حالا دلم میخواست بچه رو بغل کنم نازش کنم ولی نمیتونستم از شدت درد🥲یه دردی بود که آدم نمیتونه بیان کنه🥲
هی درد میکشیدم باز میومدن دوتا شیاف میذاشتن و امپول و سرم.
تا نصفه شب ساعت۲ پرستار اومد گفت باید بلند بشی🥺بدترین قسمت ماجرا🥲قسمت شکم و جای بخیه انگار یک‌تن میشه و‌نمیتونی حرکت بدی
برای منکه اینطوری بود از شدت درد🥲بزور هرجور بود نشستم و کم کم پاهامو دادم پایین و با کلی گریه کردن راه افتادم و ده قدمی راه رفتم الان فکرمیکنم چجوری اون دردو تحمل کردم فقط بخاطر بچم بود🥺باز دراز کشیدم و امپول زدن که دردم کم بشه🥲ولی درد همچنان بود🥲صبح باز بلند شدم و با کلی درد راه رفتم و سوند هم گرفتن و همچنان میومدن شیاف هم میذاشتن🥲
دکترمم چون جمعه بود دیگه نیومد حتی برای مرخص کردن☹️زنگ زد تلفنی گفت مرخص کنید و کارای ترخیص انجام دادیم اومدیم و خونه تازه شروع دردا بود چون امپولی در کار نیود و فقط شیاف بهم دادن و دراز کشیدن خوب بود ولی بلند شدن کار حضرت فیل بود خیلی دردم میومد🥲امروز که ده روز شد تازه یکم میتونم خودم بلند بشم دردش قابل تحمل تر شد

۸ پاسخ

واقعا درد داره وااااااقعا سزارین زجراوره انقدر دردش برام غیر قابل تحمل بود که میگفتم من دیگه هیچوقت نمیتونم مثل سابق بشم.از انجام کوچک ترین کارهای شخصیمم عااجز بودم

پمپ درد تاثیر نداره؟

وووی چقد سخته زایمان😩

مبارکه قدم کوچولوت
چرا پمپ درد نگرفتی؟

عزیزم دکترت کی بود؟ عدنانی؟

پمپ درد نداشتی؟؟

عزیزم
چقد سخته
هردوزایمان درد داره و عذاب
ایشالا زود خوب‌میشی

دکترت کی بود اینجوری چرا باهات برخورد کرد

سوال های مرتبط

مامان فاطمه و حلما مامان فاطمه و حلما ۱۰ ماهگی
سلام منم زایمان کردم سه شنبه سزارین شدم قسمت همه منتظرا فقط سوند اذیت داشت برام اولش که وصل کرد یه ربع سوزش داشتم رفتم اتاق عمل میترسیدم داشتم میلرزیدم بهم گفتن برو رو تخت بشین نشستم اومدن امپول بی‌حسی رو زدن درد نداشت خیلی مثل امپولای معمولی که میزنیم بود دردش بعد سریع دراز کشیدم سردم بود رومو پر از از پارچه کردن و یه پرده زدن اولش احساس نفس تنگی داشتم نمیتونستم نفس بکشم ولی فقط دوسه دقیقه ی اول که بهم گفتن الان خوب میشی چند بارم آروم عق زدم ولی چیزی بالا نیاوردم پرستار گفت الان خوب میشی که واقعانم بهتر شدم پنج دقیقه نشد که بچه رو نشون دادن واقعا از سرعت عملشون تعجب کردم بهم نشون دادن بچه رو بعد پرستار گفت بهت امپول میزنم کمی بخوابی دیگه چیزی نفهمیدم یه دفعه دیدم دارن انتقال میدن ریکاوری کمی ام اونجا موندم بعد رفتم بخش اولش خوب بودم بی حسی که رفت دردا شروع شد درد داشتم دیگه باید تحمل میکردم چند بارم شیاف زدن بهم بعد گفتن راه برو درد داشت اما قابل تحمل بود راه که رفتم کم کم داشتم بهتر شد دردا دوروز نگه داشتن قانون بیمارستان بود بعد اومدم خونه الانم خوبم درد داشتنی شیاف میزنم خوبم
مامان فداش بشم منه آراد مامان فداش بشم منه آراد ۴ ماهگی
ادامه تجربه زايمان🤍
داخل بخش كه رفتم يه مقدار طول كشيد كه پسرمو لباس تنش كنن و بيارن بعد پرستار اومد منو چك كرد و شياف برام گذاشتن و پوشك گذاشتن برام گفتن تا ١٢ ساعت نميتونم چيزي بخورم و از جام بلند بشم،
بعد از اون بازم به پسرم شير دادم و تا ساعت ٥ بعد ازظهر هنوز شير داشتم ولي بعد از اون خيلي كم شد و پسرم دائم گريه ميكرد و نميدونستيم چشه( فرداش فهميديم كه گرسنه ميمونه) ساعت ١٠ شد كه بهم گفتن بايد بلند شم راه برم و اول يه آب سيب خوردم و بعد يه كم نسكافه بعدش با كمك پرستار بلند شدم، اولش يه مقدار سخت بود پايين اومدن از تخت ولي شياف دردو خيلي كم كرده بود حدود ٥ دقيقه كمك كردن بهم كه راه برم بعد از اون بهم گفتن هر نيم ساعت يه بار سعي كن بلند شي راه بري كه خودت راحت تر باشي، بهم يه شربتي دادن كه براي كار كردن شكم بود، من همون شب براي پسرم ترنجبين و شيرخشت دم كردم در حد ٥ ميل كمتر دادم بهش خورد، همون نصف شبم شكمش شروع كرد به كار كردن و دستشويي كرد، فردا صبحش دكتر اومد بخيه هامو چك كرد و گفت ١٠ روز ديگه بيا بكشمش و كارامونو كردن و ساعت ٢ اينا بود كه مرخص شديم…
اين تجربه من بود با اينكه يه عالمه درد كشيدم قبل از زايمانم ولي واقعا سزارين در حدي نبود كه من نتونم باهاش كنار بيام، برام يه غول بزرگ شده بود ولي اصلا اينطوري نبود، من واقعا راضيم از اينكه سزازين شدم، حتي من فردا عملم بعد از مرخص شدنم شياف گذاشتم و٣ طبقه از پله هاي خونمون اومدم بالا و اصلا اونجوري اذيت نشدم و تا ١٠ روز بعد عملمم هر موقع مهمون ميومد و يا خيلي درد داشتم شياف ميذاشتم و راحت بلند ميشدم،
اميدوارم همه مامانا به سلامت زايمان كنن 😍 و با آرامش ني ني هاشونو بغل بگيرن🫶🏻🤍
مامان پناه مامان پناه ۴ ماهگی
تجربه زایمان ۵

بعدش بردنش و منم بعد بخیه رفتم ریکاوری ماما اومد بالا سرم گفت سعی کن بخوای که منم چون منگ بودم همچنان سریع غش کردم😁🤣
فکر کنم یک ساعت شد که دوباره ماما اومد بالا سرم منم چند دقیقه قبلش بیدار شده بودم باهام حرف زد گفت بچتو بردن پیش خانوادت نیازی به دستگاه هم پیدا نکرد خداروشکر بعدش هم گفت که چیکارا کنم سرمو تکون ندم فقط آروم چپ و راستش کنم و کار با پمپ درد و زمان استفاده یکم حرف زدیم که اسممو خوندن منو بردن بخش دخترمم بعدش آوردن پیشم 🥹
ساعت ۱۱ زایمانم بود که گفتن ۱۲ ساعت بعد یعنی ۱۱ شب باید بلند شم و قبلش کم کم مایعات بخورم
ساعت ۱۱ سوند رو در آوردن کم کم بلند شدم اولش یکم سخت بود درد داشت ولی من بیشتر انگار احساس سنگینی و تنگی نفس داشتم آروم آروم راه رفتم
رفتم سرویس پاهامو شستم و دوباره دراز کشیدم و هی چند وقت که شد بلند میشدم راه میرفتم دیگه عادی شد واسم شکمم همون شب کار کرد و فرداش مرخص شدم رفتم خونه مامانم

به طور کل این تجربه زایمانم بود امیدوارم همه مامانا بچه هاشونو سالم بغل بگیرن این لحظات قشنگ رو تجربه کنن🥹🩵
مامان سلنا مامان سلنا ۶ ماهگی
خاطره زایمان سزارین(۲)
کلا حس خوبی نداشتم همش نفسم قطع میشد عملمم خیلی طولانی شد نمیدونم چون سز دوم بود اینطوری بود یا نه ساعت۱۱منو اوردن ریکاوری باز انقد اونجا هم شلوغ بود یک ساعت هم اونجا موندم اثر بی حسیم کامل رفت و درد داشتم در حالی ک سر سز اول من تا ۶ساعت حس نداشتم و حالم عالی بود دیگ باخواهش برام مسکن زدن و بردنم بخش بعد چند دقیقه اومدن چند نفر بالا سرم و شکممو محکم فشار دادن مررردمو زنده شدم بلند بلند گریه میکردم اونا هم برخورد خوبی نداشتن بااینکه بیمارستان خصوصی بود خیلی عذاب کشیدم مامانمم بادیدن من گریه اش گرفت باز رفتن یک ساعت دیگه اومدن فشار دادن و همچنان درد داشتم همه ترسم راه رفتنه بود اما با وجود دردی ک سر فشار دادن شکمم کشیدم درد این کمتر بود تا صبح سه بار پاشدم راه رفتم و رفتم سرویس حالم با راه رفتن بهتر میشد.خلاصه ک اونشب گذشت و صبح هم پاشدم راه رفتم پشتم با پاشنه پام ب شدت درد گرفته بود و همچنان هم پشتم درد میکنه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم و الان اوکیم روزای اول دردم با شیاف قابل تحمل بود خلاصه این زایمان خیلی سخت بود برام اما گذشت و خداروشکر دخترم الان بغلمه و سالمه و همه این درد کشیدنا فدای یک تار موهاش🥰😊❤️
مامان ماهلین مامان ماهلین ۳ ماهگی
ساعت ۱۰ شب دردم گرفت به ماما گفتم گفت طبیعیه ماه درده اونا تا ساعت ۳ تحمل کردم دیدم رگه های خ نی اومده رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ ثانته (شانس گوهی من بیمارستان تخت نداشتپر بودن همه جا)گفت برو دوساعت دیگه بیا راه برو دیگه برنگشتم خونه تو هم بیمارستان راه رفتم تا ۵ نیم رفتم معاینه کرد همو سه ثانت بود ولی بستریم کردن دیگه درد داشتم انقباض بود میگرفت ول میکرد ولی هرچی بیشترمیگذشت شدتش بیشتر میشد دیگه همو سه ثانت بود که زنگ زدن ماما همراهم اومد البته جایگزین گذاشتن براش چون اونی که باعش قرارداد بسته بودم نیومد ساعتای ۸ نیم ماما همراه اومد ۳ ثانتو تیم بود بلندم کرد ورزشم داد دردام بیشتر شد گفتم آمپول بی دردی میخوام گفت تا ۶ ثانت نشه نمیشه بزنن برات ورزش کن تا باز بشه خلاصه که با زور ماما همراهم ورش کردم هی دراز میکشیدم از درد اون منو بزرو بلند میکرد ورزش میداد بهم خلاصه که درد کشیدمو ورزش کردم تا ۶ ثانت شد یه ده دقیقه ای دراز کشیدم اثر کنه کم کم اثر کرد دیگه ماما گفت پاهات یکم به حس بیاد ورش کنیم داشتم از درد میمردم امپولو که زدم دردام خوب شد انقباض میگرفتم ولی قابل تحمل بود بعد دیگه ورزش کردم تا موقعی که فول شد دهانه رحمم باز نوبت زور زدنا بود که باز ماما کمکم میکرد به حالت نشستن توی دستشویی یا سجده زور بزنم
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
پارت دوم عمل سزارین


وقتی ب هوش اومدم دیدم دو نفر دارن منو ماساژ رحمی میدن چون حس داشتم درد اش فهمیدم درد داشت اما قابل تحمل بود بد اوردن تو بخش چون بیهوشی رفته بود درد داشتم پمپ درد نداشتم نگرفتم چون دکتر گفت خوب نیست دارو میده کنترل میشه که توی سرم ها مسکن بود شیاف زدن اروم شدم ی یک ساعت بد دوباره کم شروع شد که با تکرار کردن پرستار ها من چون ۱۲ ظهر زایمان کردم بچه چون بند ناف دور گردنش بود بردن گذاشتن تو دستکاه چند ساعتی ۱۱ شب بهم گفتن چیزی بخور اول که میایی فقط تشنه ایی ۱۱ شب اومدن گفتن نسکافه بخور کمپوت بد میام سوند در میاریم کمک ات میکنیم که راه بری اومدن بلندم کردن که قبلش شیاف زدم. اما موقع بلند شدن درد داشتم تا توالت رفتم اومدم بیرون لباس مو عوض کردن کمک ام کردن رو تخت نشستم کمک بهیارم عالی بود مهربون دوست داشتنی. شیاف زد برام مامانم بود بچه مامانم نگه میداشت فیلم برام گذاشتن که از بچه چطور مراقبت اولیه انجام بدم بد که صبح شد دکترم اومد چک کرد منو گفت مرخصی که اماده شدم برای خونه