تجربه سزارین:
سلام عزیزای دل من جمعه ۲۶ بهمن سزارین اختیاری شدم اومدم تجربیاتمو باهتون به اشتراک بذارم
ساعت ۶ صبح همراه همسرم و پدر و مادرم راهی بیمارستان شدیم و ساعت ۷ بستری شدم
اول ان اس تی از بچه گرفتن که حدود ۲۰ دقیقه طول کشید
بعدش منو بردن داخل زایشگاه و آنژیوکت و یه سرم بهم وصل کردن
ساعت ۸ و نیم اومدن سوند وصل کردن و منو آماده کردن ببرن اتاق عمل
منو گذاشتن رو ویلچر و بردن با خونوادم خداحافظی کنم
رفتم اتاق عمل منو نشوندن رو تخت و بی حسی تزریق کردن خیلی سریع پاهام شروع کرد به گزگز کردن و درازم کردن رو تخت

۵ پاسخ

بسلامتی گلم دقیقا منم همین طوری بود ساعت نه و نیم بچم بدنیا اومد دکترت کی بود

وا 🙄🙄

بسلامتی دلخوشی گلم سوزن بی حسی درد داره

خب.

ادامه....

مقالات مرتبط

حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
پوشک کردن نوزاد
پوشک کردن نوزاد | مراحل و روش صحیح تعویض پوشک
نحوه‌ حمام کردن نوزاد
نحوه‌ حمام کردن نوزاد بصورت ایمن و اصولی
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۳ ماهگی
پارت ۳

بعد شوهرم برام از ی بیمارستان دیگه دارو آورد بهم تزریق کردن بعد نیم ساعت کهیرا رفتن ساعت ۱۲ شد که اومدن سوند وصل کردن اصلا درد نداشت فقط حس ادار گرفتم بعد وصل کردن منو نشوندن رو ولیچر منو بردن اتاق عمل بعد چند دقیقه دکترم اومد منو نشوند رو ی صندلی بعد ی اقایی اومد پداتین زد بعد الکل بعدشم آمپول بی حسی که اصلا حسش نکردم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان یامور مامان یامور ۳ ماهگی
تجربه سزارین 2
بعدام که بستری شدم صبح ساعت 6 اومدن سوند وصل کردن
وصل کردن سوند درد نداشت ولی خیلی سوزش داشت خیلیاا نمیتونستم پامو تکون بدم اصلااا و ساعت 9نیم صدام زدن بیا اتاق عمل رفتم (نمیدونم چرا از ساعت 6 سوند وصل کردن خوب اینو بیا ساعت 9 وصل کن دیگه) با کلی استرس رو تخت دراز کشیدم چون فکر میکردم خدایی نکرده اتفاقی میافته ولی پرستار هایه اتاق عمل خیلی خوب بودن رسیدگی عالی یود پرستارا جوری رفتار میکردن انگار اومدم مهمونی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آوین مامان آوین ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان
شب قبلش دکتر بهم گفت بستری شم
ساعت ۱۱شب بستری شدم
و بهم سرم وصل کردن
ساعت ۸ صبح دوباره بهم سرم زدن و ساعت ۹ سوند رو وصل کردن
واقعا سوند درد داشت حتی الان هم جاش میسوزه
سوند رو وصل کرد و من از درد سوند داشتم دیونه میشم ۱۱:۴۰ بود ک گفتن باید لباساتو عوض کنی برای اتاق عمل
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان 💜melorin مامان 💜melorin ۴ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۱# خب دکترم بمن گفته بود ۷ صبح بیمارستان باشم سزارین اختیاری بودم ۷ صبح رسبدم بلوک زایمان دیدم ۴ نفر دیگم منتظرن پذیرش بشن دو ساعتب منتظر بودم تا لباسامو عوص کنن و پذیرش کنن بعدش آزمایش ادرار و خون و رو تخت دراز کشیدم سرم و بقیه چیزا رو بهم وصل کردن استرس کل وجودمو گرفته بود البته چون خیلی معطل شدم بیشتر استرس داشتم اومدن بعد دو ساعت ک شده بود حدودای ساعت ۱۰ بهم سوند وصل کردن وای بگم ک خیلی دردش بد بود من ک خیلی اذیت شدم حدودای ۱۱ اومدن منو بردن گذاشتن در ورودی اسانسور ک منو ببرن اتاق عمل خلاصه نیم ساعتم اونجا منتظر بودم از سرما و درد سوندم تموم جونم میلرزید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۱۰ ماهگی
#پارت دو
اونجا بهم لباس‌های مخصوص زایمان طبیعی رو پوشوندن ان اس تی وصل گرفتن معاینه کردن گفتن دوسانتی سرم اینا وصل کردن
هر لحظه قلبم تند تر میزد تلفن ک زنگ میخورد خدا خدا میکردم دکترم باشه
بالاخره دکترم ساعت ۶ و پنجاه دقیقه تماس گرفت و گفت که رفته بود حموم😐😂
خیل یخوشحال شدم
خودش ب ماما گف ک با دردهای خودش بستری شه سنش کمه سزارینش کنم شاید
بعد لباسهام عوص کردن و گن بیمارستان بهم پوشوندن
استرس سوند رو داشتم شدید اما هیچی نبود هیچی
بعدش یکم حس بدی به آدم دست میده ولی اصلا درد نداشت
ساعت ۸ صبح سوند وصل کردن و ساعت ۸ و رب منو با ویلچر بردن اتاق عمل
خیلی ذوق داشتم و خوشحال بودم ک دکترم نزد زیر حرفش😂
مامان رادمان💙👼🏻 مامان رادمان💙👼🏻 ۳ ماهگی
تجربه زایمان (۱)
ما ساعت ۵ صب بیمارستان کمالی بودیم با دکترم هماهنگ کرده بودم برم اورژانس بیمارستان بگم سزارینم و درد دارم
بعدش منو بردن تو اتاق معاینه کرد معاینه خیلی درد زیادی نداشت باید نفس عمیق بکشی
با اینکه هیچ دردی نداشتم بهم گفت یه سانتی 😳بستری میشی
خلاصه پرونده هامو گرفت و منو فرستادن یه اتاق بهم ان اس تی وصل کردن و سرم خلاصه بعد نیم ساعت چهل دقیقه سوندمو وصل کردن
اگه میخواید دردتون نیاد اصلا خودتونو سفت نکنید یه زور به خودتون بدید مثل وقتی که میخواید ادرار کنید
دردتون خیلی کمتر میشه
بعدش یکم سوزش هست که کم کم بهش عادت میکنی
خلاصه یه ۴۰ دقیقه ای باز تو همون حالت بودم که ماما اومد گفت بدو بریم اتاق عمل خالیه
بعدش منو بردن تو قسمت جراحی نزدیک ۱۰ دقیقه روی تخت تو راه رو بودم یسری سوال و اینا ازم پرسیدن بعد دکترم اومد منو بردن تو اتاق عمل بهم انژیکت وصل کردن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ماهلين مامان ماهلين ۴ ماهگی
كسايي ك از سزارين ميترسن تايـﭘكم و بخونن

من ساعت 12 شب بود ك كيسه ابم ﭘاره شد بعدش رفتم بيمارستان نوار قلب نيني رو ﭼك كردن همه ﭼي اوكي بود ساعت 8 صبح وارد اتاق عمل شدم شكمم و ضد عفوني كردن سوند و گذاشتن بعدش امﭘول بب حسي رو زدن كمرم 5 دقيقه بي حس شدم ديگه نتونستم ﭘاهام و تكون بدم ﭘرده رو كشيدن شروع ب عمل كردن 15 دقيقه صداي گريه ماهلين و شنيدم خيلي حس خوبي بود تقريبا نيم ساعت كل عملم تموم شد و منو بردن ريكاوري منم ﭼون لاغرم اصن درد نداشتم يعني درد داشتم ولي خيلي كم بود... اينم از تحربه من
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان سیدامیرحسین مامان سیدامیرحسین ۳ ماهگی
خب خب من اومدم با تجربه زایمانم دقیقا جمعه ۲آذر شب ساعت ده نامه بستری داشتم رفتم بیمارستان میلاد بستری شدم ، بهم گفتن تو فردا عمل داری نباید چیزی بخوری منم که سر دخترم تجربه داشتم دکترم فردا دیر میاد تا ساعت ۱۲ و نیم نزدیک یک خوردم فقط بعد از اینکه اتاق رو تحویلم دادن منو بردن تا آنژوکت وصل کنن دوتا وصل کردن چون اتاق عمل بهشون گیر میداد،خلاصه شب گذشت و صبح شد اومدن بهم سروم وصل کردن گفتن دکترت یکم دیرتر میاد که اینو خودم میدونستم دیگه گذشت ساعت های ده نیم منو صدا زدن رفتم اتاق معاینه گفتن دکترت داره میاد باید بری اتاق عمل یکم استرس گرفتم اونم بخاطر سوند بود رفتم برام سوند بزارن اذیت شدم وقتی وصل کرد پاهام شروع به لرزیدن کرد طوری که نمی‌تونستم راه برم اومدم از تخت پایین رو ویلچر نشستم و منو بردن ، خواهر بزرگ نعمته آبجیم کنارم بود رفتم داخل اتاق عمل آبجیم اومد داخل گیره های سرم رو باز کرد دمپایی هارو پام کرد و بغلم کرد رفت بیرون ، خلاصه همه ریختن دورم از دکتر بیهوشی گرفته تا کادر اتاق عمل مثل پروانه دورم بودم همین بهم دلگرمی میداد کلی ازم تعریف میکردن چ خانوم سفید و نازی چقدر تو خوشگلی مامان کوچولو چون سنم کمه ،همشون بهم روحیه میدادن رفتم روی تخت عمل نشستم و دکتر بیهوشیم خانم دکتر متین هاشمی اومدن با دستیار بسیار بسیار مهربان و دلسوز آقای ابراهیمی که از خدا هرچی میخواد
بهش بده مثل پدر برام دلسوزی کرد و هوامو داشت تا آخر من بی حسی اپیدورال بودم که واقعا کار خانم هاشمی حرف نداشت دیگه خلاصه اپیدورال رو وصل کردن دراز کشیدم دکترم هنوز نیامده بود خانم هاشمی گفت نصف بی حسی رو بزن نصف دیگه رو موقع اومدن دکتر ، اولین بی حسی رو که وارد کرد حس بدی بود....
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرسا و مهوا مامان مهرسا و مهوا ۸ ماهگی
تجربه زایمان من ۲
همونجا اول انژیوکت رو بهم وصل کردن و بهم امپول بتا تزریق کردن
البته من ۲۸ هفته هم امپول بتا زده بودم
بعدش هم بهم سوند رو وصل کردن و لباس هامو عوض کردم و رفتم برای اتاق عمل
که خداییش نه سوند وصل کردن و نه آنژیوکت و نه معاینه رحم دردی نداشت
رفتم اتاق عمل کمرم رو بتادین زدن و یه امپول بی حسی به نخام زدن که واقعا دردش مثل امپول معمولی شایدم کمتر بود و کم کم پاهام گرم شد و بی حس شدم و سزارین رو شروع کردن
من اصلا چیزی متوجه نشدم جلوم په پارچه کشیده بودن که هیچ چیزی احساس نمیکردم و دکترا هم درمورد خودشون حرف میزدن و جو خوبی بود چندلحظه بعد صدای گریه بچه اومد که فهمیدم بچه رو بدنیا آوردن و میخان بخیه بزنن هیچ درد و حسی نداشتم
بعدشم منتقلم کردن ریکاوری
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان✨👼🏻 مامان شاهان✨👼🏻 ۷ ماهگی
خب میخوام از تجربه سزارینم بگم
پارت اول
من ۱۹ تیر ساعت ۱۲ ظهر حرکت کردم سمت بیمارستان..منو همسری و زنداییم،،ساعت یکونیم دو بود رسیدیم و مدارک و به پذیرش دادیم و منو بردن که بستری کنن،مم قرار بود ساعت ۳ عمل شم ولی متاسفانه عملای دکتر جابجا شد و طول کشید و منو ساعت ۶ ونیم بردن اتاق عمل،،قبلش تو تریاژ سوند بهم وصل کردن که من تنها عذابی ک کشیدم سر همین سوند بود،،سوند کوچیک وصل کرده بودن و من خیلی درد داشتم هرچی هم میگفتم میگفتن طبیعیه در صورتی که من پد زیرمو کامل خیس کرده بودم چون سوند کوچیک بود ادارم میریخت بیرون..پرستار اومد و پد زیرمو عوض کرد،،دیگه ان اس تی و یه سری آزمایش گرفتن و ساعت ۶ ونیم منو بردن،،من کم کم استرس گرفتم ولی جو اتاق عملش خیلی خوب بود خیلی برخورداشون عالی بود،،موقعی ک منو میزاشتن رو تخت دکترم دید پد زیرم خیسه و بررسی کرد و برام سوند بزرگتر زد اونم بعد بی حسی،،،آمپول بی حسی هم اصلا درد نداشت من اصن چیزی حس نکردم😐کم کم پاهام گرم شد و بی حس شدم و پسر قشنگم ساعت هفتو بیس دقیقه بدنیا اومد
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان kaya مامان kaya ۵ ماهگی
سلام و شب بخیر مامانا خیلی دوست داشتم از تجربه زایمانم براتون بنویسم اما وقت نمیکردم تا الان گفتم یکمی بگم براتون تا اونایی ک نزدیک زایمان هستن و سزارین یکم آرامش بگیرن
روز ۲۶ شهریور نوبت زایمانم بود صبح ساعت ۱۰ گفتن بیمارستان باشم با مامانم و همسرم و دوستم و وسایل بچه رفتیم بیمارستان اونا نشستن تو لابی من رفتم بالا تا کارا بستری انجام بشه طبق روال کارا انجام شد و منو آماده کردن برای اتاق عمل یه سرم زدن و نوار قلب و یه آزمایش ادرار و در آخر هم سوند وصل کردن قبل بی حسب ک اصلا اصلا درد نداشت و منو بردن سمت اتاق عمل خانم دکترم ک اومد بالا سرم ک کلی نازم داد و بهم گفت نگران نباشم و میخواد دکتر بیهوشی بی حسم کنه ک من نشته حالت خم شدم و آمپول رو زدن تو کرم پاهام گز گز کرد و خیلی سریع بی حس شد و پارچه سبز گذاشتن جلو و یه پرستار پیش من بود دکتر و دستیار ....کارشون شروع کردن بکم استرس گرفتم و گفتم میترسم دارم خفه میشم ک ماسک اکسیژن گذاشتن برام و ۱۱ دقیقه بعد عمل تموم شد نی نی ب دنیا اومد و صدای گریه محکمش پیچید تو فضای اتاق عمل و بعدش گذاشتن بوسش کنم و بچه رو بردن تمیز کردن و بعدش منو بچه رو با هم بردن ریکاوری تا اینجا نه دردی بود نه چیز ترسناکی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین ۱ ##
روز ۱۸ بهمن ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان که پسر نازمو به دنیا بیاریم
خیلی استرس داشتم ولی خب خودمو کنترل میکردم
بعد از کارای پذیرش صدام زدن که برم لباس دادن پوشیدم و بردن داخل یه اتاق صدای قلب نینی رو گوش دادن و بعدش سرم زدن واسم یه یک ساعتی طول کشید تا دکترم اومد بعد اومدن سوند وصل کردن که یخورده درد داره همش احساس میکردم الان میافته تموم که شد صدام زدن واسه اتاق عمل رفتم با همسرم و مادرم خداحافظی کردم
بعدش هم داخل اتاق عمل نشستم یه آقا اومد و گفت میخواییم آمپول بی حسی رو بزنیم که اونم اصلا درد نداشت و فوری بعد از زدن آمپول پاهام داغ شد و دراز کشیدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نِلیـــن🌈🩷 مامان نِلیـــن🌈🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
بعد تشکیل پرونده منو فرستادن برای نمونه ادرار و بعد اون گفتن بخاب انژیوکت وصل کردن بهم دوباره ان اس تی رو وصل کردن و گذاشتن موند تا خاستم ببرنم اتاق عمل اومدن سوند رو وصل کردن و اینو بگم ک من خیلی خودمو قبلش اذیت کردم و میترسیدم براش ولی برام لیدوکائین زدن بعد وصل کردن و هیچی متوجه نشدم من خلاصه بعد اون بردنم اتاق عمل ک ترس عجیبی داشتم و تا دکترمو دیدم فقد اشک ریختم . یکم باهام حرف زدن و اروم شدم. امپول بی حسی اصلا چیزی حس نکردم. بلافاصله دراز کشیدم بعدش دیگ عملو شروع کردن و تا صدای دخترم رو شنیدم و اروم شدم . بعد عمل هم ک بردنم ریکاوری لرز خیلی بدی داشتم برام وارمر گذاشتن و دارو زدن بهم . یساعت بعدش بردنم بخش . دوبار تو ریکاوری شکممو فشار دادن و....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رهام مامان رهام ۵ ماهگی
خب من اومدم از تجربه زایمانم بگم
صبح که رفتم بیمارستان ازم ان اس تی گرفتن و سرم و سوند وصل کردن درحالی که من داشتم اماده میشدم برای سزارین تخت بغلیم با مامای همراهش داشتن اماده میشدن برای طبیعی خانمه اصلا جیغ و داد نمیکرد فقط نفس عمیق میکشید و ورزش میکرد بعد چهل دقیقه تا یک ساعت دیگه بردنش اتاق بغل ده دقیقه ام نشد شاید دوسه تا جیغ زد و صدای گریه بچه اومد و دکترم گفت تا این خانم بخیه میزنم منو ببرن اتاق عمل اماده کنن ساعت۸ونیم رفتم اتاق عمل بیهوش شدم و ۸و۴۰دقیقه پسر قشنگم بدنیا اومد و منم ساعت۱۰بردن بخش
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نفس🤍 مامان نفس🤍 ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان سزارین
وقتی جریان رو به دکترم گفت گفتن سریع ببرین بیمارستان کارای قبل عمل رو انجام بدین من با اتاق عمل هماهنگ میکنم 11 شب میام عملش میکنم.....
خلاصه من فقط گریه میکردم و میلرزیدم و شوهرم همه وسایلارو برد تو ماشین منم اماده شدم و رفتیم.....
خیلی شب پر استرسی بود🥺
منو بردن بخش زایشگاه و ان اس تی گرفتن و بهم سرم وصل کردن و خون گرفتن و همه چی سریع و اورژانسی بود من تمام تنم میلرزید و هرچی پرستارا میگفتن آروم باش من نمیتونستم و مدااام ازم آب میرفت......
تا اینکه دکترم رسید و گفت نگران نباش همه چیز اوکیه الان میری اتاق عمل....
منم اصلا تو حال خودم نبودم....
برام لباس آوردن و سوند هم وصل کردن اصلا درد نداشت یه سوزشی داشت....
خلاصه روم پتو انداختن و منو بردن سمت اتاق عمل
مشاهده ۵ پاسخ دیگر