۴ پاسخ

پسر منم همینطوره، البته قبلا شدیدتر بود الان خیلی کمتر شده موقع جیغ و گریه من مدام بهش می‌گفتم نمی‌فهمم چی می‌خوای باید حرف بزنی و تا حرفش رو درست نمی‌زد کاری رو که می‌خواست انجام نمی‌شد حتی اگر می‌دونستم منظورش چیه

عزیزم زمان میبره تا درست بشه اما باید از همین الان شروع کنی تا زودتر نتیجه بگیری
وقتی گریه کرد با آرامش تمام بهش بگو چی شده ؟ نمیشنوم ؟ طوری رفتار کن انگار هیچ اتفاقی نیافتاده واون درحال گریه نتونسته تورو ناراحت کنه
کم کم وقتی دید شما عصبانی وناراحت نمیشید اونم تلاشی برای گریه نمیکنه

پسر منم همینه جیغ میزنه و گریه و پا میکوبونه زمین 🤦🏻‍♀️فک کنم اقتضای سنشونه

پسر منم همینه من می‌زارم رو پاهام با آرامش باهاش حرف میزنم آروم میشه

سوال های مرتبط

مامان فاطمه وابوالفضل مامان فاطمه وابوالفضل ۴ سالگی
مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۴ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت
مامان پارسا💖دلسا♥ مامان پارسا💖دلسا♥ ۵ سالگی