تجربه زایمان سزارین بینارستان مفرح تهران
از بیمارستان و پرسنل و تمیزی بیمارستان هرچیییی بگم کم گفتم انقد ک عاااالی بود همه چی واقعا
تنها نارضایتی من از خانومی بود ک بخش ریکاوری بود یکم تند بود اخلاقش
سزارین برای من تجربه بدی نبود اولش ک بی حس میکنن یه حس حالت تهوع شدید و سردرد داشتم ک چشامو بستم اوکی شدم بعدش اینکه بچه رو برمیدارن و اینا دردی حس نکردم اما کارایی ک میکردنو حس میکردم تکون میخوردم ماساژ شکمی بار اول بی حس بودم بار دوم سوم هم خیلی کم بود قابل تحمل بود سه دفعه فشار دادن همین ولی اما از بلند شدن اولش ک البته من پمپ درد نگرفته بودم شاید اگ میگرفتم درد نمیفهمیدم سری اول راه رفتن واقعا دردناک بود اما بعدش کم کم اوکی میشید
در نتیجه برگردم عقب دوباره سزارین انتخابمه
سوند وصل کردن هم اصلا درد نداشت
پیشنهاد میکنم حتماا با خودتون شربت ملین و شیاف دیکلوفناک بردارین اینجا شیاف میخوای میدن اما شربت ندارن

۳ پاسخ

منم برای زایمان طبیعی مفرح رفتم خیلی خوب بود راضی بودم

چند ساعتی شیاف گذاشتین؟ دکترم گف همون ۸ ساعتی یبار ک بیمارستان میده بزار تند تند بزاری خونریزی رو زیاد میکنه !

به سلامتی عزیزم مبارک باشه. منم میخام برم مفرح

سوال های مرتبط

مامان هیلدا مامان هیلدا ۳ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مامان 🌿ماهور🌿 مامان 🌿ماهور🌿 ۳ ماهگی
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۳ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان سید کوچولو🩵 مامان سید کوچولو🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۷


چشامو بسته بودم ک خانومه گفت خوابیدی؟ چشامو باز کردم دیدم نینیم رو اوردن 🥹لای یه پتو صورتی پیچیده بودنش اندازه یه نوخود بود 😭خدایا بهترین حس دنیا بود فقط صورتش مشخص بود حتی موهاشو ندیدم ماسک اکسیژن رو دهنم بود و فقط گونم بیرون بود صورتش رو چسبوندم ب گونم 🥹😭خیلی حس خوبی بود صورتش داااغ بود لباش غنچه بود گفتم خدای من تو چقد کوچولویی مامان 🥹پرستاره گفت همشونم فک میکنن قراره یل بزان 😂و نینی رو بردن و پنج دقیقه بعدش گذاشتن رو یه تخت دیگه و بردن ریکاوری کل تایمی ک تو ریکاوری بودم بیدار بودم و همه خواب بودن یه مانیتور بود رو ب روم شوهرمو میدیدم ک از جلوی در تکون نمبخورد و خیلی نگران بود 🥹یه ماما اومد ماساژ رحمی داد بیحس بودم و هیچی نفهمیدم هر پنج الی ده دقیقه میومد ماساژ میداد همه درد داشتن ولی من درد نداشتم با اینک پمپ درد نداشتم هنوز خلاصه ک من سه چهار ساعتتو ریکاوری بودم و خودم خواستم ک دیر برم بخش چون قبلش میدونستم ک نباید حرف بزنم و سرمو تکون بدم گفتم بهترین فرصته ک حداقل یکی دوساعت اول کسیو نبینم ک بتونم رعایت کنم
مامان رادمهر مامان رادمهر ۱ ماهگی
مامان سیلوانا مامان سیلوانا روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم

درد سزارین برای من بخیه هاش نبود متاسفانه من مشکل نفخ داشتم اونم وحشتناک ک ناله میکردم و اونقدر ترس یبوست شدن داشتم ک ملین و خوراکی گرم زیاد خوردم نتیجه ش شد اسهال فوق العاده شدید توی روز ترخیصم جوری ک اب هم میخوردم میرفتم مستقیم دست شویی حالا شما فکر کن ۱۱ بار از توی تخت پاشی بری دست شویی اونم کسی ک دو روزه سزارین کرده چقدر سخته
💕 بخیه ها در کل درد ندارن و جالبه ک اون ناحیه تا الان برای من سر و بی حس مونده
اما شما هر فعالیتی ک میخواید بکنید اون بخیه ها ی سلام بهت میکنن یه فعالیت مهمی مثل شیر دادن ک باید کمی خم بشی پس اگر نیرو کمکی ندارید ک بتونه شب کنارتون بمونه سزارین براتون واقعا سخت میشه
💕 ی دردی ک من جون تجربه شو نداشتم و با نفخم اشتباه میگرفتم و باعث شد شبی ک تو بیمارستان بودم الکی درد بکشم و فک کنم نفخه ، درد و انقباض ناشی از جمع شدن رحم بود من ب پرستار میگفتم دلم پیچ میده اما بعدش فهمیدم ک با ی شیاف قابل کنترل و اون رحمه ک داره جمع میشه و جند احظه میگیره و ول میکنه خدا رو شکر از دیروز کمتر شده این درد
شما چ حقیقتی از زایمان. رو خودتون تجربه کردید ؟