۸ پاسخ

خدا رو شکر بخير گذشت وکوچولوت تو بغلت الان برای ماهم دعا کن بخير بگذره وبچمون رو بغل بگیریم

منم برای فشار بالا بستری شود ولی انقدر بهم قرس فشار و امپور فشار زدن که بعد ۴ روز طبیعی زایمان کردم

خب بالاخره چطوری سرکلاژتو باز کردن؟؟؟منم چهارشنبه این هفته باید برم😭

‌گلم‌ الان‌ بهتری‌ میتونی‌ راه‌ بری‌ بشینی‌؟ اذیت‌ نمیشی

از قبل فشار داشتی؟؟

منم فشار دارم🥴🥴
چند هفته بودی عزیزم؟
دارو نمی خوردی ؟

چند هفته زایمان کردید؟

وای😭😭😭😭منم فشار دارم...براش قرص استفاده میکردی؟علامتی داشتی که فهمیدی باید بری بیمارستان

سوال های مرتبط

مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۳ ماهگی
سلام ، تجربه ام از زایمان بگم براتون

سزارین وحشتناک ، دیروز رفتم معاینه بشم ببینم دهانه رحم باز شده یا نه ، که دکتر سپنو رو دید گفت وزن بچه بالاست طبیعی نمیشه ، چون بخاطر وزنش اصلا نیومده تو لگن، بند ناف هم داره و ...گفت همین الان بریم سزارین که گفتم اصلا آمادگی ندارم و... و گفت فردا صبح و خودش زنگ زد بیمارستان ، امروز صبح اومدم بیمارستان بخش زایمان وحشتناک شلوغ بود انگار جاشو با ۹/۹ عوض کردن ، خلاصه کارامو انجام دادیم همسرم رفت پذیرش اومد گفت آزاد حساب کردن و بیمه هیچی نداد گفتن اختیاری سز شذی 😐 هیچ جوره قبول نکردن که من نخواستم دکتر نامه داده نوشته دلیل چیه و... خلاصه رفتم اتاق عمل ، اونجا یکم استرس هم داشتم چون از سر واقعا میترسیدم، بی حسی رو زد تو کمرم پای راستم داغ تر و بی حس تر از پای چپم بود دکتر شروع کرد من کاملا میغمیذم داره چیکار می‌کنه ولی درد اونجوری نبود فقط حسش بد بود، ولی رسید به آخرش ماساژ کمی و فشار دادن شکم که یاااا حسین نززردم و زنده شدم بهشون گفتم برام بی حسی زدن دوباره ولی کارشون رو تو درد کردن آدمه شو میام میگم
مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت سه
ساعتای شش و نیم بود که شیفت عوض شد. منم درخواست شارژ اپیدورال داشتم که مامای شیفت معاینه کرد گفت سه سانت و نیم شده و نوار قلب گرفت گفت افت قلب داره. بعد رفت بیرون و یهو با مامانم اومدن تو اتاق گفتن باید آماده بشی برای سزارین. من که دیگه اینقدر تلاش کرده بودم اشکام همینطوری میومدن. دردام هم که دوباره شروع شده بود. ماماهمراهم زیر بار نمیرفت میگفت نه وضعیت جنین خیلی خوبه خیلی اومده پایین دهانه رحم رو به زور باز میکنیم ولی مامای شیفت زنگ زده بود به دکترم و دکتر گفته بود ببرین اتاق عمل. خلاصه اومدن برام سوند زدن که بخاطر اثر بی حسی خیلی اذیت نشدم و با چشمای گریون و استرس فراوان راهی اتاق عمل شدم. وقتی رفتم اتاق عمل دکتر بی هوشی گفت تو که الان اپیدورال گرفتی اینجا چیکار میکنی دیگه پرسنل اتاق عمل که دیدن من خیلی ترسیدم کلی باهام حرف زدن و شوخی کردن خدا خیرشون بده. دستیار بی هوشی گفت اپیدورال رو شارژ کنیم ولی دکتر بی هوشی گفت نه من براش اسپاینال میزنم. و دیگه بی حس شدم و دکترمم اومد. بعد دکتر گفت سر بچه تو لگن گیر کرده دو سه بار کشیدم بالا تا اومد بیرون و بعد گفت بند ناف پیچیده دور شونه بچه. خلاصه بعد از یه عالمه درد کشیدن من به علت افت قلب جنین و عدم پیشرفت سزارین شدم. این شرایط من بود رفقا قرار نیست همه مثل من باشن خود دکتر هم تا حالا چنین مریضی نداشتم با این وضعیت عالی دهانه رحم نرم و پیشرفت کم. من اگر برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم چون دردای بعد از سز خیلی بیشتر از انقباض ها اذیتم کردن.
مامان آدرین کوچولو مامان آدرین کوچولو ۲ ماهگی
سلام مامانا اومدم تجربه زایمانمو بگم
من از پنجشنبه شب کشاله رانم خیلی درد میکرد و بالای شکمم زیر سینم درداش جوری بود نمیتونستم راه برم چون جنینم iugrبود باید یه درمیون ان اس تی و میدادم ولی توش انقباض نشون نمیداد ولی دردام خیلی بد بود تا رسید روز یکشنبه دکترم گفت برم مطب برا چکاب اخر رفتم خودشونم تو مطب منو سونو کردن و گفتن وزنش حدود ۲۲۰۰ اب دورش خیلی کم شده و گفتن فردا برم بخوابم گفتم اگه میشه سه شنبه برم نامه بستری اصلیم چهارشنبه بود خلاصه این دوروزم با استرس و درد گذشت و من سه شنبه ساعت ۶ رفتم و بستری شدم ولی چون استرسی هستم از خانم دکترم خواسته بودم زود بیاد منو سزارین کنه فکر اینکه بچمو شاید ببرن دستگاه داشت مثل خره روحمو میخورد ساعت ۷ و نیم کامل پذیرش شدم و نوار قلب جنینمم خوب نبود تا رفتم بالا کارای انژیکتو اینارو انجام میدادن دکتر مهربونم زنگ زد بفرسنم اتاق عمل خیلی خوشحال بودم که نباید انتظار بکشم خلاصه رفتم برا عمل به اصرار خودم سوندو تو بی حسی برام زدن و کمر به پایین بی حس شدم
مامان شکلات 🩵 مامان شکلات 🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من❌❌
اول از همه بگم دکتر من خانم دکتر بنفشه خلیلی بود و من از مراقب های بارداری و زایمان پیششون خیلی راضی بودم وسعدی اصفهان سزارین اختیاری کردم و زایمان کردم
صبح رفتم پذیرش شدم و کارهای بستری کردم و صدام زدن رفتن زایشگاه و سوندو وصل کردن تا دکترم بیاد و سوند برای من خیلی دردم اومد دیگه تا یک ساعت که دکترم بیاد نه میتونستم بنشینم نه بخابم البته من اینطور بودم بچه های دیگه ک سوند وصل میکردن اینجوری نبود یکی عین من بود بعدم منو بردن سمت اتاق عمل و انتخابم بی حسی از کمر بود ولی از بس ترسیدم توی اتاق عمل گفتن بهتر بیهوش شی و منم قبول کردم و خیلی خوشحالم که بی هوش شدم دونفر بی حسی از کمر بود بعد خیلی درد داشتن و نمی تونستن بچه رو شیر بدن و بچه تاشون خیلی گریه میکردن چون باید ساعت طولانی صاف بخوابن و از این انتخابم راضی بودم و این که تا ۱۰روز خیلی درد داشتم با این که اصلا آدم کم طاقتی نیستم بعضی وقتا از درد زیاد تب و لرز شدید میکردم و دردش خیلی بد بود تا روز ۱۰ ام که بخیه کشیدم بهتر شدم ولی انتخابم بازم سزارین شاید چون بدن من خیلی ضعیفه بوده چنین واکنشی نشون میداد بدنم ولی دردش ۱۰روزه
حتما برای سزارین کاپیچینو و آب میوه طبیعی بردارید خیلی کمک میکنه
و خیلی مایعات بخورید بعد عمل خیلی خوبه
حتما چند روز قبل عمل سینه هاتون با کرم شقاق سینه هیدرودرم چرب کنید تا وقتی بچه میخاید شیر بدید سینه نرم بشه
‌اینکه حتما آموزش شیردهی بینید من اشتباه به بچه شیر میدادم سینه ام زخم شد و رفتم آموزش دیدم دیدم نه درد میاد نه دیه زخم میشه و اشتباه میدادم
اینم تجربه من
مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۲ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان
با صندلی رفتیم بالا و شروع کردیم تا بیان دنبالم با مامانم و شوهرم عکس گرفتن بعد خانم پرستار اومد دنبالم منم بای بای کنان همراه پرستار از همراهانم جدا شدم
وارد اتاق عمل شدم و با کادر درمان بسیاااار مهربون و جوون روبه رو شدم
بهم گفتن نی‌نی چیه اسمش چیه گفتم دختر اسمش دلرباست
یکی از پرستارا گفت چه خوشحال شدم اسمش رو نمیزاری یلدا اخه چیه اسم بچه رو بخاطر یلدا بزاری یلدا
بعد دکترم از راه رسید اومد من از قبل به دکترم گفتم از عمل میترسم بخاطر همین بیهوشم کنید
دکترم اومد پیشم گفت ببین میل خودته که بیهوش بشی یا بی حس اما این رو بدون که بیهوشی یک در صد اگر وارد خون بچت بشه خطرناکه و درد بیهوشی بعد از عمل بیشتره و …
قول میدیم اذیت نشی بخاطر آمپول بی حسی و خلاصه مخ من رو زدن و من بخاطر آسیب ندیدن دخترکم قبول کردم که بی حسی انجام بدن
دکتر بی حسی اومد پیشم گفت نمیزارم دردت بگیره با نازک ترین آمپول بی حس می‌کنم فقط بشین سرت رو بنداز پایین و بدنت رو شل بگیر در همین حین یکی از کادر مهربون اومد دستم رو گرفت گفت اگر دردت گرفت دست منو فشار بده
سرم رو انداختم پایین دکتر گفت نفس عمیق نفس عمیق کشیدم و بدون هیچ دردی کمرم بی حس شد و کمکم کردن دراز کشیدم و بدنم خدا را شکر گرم شد چون خیلی سردم بود
مامان لیام✨🤍 مامان لیام✨🤍 روزهای ابتدایی تولد
خب سلام و تجربه من از سزارین بعد از دو روز🥲
من پنجشنبه ساعت ۱۲شب رفتم بستری شدم برای جمعه صبح ساعت ۱۰رفتم اتاق عمل البته باید۷میرفتم ولی تا اومدن دکتر معطلی داشتم
استرس قبل عمل داشتم ولی نگم از جو کادر اتاق عمل ک چقدر خوب بودن کلی هم با فیلمبردار برای پسرم لحظه های قشنگ ثبت کردیم و من رفتم تو اتاق بالاخره دکتر بیهوشی پشتمو بتادین زد گفت چونتوبچسبون ب سینت چند ثانیه بعذ گفتم میشه لطفا زودتر تزریق کنید من استرس گرفتم پاهام داره گزگز میکنه گفت استرس چی؟من بی حسیت رو زدم😐😐😐و من واقعااااا نفهمیده بودم آنقدر خوببب بود اون گزگزم شروع بی حسی بود قبل از اونم که بهم استرس داده بودن همه راجب سوند اونم درحد ۳۰ثانیه انگار سوزش ادرار داری😐و واقعا اونم خیلی خوب بود و دردی که میگفتن ازش خبری نبود😐بی حس شدم خلاصه و پارچه اینارو نصب کردن فضای اتاق عمل با موزیک به شدت انرژی داشت که من یهو حالت تهوع گرفتم گفتم و چند ثانیه بعذ با تزریق دارو اونم خوب شد حس کردم تخت داره میلرزه که یهووووو صدای پسرم پیچید تو اتاق😭وای قلبم کلی گریه کردم وقتی چسبوندنش به صورتم هیچ حسی تو زندگیم آنقدر فشنگ نبوده شیرم خورد همونجا چند تا میک🥺😍