۵ پاسخ

عزیزم چند روز گذشت بخیه تو کشیدی من فردا ۱۰زوز میگذره میخام سه شنبه یعنی پس فردا بکشم ولی سزارین دومم هست اصلا درد نداشتم از اول فقط یکم سنگینی احساس میکردم میترسم عفونت نکرده باشه یا جوش نخورده باشه اخه درد بخیه نداشتم

دکترت کی بود عزیزم؟

عزیزم ینی بخاطر مصرف قرص انقد ماساژ دادن؟
من میخام بگم اگ بشه تو همون حالت سری برام انجام بدن

چند روز قبل سزارین اسپرین رو قطع کردی

هزینه بیمارستان ولیعصر چقد شد؟

سوال های مرتبط

مامان 💞دیانا💞 مامان 💞دیانا💞 روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم از زایمانم:::
خلاصه دکترم اومد و با خوش رویی بهم گف آماده ای بریم واسه دیدار دخترت گلت؟
گفتم بله چرا که ن😇 فقط خیلی میترسم🥲....
از برش ک رو شکمم میخورد دردی حس نمیکردم ولی متوجه همه چیز میشدم و خیلی استرس وارد شد بهم...

ساعت ۹:۵۵دقیقه صبح دختر قشنگم ب دنیا اومد ...
خداروشکر تا اینجا همه چی خوب بود و دخترم صحیح و سلامت به دنیا اومد😍
انشالله این حس شیرین مادرشدن قسمت همه چشم انتظارا....


بعد درحال بخیه زدن از صحبت های دکتر و پرسنل اتاق عمل فهمیدم ی مشکلی هست.... مثل اینک چون آسپرین مصرف میکردم خونریزی بند نمیومد و پوستم خیلی سفت بود و نمیشد درست بخیه بزنن و کاساژ شکمی انجام دادن ک اصلا دردش رو نفهمیدم...انقد ذوق بچمو داشتم ک نگران خودم نبودم...
بعد از تموم شدن بخیه زدن بردنم ریکاوری تا ببرنم داخل بخش... تو این ۱ساعتی ک تو ریکاوری بودم شدید لرز داشتم و دوبار ماساژ شکمی انجام دادن وباند تعویض می کردن ک معلوم بود ی مشکلی هست (بخیه ها خونریزی میکرد) ماساژ شکمی رو هربار انجام میدادن جیغ میزدم از شدت درد....
خلاصه بردن داخل بخش و پرستارها سرم و آمپول و شیاف مدام میومدن رسیدگی میکردن...
دخترم آوردن برای شیردهی همه چی خوب بود تا اینجا و خداروشکر سر سینم زخم نشد و بچه راحت سینه گرفت...
نیم ساعت نگذشته بود باز اومدن واسه ماساژ دادن ک من مردمممممم هنوز دردش تازه هست وقتی بهش فک میکنم...
این ماساژ دادن تا ۱۲ شب ادامه داشت و تا دکترم اومد و گف مشکلی نیست فقط بخاطر مصرف آسپرین خون رقیق شده بند نمیاد..
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت چهارم تجربه زایمانم🤚🤱
اون لحظه همه دردا تموم شد وقتی هم ک جفت رو در آوردن انگار بعد سه روز روزه بودن داری یه پارچ آب میخوری انقدر کیف داد😂 ولی بعدش...امان از بعدش ک ماساژ بود😭 خیلی سخت بود برام (اینم بگم مال من سخت بود شاید برا شما نباشه این همه) من چون خونریزیم شدید بود یعنی هر دفعه ک فشار میدادن انگار سیل میومد خیلی فشار دادن ..
دیگه بعدش کلی بخیه هم خوردم و تموم
من شب قبل ساعت ۳ صبح خوابیده بودم ۶/۳۰ بیدار شده بودم داشتم میمردم از خواب همونجا خوابیدم دیگه کاری باهام نداشتن و رفتن ولی من هنو رو همون تخت بودم چون خونریزیم کم نمیشد از ساعت ۸ شب تا ۲ شب رو همون تخت بودم و میومدن فشار میدادن باز خون میومد و میرفتن ک ساعت ۲ بردنم بخش اونجا چندتا خانم هم بودن ک سزارین شده بودن من قبلا خیلی دوس داشتم سزارین شم ولی نشد اونارو دیدم شکر کردم ک طبیعی بودم یعنی انقدر ک درد داشتن آه و ناله میکردن حالا من راحت بدون دردی خوابیده بودم بهشون نگاه میکردم👀 البته چون بخیه زیاد خورده بودم حس سوزش داشتم ولی ن مثل اونا
زایمان طبیعی بخیه خوردنش خیلی بده ک اگه شما ورزش و.. کنین ممکنه کمتر بخیه بخورین یا اصلا نخورین ولی در کل با اینهمه بخیه من راضی بودم و فکر میکردم نمیتونم و از پسش اصلا برنمیام ولی منم تونستم 💪دیگه فرداش عصری مرخص شدم
یه چیز دیگه ک بخام اینکه شما مثل من نباشین ورزش کنین پیاده روزی .اسکات .پله خیلی خوبه مخصوصا پیاده روی👌و اینکه بمونین خونه دردتون بیشتر شد برین ک زیاد اذیت نشین..
دیگه همین دیگه ایشالله شماهم زایمان خوبی داشته باشین و بچه هاتونو صحیح و سالم بغل بگیرین🫶🫂
مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ ماهگی
تجربه زایمان-پارت 2
ویک قسمت بدی ک داشت دوبار معاینه شدم یکی برا دهانه رحمم یکی برای تحریکی ک نمیدونم واقعا دلیلش چی بود و حق اعتراض هم نداشتم چون اونا کار خودشونو میکنن.بعد از 3ساعت تلاش ک شاید بتونن بچمو بچرخونن که سفالیک بشه نشد بردن دوباره سونو دیدن بازم بریچه .لباس اتاق عمل پوشیدم سوند وصل کردن ک دردی نداشت فقط یکم سوزش داشت ولی قابل تحمل بود ساعت 10تو اتاق عمل بودم اون آمپولی ک ب کمر میزنن برای بی حسی هم من ک دردی متوجه نشدم اصلا .ساعت 10و25دقیقه دخترمو گذاشتن رو سینم عملم خداروشکر زود تموم شد دکترم گفت چون چربی نداشتی و لاغر بودی هم زود بچه بدنیا اومد هم زود بخیه زدیم تا ساعت 11و45دقیقه تو اتاق ریکاوری بودم بعدش رفتم توی بخش تا ساعت 8شب هم اجازه بلند شدن و خوردن نداشتم ساعت 8ک شد آروم آروم نشستم ک سخترینش همین بود برام و راه رفتن اونقدی سخت نبود از نظر من .و یه چیزی ک خیلی کمکم کرد همون شیاف بود ک توی تاپیک ها دیده بودم همه گفته بودن ببریم و هر 4ساعت استفاده کنیم و من استفاده کردم و اصلا درد آنچنانی نداشتم توصیه میکنم حتما شیاف همراهتون باشه .از بخیه براتون بگم ک اصلا درد نداشت وقتی کشیدم بعدش خیلی احساس سبکی داشتم.اگه سوالی دارین در خدمتتون هستم
مامان جانان🤍 مامان جانان🤍 روزهای ابتدایی تولد
مامان شاهان مامان شاهان ۴ ماهگی
پارت ۴
وقتی دراز کشیدم لامپ روشن کردن رو شکمم چون سقفش حالت شیشه ای داشت شکم خودمو توش دیدم و حالم بد شد احساس بالا آوردن داشتم خیلی حالت تهوع داشتم خلاصه وقتی شکمم پاره کردن زور زدن بچه رو درآوردن وقتی صداشو شنیدم بهترین حال داشتم همه چیو یادم رفت
کلا زیر ۳ دقیقه شد که بچه رو آوردن ولی وقت بخیه زدن یه ۱۰ دقیقه ای طول کشید ولی دکتر بهم گفت تا ۸ ساعت نه پاتو تکون بده نه سرتو چون کمردرد وسردرد شدید میگیری
وقتی آوردن تو اتاق اتاق شلوغ بود خانوادم جمع شده بودن تا نوه شونو ببینن از همه خوشحال‌تر همسرم
ساعت نزدیک ۱ شب بود که کم کم داشت حسم برمی‌گشت درد داشتم فقط حای بخیه هام درد میکرد خلاصه اومدن ماساژ رحمی دادن اونم اصلا درد نداشت خداروشکر غیراز سوزش بخیه هام هیچ دردی حس نکردم اونم دوتا شیاف گذاشتم خوب شدم
تا فرداش ساعت ۸ صبح یه چای خرما خوردم ساعت ۱۱ شروع کردم به راه رفتن رازیانه دم شده هم خوردم که باعث می‌شد لختگی خونو بیاره بیرون دیگه سرپا شدم
ساعت نیم عصر مرخص شدم
ساعت ۸:۳۵ دقیقه ۱۳ آبان شب یکشنبه پسر من به دنیا اومد
مامان هیلدا مامان هیلدا ۲ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مامان پایار مامان پایار ۳ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.