بعد ساعت پنج پرستار اومد‌گفت باید بلند بشی راه بری و بری دستشویی سوند رو کشید که اونم یه لحظه سوزش داشت بعد با کمک مامانم بلندم کردن فقط اون لحظه ای که میشینی و میخوای صاف بشی یکم احساس کشیدگی و درد داره بخیه که وقتی شروع به راه رفتن کنی از سه قدم به بعد راحت میشی دردش قابل تحمله منو بلند کرد برد دستشویی پرستار شکمم همون موقع کار کرد و یه خون و لخته خون های خیلییییی زیاد ازم رفت بعد نوار گذاشت و شورتکس تنم کرد از دفعه بعد خودم رفتم فقط همراهم میومد که شورتم رو پاهام کنه چون نمیتونستم خم بشم هروقت درد داشتم پمپ دردم رو فشار میدادم و خودم میرفتم تو دستشویی شیاف میزاشتم خریده بودم با خودم برده بودم درست ترین کاری بود که کردم بعد خودم پمپ رو مینداختم گردنم سرم ام دستم راه میرفتم تو راهرو میرفتم به اتاق بقلیا سر میزدم😂😂
شب هم گذشت و صبح دکترم اومد نسخه دارویی داد و نامه ترخیص نوشت و ساعت ۱۲ ظهر مرخص شدم

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۲ ماهگی
پارت چهارم

بردنم اتاق خودم همسرم فورا اومد پیشم تا دیدمش اشکام پر شد و بوسم کرد دلداریم داد
ساعتای ۶-۷ اینا بود همه خانواده اومدن دیدنم اول بابام گریه کرد بعد مامانم و داداشم و خواهرشوهرم پشت سرش گریه کردن
خلاصه گذشت و شب شد بیحسی من رفت دردا شروع شد اما قابل کنترل و تحمل بود
من دیگه از بعد از عمل که شیاف زدن پرخواست شیاف نکردم ۱۲ ساعت پمپ دردم نداشتم
اما قبل از اینکه بیان از جام بلندم کنن و مجبورم کنن راه برم باید شیاف درخواست میکردم
قبل از بلند کردنم یه مخدر زد و درجا بلندم کرد، نذاشت اثر کنه
۵ صبح تو بیمارستان یه جیغی زدم که خدا میدونه
اصلا آدمی نیستم که برای درد جیغ بزنم اونطوری
….دردشو یادم نمیره تا آخر عمر…
(یادتون باشه حتی دردم نداشتین هر۴ ساعت تا قبل از بلند کردنتون درخواست شیاف بدین)
به زور با سُر دادن پا خودمو رسوندم دستشویی که تو دو قدمی بود
بردنم دستشویی نوارمو عوض کردن برام
گذاشتن دستشویی کنم که حال بلند شدن نداشتم بعد خوابوندنم شیاف برام گذاشتن
صبح که شد مدام باید راه میرفتم چایی عسل میخوردم و انجیر خیس خورده
شکمم که کار کرد اجازه مرخصی دادن و پزشکم ساعت دو اومد ویزیت کرد و جمع کردیم اومدیم خونه
اینم خاطره زایمان سزارین من
مامان فندق💙 مامان فندق💙 ۵ ماهگی
پارت چهارم تجربه زایمان و پایان

دیگه بعد ریکاوری آوردند بخش و همچنان باید ناشتا می‌بودم از زیر هیتر درومدم باز لرزیدنم شروع شد ولی خیلی کمتر بود. اینجا یکبار شکمم رو فشار دادن
توی ریکاوری دوبار بچه رو گذاشتن روی سینه ام که شیر بخوره و بقیه مدت پیش پرستارا بود برای چکاپ اولیه و یه بار دیگه هم قبل خروج از ریکاوری شکمم رو فشار داد که یکم درد و فشار حس میکردم
بعد منو بردن اتاقم، دوتا پرستار اومدن تمیزم کردن، لباسامو عوض کردن و شیاف و پد گذاشتن و من همچنان نمی‌تونستم پاهامو تکوم بدم
بچه هم آوردنش و یه پرستار اومد به همراهم یاد داد که
چجوری بزارتش روی سینه برای شیر
خلاصه دیگه زمان خوردن هم که رسید چای عسل و کاچی و سوپ برام آوردن، یه ساعت بعدشم اومدن واسه بلند کردنم و سوند رو درآوردن که یهو کشید و همون لحظه بود فقط دردش
منم پمپ درد گرفته بودم و چندتا زدم قبل اینکه بیان و تخت رو یکم یکم بالا آورده بودم که حالت نیمه نشسته بشم کمتر اذیت شم
خلاصه که درد داشتم که وقتی بلندم کرد دید اذیتم یه شیاف همونجا گذاشت بعد شروع کمکم کرد راه برم که یه مسیر کوتاه هم رفتم، دو بار اول خیلی سخت بود ولی به خاطر تخت که تنظیم میشد خیلی راحت بودم

۲۴ ساعتم نگهم داشتم و سر میزدن و یکم خون هم گرفتن
صبحشم چندتا دکتر خودم و بچه رو ویزیت کردن و مرخص شدم
مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 مامان 👼🏻دوقلوهای معجزه🩷 ۱ ماهگی
#پارت سه…

دکترم برام پمپ درد گرفته بود بچه هامو با خودم بردن بیرون از اتاق خیلی خوشحال بودم. که اول از همه همسرم اومد خودشو به من رسوند بعد رفت سراغ دخترامون🩷🌸🫂
لحظه به لحظه خدارو شکر میکردم بردنم توی اتاق پمپ درد هم گذاشتن دکترمم از قبل شیاف و… گفته بود بگیرم بعد دکترم اومد کنترلم کردو خیلی با مهربونی زیاد بخیه هامو چک کرد و رفت واقعا از دکترم خیلی راضی بودم و از بیمارستانم خیلی راضی بودم…
بعد پرستار اومد بچه هامو شیر داد خدارو شکر شیر داشتمو بچه هام کاملا سیر میشدن…🫀
به هیچ عنوان زیر سرم هیچی نذاشتم سرمو هم تکون نمیدادم بعد ۸ ساعت اومدن گفتن باید راه برم شکمم خیلی بزرگ بودو برام سخت بود با نسکافه شروع کردم بعد هم کمپوت برام گذاشتن روی میز که راه میرم ضعف نکنم همسرم کمکم کرد بلند شدم شکمم سنگین بود با دست نکهمیداشتم و راه میرفتم خیلی سرم گیج میرفت خیلی ضعف داشتم ولی تند تند چیزای شیرین میخوردم که ضعف نکنم واقعا یه توصیه برای کسایی که میخوان زایمان کنن سزارین سعی کنید راه زیاد برید کمپوت گلابی بخورید نسکافه زیاد بخورین سرتونو هم زیاد تکون ندین…بعد که بلند شدم رفتم داخل حمام اتاقم شستنم و تونستم شرت و پوسک بزارم بچه هامو با عشق بغل گرفتم هنوزم باورم نمیشد ولی خیلی خوشحال بودم خیلی نمیتونم نمیدونم چجوری توصیفش کنم براتون…
مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 ۲ ماهگی
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان دلانا🦋 مامان دلانا🦋 ۳ ماهگی
دکترش گفت لازم نیست بیاید منم مایعات خوردن شروع کردم مامانم تمیزم کرد اومدن سوند کشیدن سوزش کمی داشت گفتن باید راه بری شکم بندهم ببند راحت ترراه میری شیاف گذاشتم نوار گذاشتم ‌با کمک جاریم مامانم ازتخت تا بیام پایین یسال شد برام انقدررررررر که درد داشتم نفس نمیتونستم بکشم اصلا یادش میافتم به غلط کردن میافتم نیم سانت نیم سانت میرفتم میخواستم گریه کنم نمیتونستم از درد نصفه نصفه نفس میکشیدم بااون حالم رفتم سمت ان ای سیو پیش بچم نزاشتن ببینمش برگشتم تا۱۰شب هر یک ساعت راه میرفتم ولی دستشویی نمیرفتم دکتر اوکد گفت سوند کشیدیم دستشویی‌نرفتی منم حس دستشویی نداشتم ک گفت باید بری وگرنه سوند وصل میکنیم دوباره رفتم دستشویی انگار درحال ترکیدن بودم فقط حس نمیکردم لخته لخته خون ازم میرفت یه لحظه فکرکردم بخیم باز شده 🤦🏻‍♀️ همینطور تا فردا هریک ساعت مایعات مختلف میخوردم دراز میکشیدم راه میرفتم بعد راه رفتن زیاد دردم کم میشد واقعا ولی همش دردم طوری بود انگار دل رودم داره میریزه بیرون من چون بچم بستری بود سه روز توی همون حالت بودم اومدم‌دوش گرفتم رفتم بیمارستان بخش مادران کسی روهم راه نمیدادن من بودم با اون بخیه ها که هربار صدام میکردن تا بلندبشم انقد گریم درمیومد انگار همون لحظه سری رفته شیافم میزاشتم یکساعت فایده داشت اونم کم میشد دردام
من استانه تحمل دردم خیلی پایین بچمم ک بستری بود خیلی درد کشیدم طوری ک‌گفتم کاش طبیعی اورده بودم یروز بود تموم من این همه عداب کشیدم بخیه هامم دیر کشیدن خیلی درد داشتم قشنگ جوش نخورده بودن بعد ۴روز دخترم مرخص کردن با درد برگشتیم‌خونه🫠🩷🦋🎀
امیدوارم همه زایمان کم دردی تجربه بکنن بچه هاشونم مستقیم بیارن‌خونه❤️
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان #سزارین۴
حس پاهام داشت بر میگشت ، درد هم داشتم که اولاش قابل تحمل بود ولی کم کم زیاد و زیادتر میشد ، یه پرستار آقا کنارم بود خیلی خوش اخلاق بود اومد و پمپ درد رو بهم وصل کرد که پمپ درد خیلی خیلی تاثیر داشت ، بهترین کار همین بود که پمپ درد گرفتم
بعدش هم بردنم توی بخش که مامانم اونجا بود خیلی دلگرمی بود برام ، دخترمم که دیدم کل دردام یادم رفت ❤️ نمیگم درد نداره سزارین هم درد داره و کلا زایمان سخته چه طبیعی چه سزارین هردو سخته
فشاری که به شکمم وارد کرد پرستار برای خونریزی چون پاهام و دلم حس داشت خیلی خیلی دردم گرفت و اذیت شدم و جیغ میزدم خیلییی درد داشت دستش رو محکم گرفته بودم اما خب بندع خدا مجبور بود فشار بده بخاطر خودم که بهتر بشم ، یبار یع پرستار دیگه اومد که اون خیلی بداخلاق بود اونم یبار فشار داد و رفت خلاصه این فشار بعد زایمان سزارین ادم مرگ رو به چشم میبینه خیلی وحشتناکه
😐❤️ سرم هایی که میزنن بهت هم خیلی خواب آوره و کلا آدم گیجه گیجه که باعث میشه باز دردت یادت بره
مامان 🌸💕Ali🌸💕 مامان 🌸💕Ali🌸💕 روزهای ابتدایی تولد
🌸تجربه سزارین پارت پنجم🌸
همون موقع به خانم پرستار گفتم و اومدن دوتا شیاف هم برام گذاشت تا ساعت چهار اینا که وقت ملاقات تموم میشد با خانواده ام سرگرم بودم در اون حین بیحسی ام کامل رفت وقتی همه رفتن دردم شروع شد اما اونقدر که میگفتن و شنیدم بودم زیاد نبود واسه من مثل درد پریودی بود اما من پریودی های دردناکی هم داشتم خلاصه درد غیر قابل تحملی نبود با شیاف و سرمای که بهم وصل میکردن من اوکی بودم.خب شاید ساعت ده شب و باید یک چیزی میخوردم و از تخت میومدم پایین که قسمت سخت سزارین از نظر من فقط اون لحظه ای بود که خوابیده بودم و باید مینشتم لبه تخت این خیلی واسم سخت بود خلاصه با کمک همراهمیم بلند شدم نشستم لبه تخت یکم بابونه و نبات خوردم پرستار اومد سوند رو خارج کن اصلا درد نداشت سوزش هم نداشت من چون از وقتی از اتاق عمل اومده بودم تکون نخورده بودم و کلا به پشت دراز کشیده بودم موقعی که تکون خوردم و نشستم خون ریزی کردم همین باعث شد شکمم رو فشار بدن چون به دکترم سپرده بودم تو بیحسی انجام بدن که همین کار رو هم کرده بودن اینو یادم رفت بگم موقعی که میخواستم برم پخش از ریکاوری اونجا هم شکمم رو فشار دادن درد نداشت موقعی هم وارد پخش شدم فشار دادن چون هنوز بیحسی داشتم اونم قابل تحمل بود خب داشتم میگفتم چون خون اومد ازم پرستار چند بار شکمم رو فشار دادم خب واقعا دردناک بود اما چند ثانیه فقط دردش میشد
مامان فداش بشم منه آراد مامان فداش بشم منه آراد ۴ ماهگی
ادامه تجربه زايمان🤍
داخل بخش كه رفتم يه مقدار طول كشيد كه پسرمو لباس تنش كنن و بيارن بعد پرستار اومد منو چك كرد و شياف برام گذاشتن و پوشك گذاشتن برام گفتن تا ١٢ ساعت نميتونم چيزي بخورم و از جام بلند بشم،
بعد از اون بازم به پسرم شير دادم و تا ساعت ٥ بعد ازظهر هنوز شير داشتم ولي بعد از اون خيلي كم شد و پسرم دائم گريه ميكرد و نميدونستيم چشه( فرداش فهميديم كه گرسنه ميمونه) ساعت ١٠ شد كه بهم گفتن بايد بلند شم راه برم و اول يه آب سيب خوردم و بعد يه كم نسكافه بعدش با كمك پرستار بلند شدم، اولش يه مقدار سخت بود پايين اومدن از تخت ولي شياف دردو خيلي كم كرده بود حدود ٥ دقيقه كمك كردن بهم كه راه برم بعد از اون بهم گفتن هر نيم ساعت يه بار سعي كن بلند شي راه بري كه خودت راحت تر باشي، بهم يه شربتي دادن كه براي كار كردن شكم بود، من همون شب براي پسرم ترنجبين و شيرخشت دم كردم در حد ٥ ميل كمتر دادم بهش خورد، همون نصف شبم شكمش شروع كرد به كار كردن و دستشويي كرد، فردا صبحش دكتر اومد بخيه هامو چك كرد و گفت ١٠ روز ديگه بيا بكشمش و كارامونو كردن و ساعت ٢ اينا بود كه مرخص شديم…
اين تجربه من بود با اينكه يه عالمه درد كشيدم قبل از زايمانم ولي واقعا سزارين در حدي نبود كه من نتونم باهاش كنار بيام، برام يه غول بزرگ شده بود ولي اصلا اينطوري نبود، من واقعا راضيم از اينكه سزازين شدم، حتي من فردا عملم بعد از مرخص شدنم شياف گذاشتم و٣ طبقه از پله هاي خونمون اومدم بالا و اصلا اونجوري اذيت نشدم و تا ١٠ روز بعد عملمم هر موقع مهمون ميومد و يا خيلي درد داشتم شياف ميذاشتم و راحت بلند ميشدم،
اميدوارم همه مامانا به سلامت زايمان كنن 😍 و با آرامش ني ني هاشونو بغل بگيرن🫶🏻🤍
مامان الوين 👶🏼 👣🧡 مامان الوين 👶🏼 👣🧡 ۶ ماهگی
مامانا تجربه ي زايمانم (سزارين ) كه نوشتم بهم گفتيد از درد بعدشم براتون بيام بگم.
تاچند ساعت كه اثر بيحسي هست و درد و حس نميكني من وقتي كه تو اتاق عمل بودم به دكترم گفتم زمان بيحسي شكممو فشار بديد بعدش ديگه فشار نديد ، دكترم گفت ما تو بيحسي قشنگ شكمتو فشار ميديم ولي بعدشم كه رفتي تو بخش بايد بيان برات ١/٢ بار فشار بدن چون خون لخته بشه داخل شكم خطرناكه.
وقتي اومدم تو بخش برام شياف زدن پمپ دردم كه داشتم دردش قابل تحمل بود پرستارا ١/٢ بار اومدن شكممو فشار دادن ولي نه اونجوري كه فكر كني يه كوچولو كه قابل تحمل بود .
بهم گفتن تا زماني كه خوب بيحسيت نرفته اصلا تكون نخور حتي سرتم تكون نده با چشمات اينور اونور و ببين . بعد ٦ساعت هم گفت ميتوني مايعات بخوري
تا ميتونيد نسكافه ومايعات زياد بخوريد .
بعد ٨/٩ ساعت هم گفتن بلند شم راه برم من از خدام بود كه هرچي زودتر بلند بشم چون احساس ميكردم كمرم داره خشك ميشه اينقدر كه تكون نخوردم. از اولين درد راه رفتن بخوام بگم من قبلش شياف زدم پمپ دردم كه داشتم
وقتي از رو تخت بلند شدم يه كوچولو سخت بود ولي قابل تحمل بود . بعد اونم هر دفعه كه بلند ميشدمو راه ميرفتم بهتر ميشد
كلا هرچي سعي كنيد بيشتر راه بريد زودتر خوب ميشيد .
ايشالا همتون زايمان خوبي داشته باشيد و نينيتونو به سلامتي بغل بگيريد ❤️
مامان محمدجواد ومیراث مامان محمدجواد ومیراث ۱۰ ماهگی
پارت دوم
اتاق عمل نیم ساعتی طول کشید ، من چندثانیه حالت تهوع گرفتم فقط که سرم رو به پهلو کج کردن خوب شدم ، بعد از اتمام هم بچه رو اوردن دیدم و سریع من رو بردن ریکاوری و بچه رو بردن بخش نوزادان ، اون روز شلوغ بود و من تا سه ساعت توی ریکاوری موندم بعد از دو ساعت تونستم حرکت بدم کمی پاهامو ، یکمی سردم سد که بهشون گفتم و برام بخاری اوردن و خوب سد ، همونحا درخواست پمپ درد کردم ، دکترم بعد از یک ساعت اومد و معذرت خواهی کرد که میدونم درد داره اما به نغع خودته و رحممو فشار داد ابنجا واقعادرد داشت و حیغ کشیدم بعد از سه ساعت آوردن منو بردن بخش تو اتاقم و بچه رو هم بعد از نیم ساعت آوردن دردام داشت سروع میسد اما پرستارا زود زود سروم میزدن و شیاف میذاشتم و قابل تحمل بود سختیش این بود که نباید سروگردنمو تکون میدادم و نباید خرف میزدم تا ساعت هشت شب ، شب که شد دکتر گفت با نسکافه و چای شروع کنم و کاچی و سوپ هم خوردم و بهم کفتن باید راه برم فقط چند قدم اولش سخت بود و بعدش برام راحت شد
مامان فراز مامان فراز ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۷

به هزار بدبختی بلند شدم و نگم از راه رفتن بعدش
یعنی من مرگو جلوی چشمم دیدم از بسسس ک درد داشتم
فاصله ی من تا سرویس بهداشتی حدودا دو متر بود و این دو متر یکساعت طول کشید ک من رفتم
وقتی راه میرفتم سمت راست بخیه هام احساس سوزش شددددید میکردم انگاری ک چندتا ذغال داغ گذاشتن اون قسمت
خلاصه که بعد یکساعت اومدم دراز کشیدم
و بگم که شکمم کار نداد و الکی رفتم دستشویی و همش توهم بود و اصلا دستشویی نداشتم🤦🏻‍♀️
خلاصه که شب شد و تخت بغلی من حدودا بعد از ۱۴-۱۵ ساعت بلند شد ک راه بره و اصلاااا دردی ک من کشیدمو اون نکشید و خیلی راحت رفت دستشویی تازه وزن اون ۱۱۰ کیلو بود و من ۸۰ کیلو
و اونجا فهمیدم هرچی دیر تر راه بری دردت کمتره
اون شب گذشت و فرداش من بلند شدم برم دستشویی و اصلااا درد دیشبشو نداشتم و خیلی دردم اروم شده بود جوری ک بدون کمک کسی چندبار پاشدم راه رفتم
اما پرستار اومد و گفت باید پانسمانتو عوض کنم😭😭
حسابی با بتادین و پنبه روی بخیه هارو کشید و بعدشم محکم با گاز استریل تمیز کرد اونجا دردشو تحمل کردم گفتم اشکال نداره حداقل عفونت نمیکنه
اما نگم از بعدش که اومدم راه برم دوباره همون درد دیشب اومد سراغم و حسابی درد کشیدم
مامان فراز مامان فراز ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۶

دیگه گذشت و اومدن ملاقاتم و رفتن حدودا ۵ ساعت از عملم گذشته بود و کم کم بیحسیم داشت میرفت و دردام شروع میشد
من یک اشتباهی کردم این بود که پمپ درد نگرفتم و نمیدونستم ک باید هماهنگ کنی و خودت بگی وقتی اومدم بخش گفتم پمپ درد بذارین گفتن باید تو اتاق عمل میذاشتن الان دیگه نمیذارن برات
و پرستار اومد برام شیاف گذاشت
شیافه خوب بود و یکم اروم شدم اماااا من مشکلی ک با شیاف دارم اینه ک وقتی میذارم چند دقیقه بعدش دستشوییم میگیره و باید سریع خودمو تخلیه کنم
به پرستار گفتم من دستشویی دارم گفت باید بری دستشویی و با سوند نمیشه باید سوندتو بکشم
منم ترسیدم از دردش گفتم ن نمیخاد چندساعت دیگه تحمل میکنم که یهم دیدم سوندمو کشید😐😐
وقتیم ک سوند رو میکشن مثل اینکه تا نیم ساعت بعدش باید بری دستشویی
و منی ک تازه اون موقع ۶ ساعت بود از اتاق عمل اومده بودم و حس پاهام تااازه برگشته بود برام عذاااب بود راه رفتن اما مجبور بودم که برم چون از جیش هم داشتم میترکیدم🤦🏻‍♀️