۴ پاسخ

احتمالا اونیکی واستون سوند گذاشته نابلد بوده وچون خیلیم دردناک نیست

منی که زایمانم طبیعی بود دوتا سوند وصلم کردن ولی دهانه رحمم ۲ سانت باز شده بود مردمو زنده شدم تا بچم ب دنیا آمد

دقیقا برای منم سوند خیلی درد اوربود
اونم ی تازه کاراومد تا نصفه بردش بلد نبود رفت همونطور گذاشتش بعد نیم ساعت یکی دیگ اومد اونو کلا کند ی سوند دیگ وصل کرد
گف چون عفونت داری اذیت میشی

وای چه خوب. چقدر حس خوبی داد خوندن تجربه تون. به سلامتی. ایشالا واسه همه مون با آرامش و راحتی باشه

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام مامانای قشنگ. دختر من ارغوان سادات روز ۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه بیمارستان کسری توسط خانم دکتر زهره محب علی بدنیا اومد. وزنش ۳۵۰۰ ،قد ۵۲
از تجربه زایمانم بخوابم بگم، خیلی راحت بود. از اولین ترسم که سوند گذاشتن بود اصلا درد نداشت باید خودتو شل کنی و براحتی برات انجام میدن. دومین ترسم آمپول بی حسی بود که اونم اصلا درد نداشت و زمانی که منو بی حس کردن نمی‌دونم چرا داخل اتاق عمل خوابم برد و زمانی که صدای دخترم رو شنیدم از خواب بیدار شدم اولین دیدار خیلی حس قشنگ و توصیف ناپذیر هستش. بعد عمل اتاق ریکاوری وقتی بی حسی داشت از بین می‌رفت دردم شروع میشد سریع درخواست پمپ درد کردم و واقعا کمک بزرگی بود و اصلا دردی متوجه نشدم و حتما از پمپ درد استفاده کنید. موقع بلند شدن و برای راه رفتن اون خب یکم درد داشت که قابل تحمل هستش و با کمک میتونی به راحتی انجامش بدی. من شیرم روز دوم شروع به اومدن کرد و قطره شیر افزا عالی بود و کمک بزرگی کرد. من از انجام سزارین خیلی راضی هستم اصلا درد و ترس نداشت. دوستای کرجی من به شخصه از بیمارستان کسری خیلی راضی هستم همه چیزش عالی بود
امیدوارم تجربه زایمان من بدردتون خورده باشه.
مامان آسیه💜 مامان آسیه💜 ۹ ماهگی
تجربه زایمان
سزارین پارت چهارم
سوند درد زیادی نداشت بیشتر استرس ترس ادم ضعیف میکنه خودمو شل گرفتم وصلش کردن رفتیم اتاق عمل خیلی اتاق عمل سرد بود و من از سوند متنفر بودم اذیت میکرد خیلی رفتم روی تخت با کلی ترس دو بار تلاش کردن برا بی حسی و من استرس ترس زیاد داشتم بار اول نگرفت بار دوم پاهام بی حس شد نه خوب خوب شکمم که باز کردن من ازیت شدم و اخرشم بی هوشم کردن وقتی بیدار شدم منو میبردن بخش و کلی درد اومده بود سراغم از ساعت 11تا 2شب درد داشتم که با مخدر شیاف اروم تر شد دیروز توی بیمارستان با شیاف گذروندم از دیشب گردن درد وحشتناک دارم شیرمم کمه داروهام میخورم دردم قابل تحمل میشه وگرنه باید زمین گاز بگیرم کسایی که بی هوشی میگیرن اصلان سرشون تکون ندن تا مثل من نشن واقعا اذیتم دارم درد میکشم جای سزارین دردش خوبه باشیاف حل میشه دخترمم 37هفته چهار روز دنیا اومد با وزن 3کیلو 160گرم اینم از زایمان پر استرس من ان شاءالله همتون زایمان خوبی داشته باشین 🥰💖خدا به همه چشم انتظارا بچه سعی سالم بده
مامان یزدان👶 مامان یزدان👶 ۶ ماهگی
سلام مامانا اومدم از تجربه سزارینم بگم کسایی که قصد سزارین دارن من خیلی راضی بودم درد واقعا قابل تحمل بود برام از شش صبح دکترم گفت چیزی نخورم یه صبحانه سبک خوردم پنج صبح ساعت ۱۱ رفتیم بیمارستان تا کارمو بکنم ان اس تی گرفتن انژیو وصل کردن تا ساعت دونیم عمل شدم سوند داخل اتاق عمل وصل کردن که اصلا دردی نداشت برا من دکتر بیهوشی اومد بیحسی زد اونم اصلا دردی نداشت ولی من خیلی میترسیدم دراز کشیدم کاملا بیحس شدم عملو شروع کردن یکم احساس تنگی نفس پیدا کردم برام اکسیژن گذاشتن بعد ۱۰ دیقه صدای گریه پسرم اومد خیلی حس قشنگی بود 😍 من همزارن گریم گرفت یکم بعد پرستار گفت میخوای ببینیش آورد گذاشت جلو صورتم ☺من خودم پمپ دردم خواستم برام وصل کردن که با اون واقعا اصلا دردی نداشتم یکم در حد پریودی بود اوردن تو پخش ۱۲ ساعت هیچی نخوردم بعد اون گفتن آبمیوه بخورم بلند شدم سوندو دراوردن فقط سرم گیج میرفت یکم نشستم چون پمپ درد داشتم درد زیادی نداشتم فقط من سرم خیلی تکون دادم حرف زدم سر درد خیلی بدی گرفتم سه روز اول 🥴 شیرم اولش نمیومد شیر خشک گرفتم تو بیمارستان ولی بهش نساخت الان شیرم زیاد شدم شیر خودمو میدم دکترم واقعا خوب بود دستش خیلی سبک بود اینجوری که همه میگفتن بعد سزارین خیلی درد میکشی برایه من واقعا راحت بود❤