۸ پاسخ

کوبقیه😑

مبارک به سلامتی
عزیزم کدوم بیمارستان بودی؟خزینه سزارین چقدر بود؟

از بیهوشی راضی بودی؟منم از بیحسی می ترسم نمی دونم کدوما انتخاب کنم😥

دلم ک رف اخه😍

بسلامتی عزیزم
قدمش پرخیر و برکت باشه

مبارک باشه 🥰🥰🥰

من پمپ درد نگرفتم ولی پشیمون بودم

عزیییییزم قدمش مبارک باشه انشاالله

سوال های مرتبط

مامان رادمهر مامان رادمهر ۲ ماهگی
مامان فسقلی مامان فسقلی ۲ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ششم

که دکتر گفت ترشح سبز رنگ کمی توشه
اتاق رو آماده کنید سزارین اورژانسی..
دیگه تا آماده کنن تقریبا ی ساعتی شد ،بعد یکیشون اومد سوند رو وصل کرد بهم..
یکی از خدمات اونجا اومد گفت پاشو بریم برای سزارین ،دیگه بزور پاشدم چون سوند بهم وصل بود راه رفتن یجوری بود
یه تخت دیگه بود گفت دراز بکش روی این ،دراز کشیدم و پتو زد روم و پروندمم گذاشت روی تخت و بردنم بیرون از بلوک زایمان ( من طبقه ۳ بودم برای زایمان طبیعی ،اتاق عمل سزارین طبقه چهارم بود) مامانم و شوهرمم اونجا بودن اونارو دیدم و رفتیم بالا
از بالا ام جلو در ورودی اتاق عمل یه تخت دیگه آوردن گفتن آروم بیا روی این یکی تخت،اروم رفتم روی اون تخت و یه مردی بود که بردتم تو اتاق عمل و گفت حالا دوباره آروم برو روی تخت اتاق عمل
بازم آروم آروم خودمو هُل دادم روی تخت اتاق عمل
وای که چقدر سرد بود اتاق عمله،داشتم میلرزیدم گفتم خیلی سردمه یه زنه گفت کولرو خاموش میکنم الان
چند نفر اونجا بودن زن و مرد
دیگه دکتر بی حسی اومد خیلی ام خوش اخلاق بود ( کلا بجز یکیشون که دختره خیلی رو مخ بود بقیه شون خوب بودن)
مامان دنیز مامان دنیز ۳ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان سلدا🥹 مامان سلدا🥹 ۱ ماهگی
پارت اول زایمان ❌❤💋
دیروز ساعت12بستری شدم واسه زایمان طبیعی 4سانت بودم
تا امروز صبح هعی معاینه میکردن میگفتن 5سانتی رحمت پیشرفت نمیکنه خیلی درداش وحشتناک بود بمیرم دیگه سمت طبیعی نمیرم هیچوققتتتتت 🥲طوریکه تختو میگرفتم از درد میلرزیدم تخت باهام میلرزید😭ساعت 11امروز اوردن بهم امپول فشار زدن رحمم خونریزی کرد کیسه ابم پاره شد و بچم ضربان قلبش افت کرد سریع اوردن سوند وصل کردن خون گرفتن از خودمو شوهرم انگشت گرفتن حالم خیلی بد بود منو چند نفری از رو تخت زایمان برداشتن گذاشتن رو تخت بردن اتاق عمل اونجا بهم گفتن جابع جا بشو رو تخت اتاق عمل گفتم نمیتونم جیغ میزدم گریه میکردم بعد خودشون جابه جام کردن بدنم کلا میلرزید نگه ام داشتن امپول بی حسی زدن بدنم بی حس شد خوابوندنم رو تخت سریع دستامو بستن دستگاه فشار اینارو وصل کردن قلبن طوری میزد ک حساس میکردم الان میترکه حالم خیلی بد بود رنگم عین گچ شده بود😭😭حالم خیلی بد بد بود نیم ساعت بعد دیدم صدای گریه دخترم میاد اوردنش بوسیدم گریه کردم همش میگفتم خدایا نجاتم بده خدا نصیب هیجکس نکنه این درد هارو🥺خدا درد زایمان واسه همه مادرا اسون کنه
بدن با بدن فرق میکنه ولی طبیعی سخته
سز دردش با امپول مسکن حل میشه ولی طبیعی قبل زایمان درد داری موقع زایمان درد داری بعد زایمان درد بخیه اینا
دخملم ساعت12/35دقیقه بدنیا اومد اسمشم سلدا خانمه🥹🤍😍
امیدوارم دو درد رو هیجوقت تجربه نکنید
مامان آراد💙 مامان آراد💙 ۲ ماهگی
تجربه سزارین قسمت ۳
چشمامو باز کردم توی ریکاوری .همه چیز خوب بود. دردی حس نمی‌کردم و پاهام کامل سنگین بود . ساعت تقریبا دوازده بود .(پسرم ۱۰:۵۵ به دنیا اومده بود )
گفتن کی پمپ درد میخواد من از اونجایی که شنیده بودم درد سزارین با شیاف قابل تحمله اولش گفتم نمی‌خوام
کم کم دیدم دردهام شروع شد و نگران شدم گفتم منم پمپ درد می‌خوام . چیزی نگذشت یه نفر اومد گفت باید رحمتو ماساژ بدم و شکممو محکم فشار داد و نمیتونم بگم چقدر درد داشت و بعد از اون ماساژ دردم خیلی شدیدتر شد و فقط ناله میکردم
از شدت درد خودمو سفت گرفته بودم کل بدنمو منقبض گرفته بودم.افتاده بودم روی لرز شدید و فکر میکردم طبیعیه و از درد و ترس هست ولی وقتی بهشون گفتم سرعت سرمم رو کمتر کردن و شاید هم آمپولی چیزی زدن نمیدونم هرچی بود لرزم بهتر شد.
کم کم پام رو میتونستم تکون بدم و باید منتقل میکردن بخش
ولی بخش شلوغ بود و اتاق خالی نبود باید منتظر میموندیم تا اونا مرخص بشن
پمپ دردمو وصل کردن و گفتن هر بار بعد از ماساژ رحم دکمه رو فشار بدیم .
یه بار دیگه هم اومدن ماساژ رحمی دادن این بار هم بدتر از قبل درد گرفت هر بار یکی بهم نزدیک می‌شد میترسیدم که بیاد و شکممو فشار بده🤦
بی حسی کامل رفته بود و درد شدیدی داشتم
تقریبا ساعت سه شده بود
پمپ درد و سرم و دستگاه ها رو جدا کردن تا آماده باشیم بیان ما رو ببرن.
از اونجایی که پمپ درد رو جدا کرده بودن و تا اومدن منو ببرن حدودا نیم ساعتی طول کشید خیلییی دردم زیاد شده بود و فقط اشک میریختم از درد و ناله میکردم.
از اتاق عمل که اوردنم بیرون همه خانواده اومدن دورم .شوهرم عکس آراد رو نشونم داد داشتم از درد اشک میریختم ولی تا چشمم به لپ هاش افتاد خندم گرفت و دلم درد گرفت فهمیدم نمیتونم بخندم...