۱۰ پاسخ

خدارووشکر ❤

مبارکه عزیزممم❤️❤️❤️میشه از هزینه های بیمارستان مادر بگی‌گلم؟

بسلامتي خداروشكر همچي بسلامتي گذشته

مبارک باشه عزیزم
بلخره نی نی چقد بود وزنش؟

پس میگی سخت ترینش راه رفتن برای اولین باره؟؟
درد عمل و بخیه ها ینی قابل قبوله؟؟؟
بعد اینکه برای سرویس بلند شدی برای بار دوم راحت میتونستی بری یا ن؟
تو ریکاوری چقدر موندی حوصله ادم سر نمیره ینی🫠🤣
من از الان میگم نمیشه گوشی هم برد
راستی موقعه امپول بی حسی زدن
درد داشتی یا ن.

ای جاان بالاخره فارغ شدی مبارک باشه

انشالله قدمش پر خیر و برکت عزیزدلم، خداروشکر به سلامتی بچتو دنیا آوردی گلم❤❤❤اگه تونستی عکس پسری هم بذار ببینیم🥰

عزیزم فشار شکمی چطور بود من از اون میترسم

عزیزم‌از دکتر راضی بودی؟بیمارستان مادر بودی ؟

مبارکع کدوم‌بیمارستان بودی؟سز اجباری بودی یا اختیاری

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها👧🏻👧🏻 مامان دوقلوها👧🏻👧🏻 ۳ ماهگی
پارت ۲
بعد بردن ریکاوری ، اونجا هم اصلا صحبت نکردم سرم رو تکون ندادم ، بعد اومدن فشار دادن شکم که واقعا سخت بود ،سه بار تو اتاق عمل ، و چند بار هم تو بخش این کار رو انجام دادن که خیلییی دردناک بود 🥲
بچه ها از اتاق عمل رفتن دستگاه به خاطر اکسیژن گرفتن و اینکه زود به دنیا اومده بودن.

پارت ۲
آوردن بخش و دارو زدن و شیاف اینا گذاشتن ، لحظات اول از اتاق عمل خیلی سخته واقعا دردناکه، بعدش کم کم بهتر میشه ، گفتن ۸ ساعت چیزی نخورم بعدش هم من با نسکافه اینا شروع کردم خداروشکر سردرد اینا نگرفتم، راه رفتن بعد عمل اولش خیلی سخته ولی خب با کمک همراه تون سعی کنید راه برید من لیوان آبمیوه رو گذاشتم رو میز هی یه کوچولو میخوردم که فشارم نیفته و هی آروم آروم با کمک مامانم از تخت اومدم پایین و راه رفتم خودشونم شربت دادن برای مدفوع و من مشکلی نداشتم😁
حتما ساک تون رو به موقع جمع کنید الخصوص دوقلوها ،من هنوز جمع نکرده بودم😅 و ااخر سر خواهرم جمع کرد و آورد.
روکش توالت فرنگی و نسکافه و خوراکی و آبمیوه حتما بعد عمل همراه داشته باشین
موهاتون رو ببافید اینجوری راحتره
باز سوالی دارین بپرسید اکه چیزی یادم رفته😅
مامان نویان مامان نویان ۴ ماهگی
مامان بچک مامان بچک ۵ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ مامان 🧜‍♀️مانلی🧜‍♀️ ۷ ماهگی
#تجربه زایمان
پارت نهم:
بعد اومدن به اتاقم همه اومدن پیشم و خانواده همه بهم میگفتن که چقدر مانلی خوشگله مثل عروسکا میمونه،همون موقع هم اومدن برام شیاف و مسکن زدن و شکم بندمو وصل کردن و حدودا بعدظهر اومدن فشارمو گرفتن و شکممو فشار دادن(ی کم دردش زیاد بود🥴)چون اثر بی حسی بیشترش رفته بود برای من اذیت کننده بود،تشنگی خیلی داشت اذیتم می‌کرد ولی اجازه خوردن آب نداشتم ولی مادرم با قاشق حدود چند قطره گاهی بهم آب میداد،حدودای ساعت ۱۰ شب اومدن سوندمو کندن و گفتن باید پاشی بری سرویس که من هرچی تلاش کردم نتونستم بلند بشم آخرش ی خدماتی اومد ی هو منو کشید از رو تخت و من تونستم بلند بشم خیلی سخت بود ولی خیلی دردناک نبود بلند که شدم کمی راه رفتم حس بهتری داشتم و خیلی درد و حس نمیکردم و ساعت ۱۲ شب خودم درخواست کردم ک میخوام بچمو ببینم و رفتم بخش کودکان بچمو دیدم البته با ویلچر در کل اون شب چند بار از جام بلند شدم و این خیلی کمک کرد درد نداشته باشم و روز دوم کاملا سرپا بودم راحت تونستم راه برم و کلی پله بالا پایین کردم
مامان سلنا مامان سلنا ۶ ماهگی
خاطره زایمان سزارین(۲)
کلا حس خوبی نداشتم همش نفسم قطع میشد عملمم خیلی طولانی شد نمیدونم چون سز دوم بود اینطوری بود یا نه ساعت۱۱منو اوردن ریکاوری باز انقد اونجا هم شلوغ بود یک ساعت هم اونجا موندم اثر بی حسیم کامل رفت و درد داشتم در حالی ک سر سز اول من تا ۶ساعت حس نداشتم و حالم عالی بود دیگ باخواهش برام مسکن زدن و بردنم بخش بعد چند دقیقه اومدن چند نفر بالا سرم و شکممو محکم فشار دادن مررردمو زنده شدم بلند بلند گریه میکردم اونا هم برخورد خوبی نداشتن بااینکه بیمارستان خصوصی بود خیلی عذاب کشیدم مامانمم بادیدن من گریه اش گرفت باز رفتن یک ساعت دیگه اومدن فشار دادن و همچنان درد داشتم همه ترسم راه رفتنه بود اما با وجود دردی ک سر فشار دادن شکمم کشیدم درد این کمتر بود تا صبح سه بار پاشدم راه رفتم و رفتم سرویس حالم با راه رفتن بهتر میشد.خلاصه ک اونشب گذشت و صبح هم پاشدم راه رفتم پشتم با پاشنه پام ب شدت درد گرفته بود و همچنان هم پشتم درد میکنه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم و الان اوکیم روزای اول دردم با شیاف قابل تحمل بود خلاصه این زایمان خیلی سخت بود برام اما گذشت و خداروشکر دخترم الان بغلمه و سالمه و همه این درد کشیدنا فدای یک تار موهاش🥰😊❤️
مامان دنیز مامان دنیز روزهای ابتدایی تولد
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان zeinab🩷 مامان zeinab🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۳

مرحله ای که من یخورده اذیت شدم ریکاوری بود منو که بردن کم کم لرزم‌ شروع شد با اینکه سردم نبود میلرزیدم‌ یجور تحمل کردم و کمتر شد بردن بخش و اونجا شیاف گزاشتن برام و دردام قابل تحمل بود
اونجور که بعضیا میگن دردش خیلی سخت بود و اینا و منم با حرف اونا ترسیده بودم
ولی اینم هست بدن با بدن فرق میکنه
تحمل آدما فرق میکنه
ولی اینم هست که خودتو هرچقدر بترسونی واست سخت میگذره
و من ساعت ۸ صبح که اومدم بخش تا ساعت ۳ بعدظهر هیچی نخوردم و بعدش کم کم گفتن مایعات‌ میتونم بخورم
و بعدش اومدن سوند کشیدن که اصن درد نداشت در حد یه گاز مورچه
که بعدش شروع به راه رفتن کردم
راه رفتن اولش برام سخت بود تا وقتی که پاهامو روزمین گزاشتم چند قدم راه رفتم دیگ اوکی شدم😂
حالا خودم نمیخواستم بشینم چون راه رفتنی خیلی بهتر تر میشدم
و خداروشکر کم کم بهتر شدم و فردا صبح مرخص شدم خداروشکر میکنم که برام راحت گذشت زایمانم
ووووو
اینم بگم که بیمارستان حتما شیاف ببرید چون اونا ۶ ساعت یبار میزارن خودتون ۱ ساعت یا ۲ ساعت یبار بزارید خیلی تاثیر داره رو درداتون
امیدوارم همه مامانا به سلامتی زایمان کنن خاطره خوبی براشون بمونه💖
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت ۳ تجربه زایمان:
ساعت رو نگاه کردم ۱ و نیم بود. تاریخ ۲۲ مهر خدا پسرمو بهم داد.
اومدن از روی تخت جابجام کردن و بردن ریکاوری. خیلی سرد بود روم پتو انداختن. دوباره خوابیدم. اومدن ماساژ شکمی دادن که چون هنوز بی حس بودم دردم نگرفت. ساعت ۳ رفتم توی بخش. اونجا هم ۲ بار ماساژ شکمی دادن که واقعا دردناک بود. دوباره خوابیدم. مامانم میگفت اولین بار بود میدیدم داری خر و پف میکنی😂😅 تا ساعت ۱۰ نباید چیزی میخوردم. بعدش با مایعات شروع کردم ، نسکافه خوردم. سردرد داشتم، هی می اومدن برام شیاف میذاشتن و خیلی کمک کننده بود. پمپ درد نگرفته بودم و با شیاف اوکی بود همه چی. بخیه هام درد نمیکرد فقط شکمم آزرده بود که فشار داده بودن. ساعت ۱۲ که سرمم تموم شد گفتن اول ۲۰ دقیقه بشین پاهات آویزون باشه بعد بلند شو راه برو، گفتن خواستی دسشویی بزی بگو بیایم کمکت ولی بدون کمک تونستم برم . اولین راه رفتن یکم مشکل بود ولی هرچی بیشتر راه میرفتم بهتر بود برام.
کاچی خوردم. چون بعد زایمانم خیلی ورم کرده بودم یکم آرایش کردم تا موقع ملاقات یکم رنگ و روم باز بشه😄😂 خلاصه خوب بود همه چی. فقط یکم نگرانی داشتیم چون پسرم یه ۴ ساعتی توی nicu بود به خاطر تند تند نفس کشیدن ولی خداروشکر آوردنش پیشم . اخر شب هم مرخص شدیم. سوالی بود بپرسین