تجربه سزارین پارت ۴
رفتم ریکاوری....اونجا کمی بی حسیم رفته بود و درد وحشتناک داشتم و لرز کردم و‌ ضعف داشتم...من تا قبلش کامل ساکت بودم اما اینجا به پرستار گفتم خیلی درد دارم ...گفت پمپ درد میخوای...گفتم اره حتما...گفت یک تومنه حدودا گفتم میخوام.....۱ ساعت ریکاوری بودم تا بخش تحویلم بگیرن......و من دردم شدید میشد....انگار با ساطور توی شکمم میزدن.....خانوادمو که دیدم بغضم ترکید و بلند گریه میکردم و‌به شوهرم میگفتم پسرمون کجاست....پسرمونو بردن nicu.....خیلی دردم شدید بود‌ و بزیده بریده صحبت میکردم....نفسم بند اومده بود.....پمپ درد رو اوردن توی اتاق وصل کردن و همه دردام زفت.....واقعا برای من پمپ درد معجزه کرد.....فقط هنوز موقع سرفه یا یلند شدن از جام درد داشتم ولی قابل تحمل بود تقریبا....۱۲ ساعتم یعنی تا ۲ شب هیچی نخوردم....و غذا خوردم بعدش و بلندم کردن راه برم.....به سختی بلند شدم و راه زفتم.....درد داشت ولی قابل تحمل بود کاملا......

۲ پاسخ

وایی چه سخت من چند ساعت بعد تازه بی حسیم رفت که. دردام میخواست شروع بشه شیاف گذاشتن من اصلا هیچ دردی نفهمیدم. فقط چون اصلا دوست ندارم به کمر بخوابم تلاش میکردم به مهلو بخوابم که بخیم درد میکرد و گرنه من هیج .دردی حس نکردم تا لحضه که بلند شدم راه برم اونم با کمک مامانم خیلی راحت بلند شدم راه رفتم سرویس بهداشتی رفتن نشستن غذا خوردم و تو خیلی درد کشیدی اخی عزیزم

من پمپ گفتم برام بزنن ولی فک کنم متوجه نشدن.چون بعدش همچنان درد تا داشتم تا 12روز باد و نخ شدید بدی تو کل بدنم میپیچید همراه با درد ک گریه میکردم ک مجبور شدم باز برم دکتر سرم دارو کم‌کم بهتر شد .اولین بار هم میخاستم راه برم وای چقدر بود نفسم کامل می‌رفت دو نفر زیر بغلم می‌گرفتم تا بلند بشم و بشینم .وقتی هم اومدم خونه نشسته ای می‌خوابیدم خیلی سخت بود برام متاسفانه

سوال های مرتبط

مامان نیلان👧🏻 مامان نیلان👧🏻 روزهای ابتدایی تولد
مامان دنیز مامان دنیز ۳ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۱ ماهگی
تجربه سزارین قسمت ۳
چشمامو باز کردم توی ریکاوری .همه چیز خوب بود. دردی حس نمی‌کردم و پاهام کامل سنگین بود . ساعت تقریبا دوازده بود .(پسرم ۱۰:۵۵ به دنیا اومده بود )
گفتن کی پمپ درد میخواد من از اونجایی که شنیده بودم درد سزارین با شیاف قابل تحمله اولش گفتم نمی‌خوام
کم کم دیدم دردهام شروع شد و نگران شدم گفتم منم پمپ درد می‌خوام . چیزی نگذشت یه نفر اومد گفت باید رحمتو ماساژ بدم و شکممو محکم فشار داد و نمیتونم بگم چقدر درد داشت و بعد از اون ماساژ دردم خیلی شدیدتر شد و فقط ناله میکردم
از شدت درد خودمو سفت گرفته بودم کل بدنمو منقبض گرفته بودم.افتاده بودم روی لرز شدید و فکر میکردم طبیعیه و از درد و ترس هست ولی وقتی بهشون گفتم سرعت سرمم رو کمتر کردن و شاید هم آمپولی چیزی زدن نمیدونم هرچی بود لرزم بهتر شد.
کم کم پام رو میتونستم تکون بدم و باید منتقل میکردن بخش
ولی بخش شلوغ بود و اتاق خالی نبود باید منتظر میموندیم تا اونا مرخص بشن
پمپ دردمو وصل کردن و گفتن هر بار بعد از ماساژ رحم دکمه رو فشار بدیم .
یه بار دیگه هم اومدن ماساژ رحمی دادن این بار هم بدتر از قبل درد گرفت هر بار یکی بهم نزدیک می‌شد میترسیدم که بیاد و شکممو فشار بده🤦
بی حسی کامل رفته بود و درد شدیدی داشتم
تقریبا ساعت سه شده بود
پمپ درد و سرم و دستگاه ها رو جدا کردن تا آماده باشیم بیان ما رو ببرن.
از اونجایی که پمپ درد رو جدا کرده بودن و تا اومدن منو ببرن حدودا نیم ساعتی طول کشید خیلییی دردم زیاد شده بود و فقط اشک میریختم از درد و ناله میکردم.
از اتاق عمل که اوردنم بیرون همه خانواده اومدن دورم .شوهرم عکس آراد رو نشونم داد داشتم از درد اشک میریختم ولی تا چشمم به لپ هاش افتاد خندم گرفت و دلم درد گرفت فهمیدم نمیتونم بخندم...
مامان 💓نگار💓 مامان 💓نگار💓 ۴ ماهگی
بعد صدای دختر قشنگمو شنیدم خیلی گریم گرفت تماس پوستی برقرار شد و همونجا یه کم شیر خورد
بعد بردنم ریکاوری اونجا لرز شدید داشتم برام بخاری اوردن و پمپ درد وصل شد و رفتم همسرم و مامانمو دیدم و رفتم بخش و سریع دخترنازمو اوردن و شیر خورد...
راستش تجربه ی خیلی خوبی از سزارین بود
سزارین دومم بود و عالی بود
پمپ درد عالیه واقعا
من ۱۲ ظهر زایمان کردم تا ۱۰ شب پمپ درد داشتم بعد جدا کردن شیاف گذاشتن سرگیجه زیاد داشتم آبمیوه و کمپوت انجیر و‌گلابی خوردم و کاپوچینو و ادامس نعنایی و ساعت ۱۱ شب شروع به راه رفتن کردم که دردی حس نکردم کاملا قابل تحمل بود
فقط شکمم کار نمی کرد که ساعت ۶ صبح گفتن ۶ قاشق شربت لاکسی ژل بخور
بعدش خیلی دلپیچه و بیرون روی داشتم یه کم اذیت شدم
راستی چون ماساژ شکمی نداشتم
بهم یه دارویی زدن تو سرمم که رحمم جمع بشه به خونریزی کمک کنه
که اون موقع در حد ۵ دقیقه طبیعی زایمان کردم😅🙄🤦🏻‍♀️😭خیلی درد داشت حتی با پمپ درد قابل رفع نبود

الان خداروشکر نگارم کنارم خوابیده
خداروهزار مرتبه شکر که سالمه هرچند ریزه خانومه ۲۸۰۰ بود
مامان توت فرنگی 🍓 مامان توت فرنگی 🍓 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت پنجم
من کمرم داشت منفجر میشد از درد و دردعام از همون اول بود ولی بد دو ساعت از عمل وای خدا جیغ میزدم پمپ درد داشتم مسکن زده بودن شیاف دو تا ولی این درد کم نمیشد فقط گریه میکردم ناله جیغ انگار داشت زمین آسمون نصف میشد گفتم چند ساعت بگذره حتما خوب میشم ولی اصلا خوب نمیشدم تا الانم درد دارم
تشنم شده بود ساعت هشت شب بود اومدن گفتن سوند باید در بیاریم فقط یه اخ گفتم در اوردن وای بر بلند شدن اول بد عمل خون گریه میکردم میگفتم نمیتونم درد دارم شوهرمو مامانم پرستار منو بزور بلند کردن اولین قدم بیهوش شدم افتادم یه ربع بیهوش بودم وقتی چشامو باز کردم دیدمم مامانم شوهرم دارن گریه میکنن میگفتم خوبم من
دو ساعت بد دوباره امتحان کردم به بلند شدن پنج قدم رفتم برگشتم دراز کشیدم دوباره باز دو ساعت بد هر بارم به بدبختی بلند میشدم با گریه ناله
و امان از دردها که هیچ جوره اروم نمیشد هنوزم دارم نمیدونم واسه چیه هر چی میگفتن به پرستارا مسکن بزن میگفت پمپ درد داره شیاف دادیم نمیشه کاریی بکنیم
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۳ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین۴
حس پاهام داشت بر میگشت ، درد هم داشتم که اولاش قابل تحمل بود ولی کم کم زیاد و زیادتر میشد ، یه پرستار آقا کنارم بود خیلی خوش اخلاق بود اومد و پمپ درد رو بهم وصل کرد که پمپ درد خیلی خیلی تاثیر داشت ، بهترین کار همین بود که پمپ درد گرفتم
بعدش هم بردنم توی بخش که مامانم اونجا بود خیلی دلگرمی بود برام ، دخترمم که دیدم کل دردام یادم رفت ❤️ نمیگم درد نداره سزارین هم درد داره و کلا زایمان سخته چه طبیعی چه سزارین هردو سخته
فشاری که به شکمم وارد کرد پرستار برای خونریزی چون پاهام و دلم حس داشت خیلی خیلی دردم گرفت و اذیت شدم و جیغ میزدم خیلییی درد داشت دستش رو محکم گرفته بودم اما خب بندع خدا مجبور بود فشار بده بخاطر خودم که بهتر بشم ، یبار یع پرستار دیگه اومد که اون خیلی بداخلاق بود اونم یبار فشار داد و رفت خلاصه این فشار بعد زایمان سزارین ادم مرگ رو به چشم میبینه خیلی وحشتناکه
😐❤️ سرم هایی که میزنن بهت هم خیلی خواب آوره و کلا آدم گیجه گیجه که باعث میشه باز دردت یادت بره
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 ۱ ماهگی
پارت سوم (تجربه سزارین )
خلاصه منو بردن تو اتاق اتاقم خصوصی بود ...اونجا من هنوز پمپ درد نگرفته بودم چون هنوز نمیدونستم عمق دردش بعد بی حسی تا کجاس 😁😁😁تا زمانی که بی حسی روم بود یکم آروم بودم کم کم داشت بی حسی می رفت منم از بی قراری سرمو اینور اونور میکردم که باعث شد بعدش سردرد بگیرم یعنی میخواستم موهامو بکنم ...فقط به مامانم گفتم مامان فقط بگو برام پمپ درد بیارن من نمیتونم ...دیگه پمپ درد برام آوردن بخوام تجربمو از پمپ درد بگم بیشتر حالت خواب آلودت میکرد تا دردتو آروم کنه رو من تاثیر زیادی نداشت فقط گیجم میکرد ...بعد اومدم شیاف دیکلوفناک گذاشتم واقعا خیلی دردمو اروم کرد و گیچ هم نمی‌کرد واقعا درد و آروم میکرد و اونجا از پمپ درد گرفتن پشیمون شدم چون واقعا شیاف جواب بود ...خونریزی هم زیاد نداشتم چون تو اتاق عمل قشنگ خالی کردن شکممو ...کل اون شب بی قرار بودم با اینکه پمپ و درد شیاف بود ولی هر ازگاهی ی درد پریودی خیلی شدید منو می‌گرفت و ول میکرد ...سرم های مختلف بهم میزدن چهار پنج تا سرم خوردم ..بعد خیلی چون بد رگم خیلی اذیت شدم سر اینکه ازم رگ بگیرن برا سرم ...تا اینکه رسیدم به اولین راه رفتن 😁آخ نگم نگم مردمو زنده شدم دو نفری زیر بغلمو گرفته بودن تا سرویس دو قدم راه بود حالا تو اون دردم دسشویی داشتم چون سوندمو کشیده بودن ..دیگه تا خود سرویس من اشک ریختم و اشک ریختم تا دوباره رفتم رو تختم ...تا فرداش من سه چهار بار راه رفتم خودم میخواستم زود سرپا بشم ...
ادامه....
چون طولانی ارسال نمیشه مجبورم تیکه تیکه بزارم
مامان جانان🤍 مامان جانان🤍 ۲ ماهگی