۱۰تا۱۲ساعت بعد عمل چیزی نباید خورد بعدش
با یک ابمیوه شیرین شروع کنید
من کمپوت گلابی و اب اناناس خوردم
ساعت حدود ۱۲ بود منتظر بودم پرستار بیاد بگه راه بریم
من انقدر دردم با پمپ کم شده بود گفتم راحت راه میرم دیگه
اصلا برام مهم نبود
پرستار اومد گفت صبح حرکت میکنیم
گفتم باشه
اقا چشمتون روز بد نبینه😅صبح اومدن مگه میتونم خودم و از رو تخت تکون بدم بدنم خشک شده بود
ب هر زوری بود بلند شدم
خدایی چند قدم اول واقعاااا سخته پرستار گفت راه برو عادی میشه چند قدم رفتم سرم گیج رفت
دوباره درازم دادن گفتن تا دوساعت دیگه باید بلندشی راه بدی
بعد دوساعت خودم اروم اروم بلندشدم تا سرویس رفتم و برگشتم
این دفعه راحتر بود
بعد راه رفتنم پمپ درد و قطع کردن باز دردام شروع شد در حدی ک پام و رو زمین میکشیدم ولی میشد راه رفت🫠
از زمانی ک ارشا ب دنیا اومد تا فردا ظهرش نه ادرار کرد و نه مدفوع خیلی نگران شدیم گفتیم خدای نکرده بچه کلیه اش مشکل داره
بیمارستانم گفت تا کار نکنه مرخص نمیکنیم هم بچه و هم مادر🤦🏼‍♀️
ب من قرص و شربت دادن ولی خب خبری نشد(از قبل مشکل گوارش داشتم

گفتن بچه ببریم پیش متخصص باید چک بشه خدارشکر تو راه شکمش کار کرد😂هیچوقت فک نمیکردم از 💩 یکی انقدر خوشحال بشم✋🏻
خب من همچنان درد داشتم موقع ترخیص بهم دوتا شیاف دادن تا خونه برسم دردم خیلی کمتر شد
درد داره اذیت میشی تا ۳روز اول ولی باز برگردم سزارین انتخاب میکنم🥲
خیلی حرف زدم خستتون کردم ببخشید😘
باز سوالی هست بپرسین

تصویر
۹ پاسخ

عزیزممم مژه هاشو🧿🧿😍 بامزززه🥹

بعد بی حسی که زدن حال عمومیت خوب بود؟

اخی🥹بسلامتی مامان

مبارکه عزیزم هزینه عمل و بیمارستانت چقد شد؟

ایشالا نامدار باشه عزیزم😍مرسی از تجربیاتت😍😍😍

فک نمیکنم تا دوازده ساعت بعد باشه غذا نخوردن مگه میشه اخه چون حداقل ده ساعت از شب قبل عمل هم چیزی نباید خورد

مبار‌ک باشه
دعا کنید واسه ماها😍

عزیزم مرسی از تجربت😂این داستان پوپوی ب موقع🤌🏻

وای چ سخت مبارکع گلم

سوال های مرتبط

مامان Arsha👼🏻🤍 مامان Arsha👼🏻🤍 ۱ ماهگی
کم کم دردام شروع شد تا جایی که قابل تحمل نبود ب پرستار گفتیم ارامبخش زد ولی هیچی هیچی
از قسمت بالا شکمم درد شروع شد تا پایین زیرشکمم جای بخیه
حالا تو این وضعیت پرستار اومد فشارشکمی داری دوتا فشار داد دادم رفت هوا خیلییی درد داشت برای من قابل تحمل نبود(بدن با بدن متفاوته)گفت با رضایت خودت فشار نمیدم بعدا چیزی نگی گفتم نه نمیگم
حالا همه گیر دادن نه بزار فشار بده
گفتم اقا من رو تختم درد دارم بی حسیم داره میره گفتنش برای شما اسونه خب🤦🏼‍♀️
خواهرشوهرم گفت پس درجه پمپ و بیشتر کنیم
از ۴به۶تغییر دادیم
خدا به سازنده پمپ درد خیر بده🥲دردم و خیلییی کم کرد
تا ساعت۱۰شب چند دفعه ب بچه شیر دادم
راحت میگرفت ولی خیلی محکم میگرفت در حدی ک یه سمت کلا داغون و زخم شد 🤦🏼‍♀️

حتما همراه خودتون پوشاک سایز بزرگ ببرین برای من ک خونریزی شدید نداشتم حدود ۲۰تا۲۵تا استفاده شد

۱۰تا۱۲ساعت بعد عمل چیزی نباید خورد بعدش با یک ابمیوه شیرین شروع کنید
من کمپوت گلابی و اب اناناس خوردم

ساعت حدود ۱۲ بود منتظر بودم پرستار بیاد بگه راه بریم
من انقدر دردم با پمپ کم شده بود گفتم راحت راه میرم دیگه
اصلا برام مهم نبود
پرستار اومد گفت صبح حرکت میکنیم
گفتم باشه
اقا چشمتون روز بد نبینه😅صبح اومدن مگه میتونم خودم و از رو تخت تکون بدم بدنم خشک شده بود
ب هر زوری بود بلند شدم
خدایی چند قدم اول واقعاااا سخته پرستار گفت راه برو عادی میشه چند قدم رفتم سرم گیج رفت
دوباره درازم دادن گفتن تا دوساعت دیگه باید بلندشی راه بدی
بعد دوساعت خودم اروم اروم بلندشدم تا سرویس رفتم و برگشتم
این دفعه راحتر بود


پارت اخرم تو تایپیک میزارم خستتون کردم🥲❤️
مامان نیکان

🩵 مامان نیکان 🩵 ۴ ماهگی
حالا دلم میخواست بچه رو بغل کنم نازش کنم ولی نمیتونستم از شدت درد🥲یه دردی بود که آدم نمیتونه بیان کنه🥲
هی درد میکشیدم باز میومدن دوتا شیاف میذاشتن و امپول و سرم.
تا نصفه شب ساعت۲ پرستار اومد گفت باید بلند بشی🥺بدترین قسمت ماجرا🥲قسمت شکم و جای بخیه انگار یک‌تن میشه و‌نمیتونی حرکت بدی
برای منکه اینطوری بود از شدت درد🥲بزور هرجور بود نشستم و کم کم پاهامو دادم پایین و با کلی گریه کردن راه افتادم و ده قدمی راه رفتم الان فکرمیکنم چجوری اون دردو تحمل کردم فقط بخاطر بچم بود🥺باز دراز کشیدم و امپول زدن که دردم کم بشه🥲ولی درد همچنان بود🥲صبح باز بلند شدم و با کلی درد راه رفتم و سوند هم گرفتن و همچنان میومدن شیاف هم میذاشتن🥲
دکترمم چون جمعه بود دیگه نیومد حتی برای مرخص کردن☹️زنگ زد تلفنی گفت مرخص کنید و کارای ترخیص انجام دادیم اومدیم و خونه تازه شروع دردا بود چون امپولی در کار نیود و فقط شیاف بهم دادن و دراز کشیدن خوب بود ولی بلند شدن کار حضرت فیل بود خیلی دردم میومد🥲امروز که ده روز شد تازه یکم میتونم خودم بلند بشم دردش قابل تحمل تر شد
مامان 👶🏻Raian مامان 👶🏻Raian ۳ ماهگی
سلام مامانای گل اومدم از تجربه سزارینی بگم
منی که بچه اولم طبیعی ب دنیا آوردم سر این بخاطر بند نافش مجبوری سز شدم
از اولشم استرس داشتم رفتم اتاق عمل تمام بدنم ویبره میرفت بعد عمل هم کم کم اثرات بی حسی میرفت و دردام شروع می‌شد پمپ دردم داشتم ولی اصلا اثر نداشت برام انگار الکی وصل بود شبش پرستارا سوندمو در آوردن و گفت دیگه باید آروم آروم راه بری واین خیلی سخت بود مامانم پیشم بود خیلی کمکم کرد یک ساعت تمام طول کشید تا سرویس به ب سختی رفتم خیلی درد داشتم ولی واقعا راه رفتن خوبه انگار آدم بهتر می‌شد ب سختی راه میرفتم مامانمم دستمو میگرفت منو راه میبرد روز دوم ترخیص شدم خلاصه بچم هم رفته بود دستگاه روز سوم منو خواستن بیمارستان ب بچم شیر بدم منو با اون همه درد رفتم شبشم اونجا بودم فرداش بچم ترخیص کردن
الانم دیروز بخیه هامو رفتم در آوردم بازم تو نشستن بلند شدم خیلی اذیتم آروم آروم راه میرم خلاصه ک بگم اصلا سزارینو دوست نداشتم چون تجربه هر دو تا رو دارم زایمان طبیعی رو بیشتر دوس داشتم بعد ب دنیا اومدن بچه بدن آدم سبک میشه آدم قبراق سرحال میشه بدن با بدن هم فرق میکنه خیلی راضی آن از سز ولی من اصلا راضی نبودم
مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۱۱

همون شب نصفه شب بچه پیپی کرد مادرم رفت پرستارا صدا کرد گفتن ما فقط جیشو عوض میکنیم برای شستن پیپی خودتون باید عوض کنید 😂مای بیبی و اینام از قبل بهمون داده بود همون اول ک اوردنش ده تا دونه دادن ولی سایز ۲ خلاصه ک مامانم برد شستنی پیپیش مالیده شد ب لباسش 😂دگ اوردیمش از لباسایی ک خودمون اورده بودیم تنش کردیم ولی همون مای بیبی ۲ رو زدیم انداره کل هیکل بچه بود
صبح بعد از اوردن بچه یه چایی عسل برای من اوردن بعدشم یکم اب کمپوت گلابی خوردم و اومدن دستم رو گرفتن و از تخت پایین اومدم و راه رفتم چون ۲۴ ساعت از عمل گذشته بود خیلی سخت نبود ولی به هرحال درد داشت پمپ درد از گردنم اویزون بود فشار میدادم ک دردم قابل تحمل باشه دکترم بازم اومد بالا سرمون پرسید شکمتون کار کرد و گفتیم نه چنتا دارو نوشت و گفت فقط راه برید
خب من بیشتر از ۴۰ ساعت حتی ابم نخورده بودم چجوری باید شکمم کار میکرد ؟ 😐هرکاری بگید کردم دگ اخر دکترم گفت گیلیسرین بخرید انگشتتو بزن توش و بکن تو مقعدت سه تا شیاف و کلی شربت ملین و روغن زیتون و… انقدر راه رفتم ولی شکمم کار نکرد ک نکرد همه مرخص شدن من موندم تک و تنها بعدش مریضای جدید اومدن تختای کناریم
من گفتم تا غذا نخورم نمیشه واقعا اخرسر یواشکی کمپوت انجیر و گلابی رو باز کردم میوه هاشو خوردم و بالاخرهههه ۱۱شب شکمم کار کرد و کارای نرخیصمو انجام دادن و نصف شب مرخص شدم
مامان مهوا🐥 مامان مهوا🐥 ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین ۴:
خب از ریکاوری بیرون بردنم ک ببرنم سمت بخش اینجا خیلی حس قشنگیه چون خانواده هم منتظر وایسادن و بچرو هم میارن رفتیم داخل اتاق و دوباره از تختی ک برده بودنم میخاستن انتقال بدن ب تخت اتاق اینجام درد داشت اما چون هنوز بیحسی کامل نرفته بود دردش وحشتناک نبود
داخل اتاق ک میری لباساتو عوض میکنن زیر انداز میندازن و شیاف میزارن واست
من ساعت ۷ و نیم عمل کردم و گفتن از ساعت ۳ شروع کنم اب کمپوت و کمپوت بخورم و بعد بلند بشم و راه برم ساعت ۳ و ربع پرستار اومد ک کمک کنه بلند بشم و راه برم
وحشتناک ترین قسمت سزارین اینجاست
درد خیلیییییی شدیدی میگیره با هر ذره تکونی ک مسخوری و میخای بلند بشی خلاصه با هر دردی ک بود ب کمک پرستار و همسرم بلند شدم و در حد چند قدم راه رفتم ک حالم بد شد و برگشتم ب تخت
پرستار برام شیاف گذاشت و چند دقیقه نشد ک حس دستشویی گرفتم و باز صدا زدم پرستارو و کمکم کرد رفتم سرویس وای ک روی توالت فرنگی نشستنم مثل جون کندن بود و خیلی دردناک
من اشتباه خیلی بزرگی ک کردم فقط یکبار دیگه بلند شدم و راه رفتم بخاطر دردی ک داشت و ترسی ک من داشتم دیگه بلند نشدم اما شما این اشتباهو نکنین
از ساعت ۸ شب دیگه بلند نشدم فردا صبحش پرستار اومد و فهمید ک بلند نشدم گفت ک از اولین بارم بیشتر سختت میشه و همینطور بود چون انقدر درد و سوزش داشت و من خیلی گریه کردم
مامان جوجه طلایی🐣🩵 مامان جوجه طلایی🐣🩵 ۱ ماهگی
سلام اومدم پارت دوم تجربه زایمانم رو بگم تو تاپیکام برید پایین پارت اول رو میبینید
خلاصه اومدن گفتن باید پاشم راه برم .چون بی حسی نداشتم و پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم و راحت میتونستم پا و کردمو تکون بدم ولی بخاطر ترس از بخیه ها سختم بود بلند شدن .به هر ضرب و زوری بود پاشدم و چند دقیقه کنار تخت نشستم تا سرگیجه نگیرم .بلند شدم چند قدم که رفتم با وجود دوتا پد بزرگ دیدم خون از دوتا پام جاری شد تا زمین کف اتاق کلی خون شد و سعی کردم اصلا جلوی اومدن خون رو نگیرم خودمو رها کردم .بنده خدا بهیار بیمارستان کمکم کرد تا دسشویی اتاق رفتم همه جامو شست و شرت و پدهاروعوض کرد برام اتاقو تمیز کرد چقدر خجالت کشیدم اون لحظه خدا میدونه
چند دیقه موندم دسشویی تا حجم زیاد خون دفع بشه و بعد. راه افتادم داخل همون اتاق چند دقیقه راه رفتم و سعی کردم خیلی خم راه نرم و بدنمو صاف نگه دارم .بعدم گفتن کافیه و برگشتم تو جام.دیگه ترسم ریخته بود و خودم هر نیم سافت بلند میشدم راه میرفتم تو راهرو و آب فراوون و نسکافه میخوردم تا مواد بیهوشی و بی حسی از بدنم زود دفع بشه
گفتن میتونم کمپوت گلابی بخورم و چشمتون روز بد نبینه دلپیچه شدید گرفتم و گلاب به روتون هی تو راه دسشویی بودم ولی خوب راه انداخت روده هامو توصیه میکنم واسه بعد عمل کمپوت گلابی بخورین
....
مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۴ ماهگی
مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 ۴ ماهگی
#پارت سه…

دکترم برام پمپ درد گرفته بود بچه هامو با خودم بردن بیرون از اتاق خیلی خوشحال بودم. که اول از همه همسرم اومد خودشو به من رسوند بعد رفت سراغ دخترامون🩷🌸🫂
لحظه به لحظه خدارو شکر میکردم بردنم توی اتاق پمپ درد هم گذاشتن دکترمم از قبل شیاف و… گفته بود بگیرم بعد دکترم اومد کنترلم کردو خیلی با مهربونی زیاد بخیه هامو چک کرد و رفت واقعا از دکترم خیلی راضی بودم و از بیمارستانم خیلی راضی بودم…
بعد پرستار اومد بچه هامو شیر داد خدارو شکر شیر داشتمو بچه هام کاملا سیر میشدن…🫀
به هیچ عنوان زیر سرم هیچی نذاشتم سرمو هم تکون نمیدادم بعد ۸ ساعت اومدن گفتن باید راه برم شکمم خیلی بزرگ بودو برام سخت بود با نسکافه شروع کردم بعد هم کمپوت برام گذاشتن روی میز که راه میرم ضعف نکنم همسرم کمکم کرد بلند شدم شکمم سنگین بود با دست نکهمیداشتم و راه میرفتم خیلی سرم گیج میرفت خیلی ضعف داشتم ولی تند تند چیزای شیرین میخوردم که ضعف نکنم واقعا یه توصیه برای کسایی که میخوان زایمان کنن سزارین سعی کنید راه زیاد برید کمپوت گلابی بخورید نسکافه زیاد بخورین سرتونو هم زیاد تکون ندین…بعد که بلند شدم رفتم داخل حمام اتاقم شستنم و تونستم شرت و پوسک بزارم بچه هامو با عشق بغل گرفتم هنوزم باورم نمیشد ولی خیلی خوشحال بودم خیلی نمیتونم نمیدونم چجوری توصیفش کنم براتون…
مامان همتا مامان همتا ۳ ماهگی
تجربه سزارین (۵)
بعد مامانم و شوهرم خداحافظی کردن و رفتن مادرشوهرم موند پیشم که گفتن از ۱۱ امشب تا ۱۱ فردا باید هیچی نخوری سرم و همه چی رو وصل کردن و منم هیچ درد حس نمیکردم .ساعتای ۲و۳ صبح یه دردی مثل درد پریودی داشتم و قابل تحمل بود منم هر ۱۰ دقیقه پمپ درد رو فشار میدادم ‌ دیگه کم کم داشت دردم بیشتر می‌شد که گفتن اگر پاهاتو میتونی دولا کنی میایم برات شیاف میزاریم که پاهامو قشنگ جمع میکردم که اومدن شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود مثل درد پریودی بود دیگه ساعت ۱۱ ظهر شد که گفتن چیزی میتونی بخوری چیزی خوردم و گفتن باید بلند بشی یکم راه بری .پرستارا اومدن کمکم کردن و من از تخت بلند شدم یکم سخت بود برام همش میترسیدم بخیه هام پاره بشه یا کاری بشم کمر خم راه میرفتم و یکم که راه رفتم گفتن برو دراز بکش دراز کشیدم و چیزی میخوردم دیگه هی سعی می‌کردم پاشم و زیاد راه برم تا سرپا بشم دردم قابل تحمل بود بیشتر از بخیه هام ترس داشتم دستشویی هم رفتم برا بار اول یه ذره سخت بود دیگه ۲ شب بیمارستان بودیم ظهر دکتر اومد گفت مرخصین .و اونجا هی میپرسیدن شکمتون کار کرده یا نه که من کار نکرده بود که یه شربت بهم دادن که همون روز شکمم کار کرد و ظهر مرخص شدیم اومدیم خونه و من رفتم دوش گرفتم و بخیه رو دیدم یکم برام سخت بود دیدنش همش میترسیدم که رفتم حموم و با شامپو بچه شستم و اومدن دراز کشیدم .
امیدوارم به دردتون خورده باشه تجربه زایمانم ❤️❤️
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.