۱۶ پاسخ

منم بیشتر بفکر بچه مم🥹

منم خیلی ناراحتم داشتم گریه می کردم شوهرم فهمید گفت بلند شو گریه نکن قوی باش همش میگم آینده ی بچه هام چی میشه میگم خدایا من تحمل داغ دیدن و ندارم من و پیش مرگ بچه هام کن

دقیقا منم😔

,منم

من هم خیلی ترسیدم ولی به روی خودم نیاورم اما از خدا میخوام بچه ام بدون خودم رو این کره ی خاکی نمونه که این همه استرس وتنش داره درگیری های روزمرمون کم بود اینم اضافه شد

نگران‌نباش عزیزم
بسپار دست خدا😊

وای من همش از این موضوع میترسم خودم هیچ بچم چیزیش نشه ..خدایا خودت پناهمون باش🤲😭

منکه از فکر زیاد دستم چپم بی حس شده😔😔

منم خیلی استرس گرفتم جنگ بشه چطور زایمان کنم تو خرابه ها یا تو بیایون

ای بابا چقد ما مادرا به فکر بچه هامونیم
من که ایران نیستم میگم نکنه خدایی نکرده دیگه نتونم خونواده م ببینم
نکنه مادرشوهرم طوریش بشه شوهرم دیوونه میشه 😭😭

بعد میگن بچه بیارید به چه امیدی اخه

یعنی وقعا جنگ شروع شده
انگار خواب میبینم
باید چیکار کنیم خدایا جنگ دیگه کجای دلمون بزاریم

منم تنهام شوهرم نیست با سه تا بچه میترسم

ای خدا آرامش از ما نگیر
از موقعی ک زدن و فهمیدم تمام دهنم تب خال زد
تمام تن و بدنم میلرزه

من مادرم ۱م اس داره نمیتونه راه بره تمام فکر و ذهنم اونه اگه چیزی بشه حتی نمیتونه راه بره میگم خدای نکرده زبونم لال اگه چیزی بشه دخترمو بگیرم بغل برم مادرمم با خودم ببرم

چرا چی شده من خبر ندادم خانما ؟

سوال های مرتبط