی دردی آوردن ک واقعا تاثیر گذاشت رو دردام یکم قابل تحمل میکردش (ساعت ۳:۳۰بستری شدم)ساعت ۵:۳۰رسیدم ب فولی وگفتن چندتا زور بزن ک سر بچه داره میاد بیرون چندتا زور خوب دادم بعد منو بردن سر تخت زایمان با سه تا زور خوب بچه ب دنیا اومد ولی بعد اینکه بچه اومد دچار پارگی شدم و خونریزی کردم تو اتاق زایمان کنترل کردن ولی بعد اینکه وارد بخش شدم دوباره حالم بده شد انگار میخواستم دوباره زایمان کنم اومدن منو چک کردن دیدن خونریزی شدیده و من عین مار ب خودم میپیچیدم و همش حالم بدتر میشد سرم گیج می‌رفت عرق میکردم حالت تهوع داشتم دکتر ک اومد بالا سرم منو برد اتاق عمل و دوباره از دهانه واژن جراحی شدم سه روز تو بیمارستان بستری شدم و تحت نظر بودم زایمان خیلی راحتی داشتم ولی پارگی بعدش خیلی اذیتم کرد ولی خداروشکر الان حال منو پسرم خوبه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان بنیتا و رستا مامان بنیتا و رستا ۴ ماهگی
سلام مامانا من عصری رفتم دکتر نامه زایمان سزارین اختیاری گرفتم برا شنبه خیلی استرس دارم من ضربان قلب خیلی بالای داشتم ترسیدم طبیعی زایمان کنم🫤🫤
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان گندم🧚‍♀️👼 مامان گندم🧚‍♀️👼 ۴ ماهگی
دیشب رفتم بیمارستان بستری بودم تا امروز ظهر با مرخص شدم ک گفتن شنبه بیا برا زایمان معاینه هم کردن گفتن دو فینگر بازی واای چقد درد داشت معاینه کردنه🥺
برام دعا کنید زایمان راحتی داشته باشم❤️
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان هامین🩵🫀 مامان هامین🩵🫀 ۱ ماهگی
رفتم مراقبت داشتم بهداشت بعد میگه تا ۴۱هفته بستری نمیکنن درد نداشته باشی😐😐😐😐😐

منی ک فکر میکردم هفته دگه طبق سنو تاریخ زایمان بستری میکننن😐🥲

الان برا زایمان طبق سنو انتی حساب میشه ؟؟
نامه بگیرم همون روز بستری میشم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نیهان💜 مامان نیهان💜 ۲ ماهگی
تجربه زایمان🍃



خیلی مختصر تعریف میکنم... 37هفته و 4روزم بودکه ساعت 4عصر جمعه بود ک کمر درد اومد عین درد قائدگی این درد ها کم و زیاد میشد واسه شنبه نوبت سنوی اخر رو داشتم دوساعت صبر کردم خیلی نگران بودم واسه بچم ک اتفاقی نیوفته واسه همین رفتم بیمارستان واسه nst خداروشکر خوب بود ازم اجازه معاینه خواستن . معاینه انجام شد گفتن یک سانت باز شده و اینکه واسه یک سانت نمیتونن بستری کنن اومدم خونه ساعت 3صبح بود دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم ی بیمارستان ک امکانات بیشتری داره اوجا معاینه شدم و گفتن باید بستری شی بعد بهم سرم فشار وصل کردن خیلی درد داشتم دردهام ب حدی بود ک داشتم منفجرمیشدم روز بعد رو هم کلی درد داشتم3 سانت باز شده بود اما هرکی معاینه میکردمیگفت اصلا کیسه اب و سر جنین معلوم نیس اینو ک میگفتن بیشتر میترسیدم اما دلخوشیم این بود دستگاه وصل بود و صدای قلب دخترم رو میشنیدم؛ ظهر بود ک ماما اومد و با سوزن کیسه اب رو پاره کرد اصلا درد نداشت یهو کل تخت خیس شد. ادامه دارد....
مشاهده ۴ پاسخ دیگر