پارت اول تجربه زایمان
سلام. من ی مامان سزارینی هستم ک خودم نوع زایمانم رو انتخاب کردم.
۱ اسفند ساعت ۷ صبح با کلی استرس رفتم برای زایمان و قرار بود تا اومدن دکترم کارای اولیه و بستری رو انجام بدم و ساعت ۹ برم برای عمل....
خلاصه چون بيمارستان سخت میگرفتن و اجازه زایمان سزارین نمی‌داد خیلی استرس داشتم ک نکنه همه چی خوب پیش نره ... ک خداروشکر ب خیر گذشت....
ساعت ۹ بردنم داخل اتاق عمل چون خیلی استرس داشتم واسم اهنگ پلی کردن و پرسنل خیلی باهام بامحبت رفتارمیکردن... آماده کردن برای آمپول بی حسی و من شدید میترسیدم ک واقعا واقعااااا اصل هیچ دردی رو حس نکردم و خیلی زود پاهام بی حس شد...
بریم پارت دوم ....

۲ پاسخ

کدوم بیمارستان اهنگ پلی کردن! دکترت کی بود

چه باحال اهنگ گذاشتن واست
من داشتم از تنگی نفس میمردم دکترم فقط گفت خانوم چیکارمیکنی حواسمونو پرت میکنی😂😐

مقالات مرتبط

نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان
عمل لابیاپلاستی بعد از زایمان و روش های انجام آن

سوال های مرتبط

مامان 𝐀𝐲𝐡𝐚𝐧❤️‍🔥 مامان 𝐀𝐲𝐡𝐚𝐧❤️‍🔥 ۲ ماهگی
چون خیلی گفته بودید تجربه زایمان بزارم
پارت 1
صبح ساعت ۶نیم اومدیم با کلی استرس پذیرش شدم تا خون گرفتن و سوند گذاشتن و اینکه استرس داشتم فشارم بالا بود عمل نمیکردن طول کشید
سوند گذاشتن یجوری‌راحت بود که خودمم پشمام ریخت😂🫠بعدشم دکتر بی حسی باهام کلی شوخی کرد مشغول حرف زدن بودم حس کردم پاهام سرد شد و هیچ دردی حالیم نشد و بعدشم صدا فسقلمو شنیدم🥹
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان 💝 نیلا 💝 مامان 💝 نیلا 💝 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۱
دکتر بقایی
بیمارستان بقایی
ساعت ۵ صبح به گفته دکترم رفتیم بیمارستان و به سمت زایشگاه خیلی شلوغ بود خلاصه سخت ترین مرحله زایمان برای من سوند بود چون شلوغ بود و پرستار عجله ای زد خیلی درد کشیدم پیشنهادم اینه حتما از قبل ب دکتر بگید بعد بی حسی بزنه براتون وانژوکت خلاصه اذیتم کردن انقد سوند اذیتم کرد تاالان فشاره روحیه اون لحظات رومه خلاصه ک بلاخره نوبت منم شد و منو باویلچر شوهرم برد به سمت اتاق عمل اونجا چند تا سوال پرسیدن جواب دادم بعدش بردنم اتاق عمل استرس نداشتم اما حس عجیبی بود اومدن داخل و گفت بشین بیحسی بزنیم واقعا درد نداشت خیلی راحت بود برام کم کم پاهام داغ شد و سریع خوابوندنم و پارچه کشیدن جلوی صورتم استرس داشتم چون بتادین میزدن و من هنوز حس میکردم بعد گف نگران نباش تا مطمعن نشیم برش نمیدیم ادامه تاپیک بعدی🎈
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 💞دیانا💞 مامان 💞دیانا💞 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم از زایمان....
خلاصه ساعت ۶ غروب بهم اجازه خوردن آب میوه و عصاره گوشت دادن و شام ندادن بهم و ساعت ۸ شب بلندم کردن برای راه رفتن اول ک چون من درد ماساژ دادن رو کشیده بودم راه رفتن دردش اصلا برام سخت نبود ....
تا صبح چند بار راه رفتم و صبح ساعت ۹ مرخص شدم...
بيمارستان ولیعصر بودم و اتاق من خصوصی بود و خیلی خیلی راضی بودم از رسیدگی پرسنل و تمیزی بیمارستان‌ ...
سختی زایمان من فقط ماساژ شکمی هایی بود ک انجام می‌دادن ...
بعد مرخص شون همه چی اوکی بود فقط سوزش بخیه داشتم و الانم ک بخیه ها مو کشیدم هنوزم از بخیه هام خون میاد ولی دکترم گف جوش خورده ..
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ویهان نفسم مامان ویهان نفسم ۱ ماهگی
تجربه ی سزارین با بی حسی پارت ۱
شنبه صبح ساعت ۹ اومدیم بیمارستان تا پرونده تشکیل دادم و سروم وصل کردن و سونوی قلب انجام دادم شد ۱۰ تا چشمم به دکترم خورد گریم گرفت النگوهای دستمو چسب زدن و ولچر آوردن و رفتم اتاق عمل
از استرس فقط میلرزیدم و گریه میکردم همه فهمیدن زایمان اولمه
گفتن برو روی تخت
رفتم با گریه گفتم میشه اروم برام سوند وصل کنین خندیدن گفتن نترس ما مهربونیم ولی خدایش برای من سوند خیلی درد داشت چون زیادی استرس داشتم ولی شما دیگه استرس نداشته باشین که همه چی براتون سخت نشه....
ادامه رو بگم الان یا فردا
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما شب بخیر بالاخره یکم حالم بهتره و ی وقتی هم هست که بخوام از تجربه زایمان بگم ...
خانما من پنجشنبه ۹ اسفند ساعت ۹ صبح از طریق سزارین جیگر گوشمو بغل گرفتم...
(تجربه سزارین )
اول ازینکه هم طبیعی سخته هم سزارین بنظرم جفتش سختی خودشو داره چون تو مادر شدی و مادر شدن آسون نیس

ساعت شیش و نیم صبح بیمارستان بودم تا شوهرم کارای بستری رو کرد منم رفتم داخل زایشگاه دیگه کارای اولیه رو کردن تا دکترم بیاد ...نوار قلب گرفتن ..سرم وصل کردن ...سوند وصل کردن اصلا درد نداشت خدایی ..آزمایش گرفتن ...دیگه تا زمانی که دکترم اومد من و بردن اتاق عمل ...بچه های داخل
اتاق عمل خیلی مهربون بودن و همشون برام توضیح میدادن و دلداری ...خلاصه منو نشوندن رو تخت و کمرمو خم کردن چونمو چسبوندن به قفسه سینه و آمپول بی حسی رو زدن که اصلا نفهمیدم واقعا درد نداشت ...دیگه سریع منو خوابوندن رو تخت و گفتن که پاهات بی حس میشه .....
ادامه پارت بعد 😁
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۲ ماهگی
سلام مامانا اومدم با تجربه ی زایمانم
پارت ۱
من دکترم بهم ۱۷ آذر نامه داد ساعت ۶ و نیم صبح گفت بستری شم
خودم اختیاری سزارین میخاستم
خلاصه ک ساعت ۶ و نیم صبح رسیدم بیمارستان رفتم ت بخش زایشگاه اونجا من و بستری کردن انژوکت بهم وصل کردن نوار قلب بچه رو گرفتن و سوند وصل کردن ک اصل درد نداشت بهم گفته بودن خودمو شل کنم با اینحال ک یکم خودمو سفت کرده بودم بازم درد نداشت اصلا خیالتون راحت
من یک ساعتی ک اونجا بستری بودم خیلی دلم بیرون بود چون همه آدم هایی ک دوسشون داشتم بیرون بودن و منتظر من اون لحظه دلتنگشون شده بودم🥲
خلاصه ک ویلچر آوردن من و بردن اتاق عمل قبلش استرس نداشتم ولی داشتن من و میبردن یه استرس عجیبی گرفته بودم
بعد رفتم داخل همه میگفتن چ مامان کوچولویی😂
رفتم داخل بهم گفتن ک بشینم و دستامو بزارم رو زانوهام
بعد گفتن تکون نخورم سوزن و زدن اصلا مثل درد سوزن معمولیه نترسین
انکار پاهام و برق گرفته بود یه لحظه سریع گرم شد بی حس شد
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
تجربه ی من از سزارین
پارت ۱
ساعت ۵ صبح رفتیم بیمارستان پذیرش شدم و بردنم بخش زایمان برا اماده سازی قبل عمل انژیوکت گذاشتن برام به انتی بیوتیک تزریق کردن و nst گرفتن و سوند وصل کردن
ساعت ۷ رفتم اتاق عمل ، ب گفته ی خودشون چون کمرم ورم داشت نشد که از کمر بی حس شم و بعد ۴ بار سوزن خوردن بیهوشم کردن، اگه برگردم عقب از اول میگم فقط بی حسی واقعا خیلی درد مزخرفی داشت اون سوزنا و حسابی بخاطرش لرز کردم تواتاق عمل و شد بدترین تجربه زایمانم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نیهان مامان نیهان ۱ ماهگی
تجربه زایمانم پارت ۴
خلاصه منو آماده کردن برای اتاق عمل از خوشحالی داشتم بال در می‌آوردم رفتم از من ب شما نصیحت بیمارستان دولتی نرید و زایمان طبیعی نکنید اگه جونتون دوست دارین من ک تا لبه مرگ رفتم بعد سزارین کردن خدا ازشون نگذره هیچوقت نمیبخشمشون
بعد زایمانم سردرد شدید گرفتم امروز بهترم
فقط خدا از اون ماماها نگذره
اینم تجربه زایمان من
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم
بعد دیگه لباسای بیمارستان رو پوشیدم و برام سرم وصل کردن رفتم اتاق زایمان اولش خیلی سرحال و خوشحال بودم چون هیچ دردی نداشتم میگفتم زایمانم خیلی راحت و خوبه 😂 نیم ساعتی داخل اتاق زایمان ورزش کردم و
روی تخت خوابیدم تا ساعت ۱:۳۰ ظهر بعد بلند شدم ورزش هارو شروع کردم
باز نیم ساعتی ورزش کردم بعدش غذامو خوردم تا ساعت شد ۲:۳۰ کیسه آبم رو پاره کردن بعدش دوباره بلند شدم‌ورزش کردم حالم خوب بود دردی نداشتم تا ساعت ۵ عصر شد دیگه. کم کم درد داشتم رفتم حموم و زیر دوش آب گرم خیلی خوب بود دردمو خیلی کم میکرد
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آنیا مامان آنیا ۲ ماهگی
سلام مامانا. تجربه من از سزارین در بیمارستان کوثر
من در ۳۷ هفتگی یهویی کیسه آبم پاره شد و اورژانسی رفتیم کوثر. البته قرار بود من اونجا سزارین بشم و تایید شده بود قبلا. ساعت ۵ صبح زنگ زدن دکتر و دکترم سریع خودشو رسوند. البته این وسط بعضی از پرسنل اتاق عمل حضور نداشتن و کارم با تاخیر انجام شد متاسفانه. قبلش ک معاینه رو برام انجام دادن و مطمئن شدن ک پاره شده. در اتاق عمل هم دوبار بهم آمپول بی حسی زدن تا پاهام بی حس شد. آمپول درد خاصی نداشت مثل آزمایش دادن بود. بعد از بی حسی من احساس تنگی نفس و سنگینی شدید داشتم ک برام ماسک اکسیژن گذاشتن. البته ک چون این اتفاق یهویی افتاد استرس هم بی تاثیر نبود.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فرهان مامان فرهان ۱ ماهگی
سزارین پارت دوم #


خلاصه زنگ دکترم زدن و گفتن باید اورژانسی عمل شه
چون غذا خورده بودم
ساعت ۹ شب عملم کردن
سوند خیلیییی برای من وحشتناک درد داشت افتضاح ترین بود جوری ک گریه میکردم
نیم ساعت بعد رفتم اتاق عمل اونجا خیلی خوب بود اصلا ترسناک نبود
حسابی با اینک استرس داشتم با دکتر و دستیارا خندیدیم
دکتر بیهوشی اومد برام بی حسی زد بچه ها اصلا درد نداشت اصلااااااا
هیچی نفهمیدم
ولی من بار اول بی حس نشدم
دوباره زدن ک حسابییییی بی حس شدم
از اینک بی حس شده بودم یه حال ترس برم داشته بود
از ترس همش سرمو تکون دادم حرف زدم
یچه به دو‌ثانیه نکشید اومد بیرون کلا عملم ۲۰ دقه شد
بخیه هم جذبی برام زد
آرام بخش بهم زدن
بعدم رفتم ریکاوری ک کلا ۴۰ دقه اونجا بودم
بردنم تو‌ بخش
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 💙آوش💙 مامان 💙آوش💙 ۲ ماهگی
به زایمان
من چون سزارین اختیاری بودم دکترم مجبور شد توی نامه ی عملم بزنه ک تبخال تناسلی دارم تا بیمارستان قبول کنه..
شب قبل از عمل رفتیم بیمارستان و کارای بستری رو انجام دادیم و قرار شد ساعت ۸ صبح بیام بستری شم و ۹ عملم باشه..
صبح با مامانم و همسرم رفتیم بیمارستان و چون اتاق خصوصی گرفته بودم از بقیه ی سزارینی هایی ک با من بودن خبری نداشتم. اما دیدم زمان داره میگذره و کسی نمیاد واسه آنژیکت و سوند زدن و لباسای عملو بهم بدن
رفتم پرسیدم چرا نمیان؟ساعت از ۹ گذشته و من قرار بوده اولین نفر عمل شم که گفتن پروندت در دست بررسیه و قراره ماما بیاد معاینت کنه ببینه تبخال داری یا نه
خلاصه منم کلی استرس کشیدم و چندین باری منو بردن زایشگاه و معاینه کردن و میگفتن هیچی نداری..خلاصه دکترم از اتاق عمل بهشون زنگ میزد ک زودتر بیمارمو بفرستید ولی از اینطرف بخش بستری کلی اذیت کردن
با کلی بحث و دعوا و اینکه بیمارستان دولتی بیمه رو قبول نکرد و ازاد هزینه ی بیمارستانو دادم، رفتم اتاق عمل
پرسنل اتاق عمل خیلی خوب و مهربون بودن و خیلی سریع عملو شروع کردن
اولش بی حسی زدن ک اصلا درد نداشت و سریع بی حس شدم..بعدم عملو شروع کردن ک خودم حس میکردم دارن شکممو پاره میکنن اما هیچ دردی نداشتم..و بعد از ۵ دقیقه پسرم ب دنیا اومد.. تمیزش کردن و اوردن گذاشتن رو صورتم ک من اینقدر گیج بودم از بی حسی اصلا نتونستم واکنشی نشون بدم..بعدم سرکلاژمو باز کردن و نخشو نشونم دادن و تمام
نیم ساعت عملم طول کشید..اما دو ساعت توی ریکاوری بودم ک خیلی اذیت شدم و چون مسکن نمیزدن، بی حسیمم اثرش رفته بود و دردام شروع شدن...اما بعدش توی بخش سربع شیاف زدن ک‌ دردام قابل تحمل شد و روز بعدش هم مرخص شدم🙂
اگر سوالی داشتید بپرسید راهنماییتون میکنم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان 🩷☃️🌨️ مامان 🩷☃️🌨️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین :
من سزارین اختیاریو توی بیمارستان نیکان غرب انتخاب کردم.شب قبل زایمان از استرس کلا نیم ساعت خوابیدم بعدش ک آماده شدیم بریم بیمارستان تو راه کلی گریه کردم چون یه دلهره و ترس عجیبی داشتم .بیمارستان ک رسیدم پذیرش شدم و رفتم بلوک زایمان ان اس تی دادم،بهم سرم وصل کردن و بعدش قرار شد سوند وصل کنن من بهشون گفتم ک توی بی حسی برام بزارید ک خب قبول نکردن چون از شانس من بازرس اومده بود واس بازدید.
خلاصه بگم سوند درد خاصی نداشت یکم احساس سوزش داشتم و چون هنوز عادت نکرده بودم واژنم حس بدی داشت نمیتونستم بشینم سرپا یه پنج دقیقه ای منتظر موندم با ویلچر اومدن دنبالم
رفتم اتاق عمل همه چی خوب تر بنظر میومد دیگه تپش قلب و دلهره نداشتم بخاطر وجود دکتر ماهم ،روی تخت اتاق عمل ک دراز کشیدم بهم گفتن تا جایی ک میتونم سرمو خم کنم و نافمو نگاه کنم تا بی حسیو تزریق کنن …………..




ادامه داره
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان حلما جانم ♥️ مامان حلما جانم ♥️ ۲ ماهگی
سلام به دختراااا
منم زایمان کردم سزارین اختیاری 😁
۳۸هفته ۳روز
و برا همتون ت اتاق عمل دعا کردم انشالله ب سلامتی زایمان کنید ❤️🌸
و این که خیلی حس شیرین قشنگیهههههه 🙃
من خودم با این که بینی عمل کرده بودم و یه بار تجربه عمل داشتم بازم بشدت میترسیدم و استرس داشتم
ولی کادر اتاق عمل جوری باهم رفتار کردن که من استرس رفت و
این که ترس نداره خیلی شیرینه مخصوصا لحظه ای که بچه میارن ت صورت و‌حس قشنگیههه
و این که سوند من گفتم بعد بی حسی برام وصل کنن آمپول بی حسی زیاد درد نداره
و این که بعد عمل پمپ درد داشتم خیلی خوب بود
سوند اومدن بردارن هیچ دردی نداشت
گفتم براتون بنویسم مث من خیلی فکر نکنید 😂روزای بارداری خراب کنید
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
تا رسیدم زایشگاه آقایی که ویلچر رو می‌روند گفت مادر پر خطر داریم زایشگاه زود کارای بستری رو انجام داد و داخل یه اتاق هدایتم کرد که ازم ان اس تی بگیرن و سرم وصل کردن بهم تا ساعت ۷ طول کشید چون همچنان از کیسه آبم داشت میریخت ساعت ۷ آماده ام کردم برای اتاق عمل کادر بیمارستان واقعاً عالی بود برای منی که تا حالا اتاق عمل نرفته بودم جوری صحبت می‌کردن که اصلاً ترس نداشتم سوند هم اصلا احساس درد نداشت فقط یکم سوزش داشت که ۵ دیقه ای برطرف شد تا اتاق عمل آماده بشه شد ساعت ۷ونیم
وقتی که گفتن اید آمپول بی‌حسی رو تزریق کنیم من شروع کردم به لرزیدن
دکتر بیهوشی و دکتر خودم کلی آرومم کردن و واقعا هیچی متوجه نشدم از امپول بی حسی امت همینکه وارد کمرم شد پاهام داغ داغ شد بخاطر استرسی ک داشتم برای اولین بار اتاق عمل رفتن حالت تهوع گرفتم بعد تزریق که اونم به متخصص بیهوشی گفتم و زود برام داخل سرم امپول زد ک همون لحظه برطرف شد هیچی از پرسه زایمان متوجه نشدم و برای من عالی بود فقط چون دکترم بعد من ۳ تا عمل سز داشت من تقریبا ۲ساعت ونیم ت ریکاوری بودم ...
مشاهده ۴ پاسخ دیگر